مناسبات شیعه و معتزله (اختلافات)
فارسی 4405 نمایش |یکی دیگر از وجوه استقلال شیعه صف آرایی در برابر معتزله از همان دوران شکل گیری آنان است.
اختلافات کلامی معتزله و شیعه
شیعه و معتزله در مسائل بسیاری با یکدیگر اختلاف دارند و اگر شیعه افکار خویش را ازمعتزله گرفته باشد، این اندازه اختلاف با آنان قابل توجیه نیست. در اینجا به برخی ازاختلافات اشاره می کنیم:
1. «اتفق اهل الامامة علی انه لابد فی کل زمان من امام موجود... و اجمعت المعتزلة علی خلاف ذلک وجواز خلو الازمان الکثیرة من امام موجود.» (شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 4)
2. «اتفقت الامامیة علی ان الامامه لا تثبت مع عدم المعجز لصاحبها الا بالنص علی عینه والتوقیف و اجمعت المعتزلة... علی خلاف ذلک.» (همان جا)
3. «اتفقت الامامیة علی ان الامامة بعد النبی (ص) فی بنی هاشم خاصة... و اجمعت المعتزلة... علی خلاف ذلک.» (همان جا)
4. «اتفقت الامامیة علی ان رسول الله (ص) استخلف امیرالمؤمنین (ع) فی حیاته و نص علیه... و اجمعت المعتزلة... علی خلاف ذلک.» (همان جا)
5. «اتفقت الامامیه علی ان النبی (ص) نص علی امامة الحسن و الحسین بعد امیرالمؤمنین (ع)... و اجمعت المعتزلة... علی خلاف ذلک.» (همان جا)
6. «اتفقت الامامیة علی ان الامام الدین لایکون الا معصوما من الخلاف لله تعالی... و اجمعت المعتزلة... علی خلاف ذلک.» (همان، ص 4 و 5)
7. «اتفقت الامامیة علی ان رسول الله (ص) نص علی علی بن الحسین و... واجمعت المعتزلة... علی خلاف ذلک.» (همان، ص 5)
8. «اتفقت الامامیة علی ان الائمة بعد الرسول (ص) اثنی عشر اماما و خالفهم فی ذلک کل من عداهم من اهل الملة.» (همان، ص 6)
9. «اتفقت الامامیة... علی ان المتقدمین علی امیرالمؤمنین ضلال فاسقون... و اجمعت المعتزلة علی خلاف ذلک.» (همان جا)
10. «اتفقت الامامیة و الزیدیة و الخوارج علی ان الناکثین و القاسطین من اهل البصرة و الشام اجمعین، کفار ضلال ملعونون بحربهم امیرالمؤمنین(ع)... و اجمعت المعتزلة سوی العزال و عمر بن عبید ابن باب... علی خلاف ذلک.» (همان، ص 7)
11. «اتفقت الامامیة و الزیدیة و جماعة من اصحاب الحدیث علی ان الخوارج... فی النار بذلک مخلدون و اجمعت المعتزلة علی خلاف ذلک.» (همان جا)
12. «اتفقت الامامیة علی ان من انکر امامة احد الائمة و جحد ما اوجبه الله تعالی من فرض الطاعة فهو کافر ضال مستحق للخلود فی النار و اجمعت المعتزلة علی خلاف دلک.» (همان جا)
13. «اتفقت الامامیة علی ان العقل محتاج فی علمه و نتائجه الی السمع و انه غیر منفک عن سمع ینبه العاقل علی کیفیة الاستدلال و انه لابد فی اول التکلیف و ابتدائه فی العالم من رسول و وافقهم فی ذلک اصحاب الحدیث و اجمعت المعتزلة... علی خلاف ذلک.» (همان، ص 7 و 8)
14. «اتفقت الامامیة علی وجوب رجعة کثیر من الاموات الی الدنیا قبل یوم القیامة و ان کان بینهم فی معنی الرجعه اختلاف و اتفقوا علی اطلاق لفظ البداء فی وصف الله تعالی و ان ذلک من جهت السمع دون القیاس و اتفقوا علی ان ائمه الضلال خالفوا فی کثیر من تالیف القرآن و عدلوا عن موجب التنزیل و سنة النبی(ص) و اجمعت المعتزلة... علی خلاف الامامیة فی جمیع ما عددناه.» (همان جا)
15. اتفقت الامامیة علی ان الوعید بالخلود فی النار متوجه الی الکفار خاصة دون مرتکبی الذنوب من اهل المعرفة بالله تعالی و الاقرار بفرائضه من اهل الصلاة... و اجمعت المعتزلة علی خلاف ذلک و زعموا ان الوعید بالخلود فی النار عام فی الکفار و جمیع فساق اهل الصلاة.» (همان جا)
16. «اتفقت الامامیة علی ان من عذب بذنبه من اهل الاقرار و المعرفة و الصلاة لم یخلد فی العذاب و اخرج من النار الی الجنة... و اجمعت المعتزلة علی خلاف ذلک.» (همان جا)
17. «اتفقت الامامیة علی ان رسول الله (ص) یشفع یوم القیامه لجماعة من مرتکبی الکبائر من امته و ان امیرالمؤمنین(ع) یشفع فی اصحاب الذنوب من شیعته و ان ائمة آل محمد (ع) یشفعون کذلک... و اجمعت المعتزلة علی خلاف ذلک و زعمت ان شفاعة رسول الله للمطیعین دون العاصین و انه لایشفع فی مستحق العقاب من الخلق اجمعین.» (همان،ص 9 و 10)
18. «اتفقت الامامیة علی ان مرتکب الکبائر من اهل المعرفة و الاقرار لایخرج بذلک عن الاسلام... و اجمعت المعتزلة... علی خلاف ذلک.» (همان، ص 10)
19. «اتفقت الامامیة علی ان الاسلام غیر الایمان... و اجمعت المعتزلة... علی خلاف ذلک.» (همان جا)
20. «اتفقت الامامیة علی ان قبول التوبة تفضل من الله عزوجل و لیس بواجب فی العقول اسقاطهالما سلف من استحقاق العقاب... و اجمعت المعتزلة علی خلافهم و زعموا ان التوبة مسقطة لما سلف من العقاب علی الوجوب.» (همان، ص)
21. معتزله قائل به تفویض است و می گوید: «افعال العباد غیر مخلوقة فیهم و انهم المحدثون لها» (شرح اصول الخمسه، ص 323) و... «ان العبد قادر خالق لافعاله خیرها و شرها» (المنیة و الامل، ص 149) و «ان الله تعالی لیس له فی افعال العباد المکتسبه صنع و لا تقدیر لا بایجاد و لا نفی» (الفرق بین الفرق، ص 94) ولی شیعه معتقد به امر بین امرین است. (اعتقادات صدوق، ص 69)
22. امامیه معتقد است اگر نصوص شرعی بر خلاف احکام قطعی عقل دلالت داشته باشد، باید تاویل شود، ولی معتزله در پیروی از عقل افراط کرده، تا جایی که برخی از نصوص شرعی را که با عقل تلاثم ندارد، منکر شده است. (معالم الفلسفة الاسلامیة، ص 173)
23. امامیه امر به معروف و نهی از منکر را به دلیل کتاب و سنت واجب می دانند و معتزله به حکم عقل آن را واجب می دانند. (همان، ص 171 - 172)
24. معتزله میان وجود و عدم به حد وسط معتقد است و آن را حال می نامند، اما امامیه هیچ اعتقادی به آن ندارد و می گویند بین وجود و عدم حد فاصلی نیست. (همان، ص 172)
مناظرات شیعه با معتزله
از همان نخستین دوره های تکوین معتزله شیعه بحثها و برخوردهایی با آنها داشته است. دراین بحثها گاهی خود ائمه و گاهی شاگردان آنها شرکت داشته اند؛ از جمله مناظره امام صادق (ع) با یک معتزلی که فخر رازی در کتاب المطالب العالیه من العلم الالهی بدان اشاره کرده است. (المطالب العالیه، ج 9، ص 250)
همچنین گفتگوی امام صادق (ع) با واصل بن عطا و نیز مناظرات هشام بن حکم با عمروبن عبید و ابوهذیل علاف و بحثهای ابن مملک اصفهانی با ابوعلی جبائی درباره امامت (اصول کافی، ج 1، ص 169 و 170؛ مروج الذهب، ج 4، ص) و بحثهای علی بن اسماعیل از متکلمان شیعه با ابوهذیل و نظام و بحثهای فراوان شیخ مفید با معتزله، که در موارد متعددی اتفاق افتاده و در الفصول المختاره از آنها یاد شده است.
کتابهای شیعه علیه معتزله
1. مجالسة مع ابی علی الجبائی بالاهواز. (ابوسهل نوبختی)
2. کتاب الرد علی معتزله. (هشام بن حکم)
3. کتاب الرد علی المعتزله فی طلحة و الزبیر. (هشام بن حکم)
4. کتاب الرد علی من قال بامامة المفضول. (هشام بن حکم)
5. کتاب الردعلی المعتزله فی امامة المفضول. (مؤمن الطاق)
6. کتاب النقض علی الاسکافی. (فضل بن شاذان نیشابوری)
7. النقض علی ابی الهذیل فی المعرفة. (محمد بن حسن نوبختی)
8. الرد علی اصحاب المنزلة بین المنزلین و الوعید. (محمد بن حسن نوبختی)
9. کتاب فصائح المعتزله. (ابن راوندی)
کتابهای معتزله در رد شیعه
1. کتاب الرد علی الرافضه. (بشر بن معتمر)
2. کتاب الرد علی هشام بن الحکم. (بشر بن معتمر)
3. کتاب الامامة علی هشام. (ابوهذیل العلاف)
4. کتاب امامة ابی بکر. (قاسم بن خلیل دمشقی)
5. کتاب التوحید علی اصناف المشبههه و الجهمیه و الرافضه. (جعفر بن مبشر)
6. کتاب الجامع علی الرافضه. (اصم)
7. کتاب الجامع علی الرافضة و الحشویه. (ضرار بن عمرو)
8. کتاب علی هشام. (ابوجعفر اسکافی)
9. کتاب المسائل علی هشامیه. (ابن راوندی)
تهمت های معتزله به شیعه
به نظر می رسد که اساسا بحث تأثیر پذیری شیعه از معتزله و مساله قائل بودن هشام به تجسیم، از طریق معتزله طرح شده و سپس به آثار و منابع کلامی راه یافته و سرانجام به مستشرقان رسیده است. تا کنون طریقی غیر از معتزله که تأثیر شیعه از معتزله یا اهل تشبیه بودن شیعه را مطرح کند، در اختیار نیست؛ البته آنچه جای تعجب است این است که اهل حدیث و اشاعره با اینکه معتزله را در صف مشرکان و کفار و مرتکبان کبائر قرار می دهند، بااین حال، سخنان معتزله را درباره شیعه قبول کرده و آنها را تکرار کنند.
ابوالحسن اشعری قویترین پایه مخالفت با معتزله را در اهل سنت بنیان نهاده، در خصوص استناد قول به تشبیه به شیعه، یا اصلا سندی ذکر نمی کند، یا آن را تنها از زبان گروهی از معتزله نظیر جاحظ، ابوهذیل، ابن راوندی و وراق نقل می نماید. بعد از مقالات الاسلامیین منبعی که به عنوان سند در اختیار بعدیها قرار گرفت، الفرق بین الفرق بغدادی است که نسبت تشبیه به شیعه را از همین چهار نفر نقل می کند. بعد از بغدادی، شهرستانی، سخنان او را در ملل و نحل نقل کرد. نظر فخر رازی در نقد اعتبار منقولات ملل و نحل و به ویژه منقولات الفرق بین الفرق بغدادی که تحت تأثیر تعصب وی نگاشته شده است، می گوید:
«من اشهر الکتب فی هذا الموضوع (الملل و النحل)؛ انه کتاب حکی فیه مذاهب اهل العالم بزعمه الا انه غیر معتمد علیه لانه نقل المذاهب الاسلامیه من الکتاب المسمی بالفرق بین الفرق من تصانیف الاستاذ ابی منصور البغدادی و هذا الاستاذکان شدید التعصب علی المخالفین و لا یکاد ینقل مذهبهم علی الوجه الصحیح ثم ان الشهرستانی نقل مذاهب الفرق الاسلامیه من ذلک الکتاب.»
آثار تالیفی بعدی هم غالبا به منابع یاد شده استناد می کنند. ابن تیمیه در عبارتی که درابتدای این مقاله مطرح شد، از کسی که مشخصا اسم می برد، اشعری است. عبدالرحمن بدوی در مذاهب الاسلامیین می نویسد: «ابوهذیل گفته است: هشام قائل به تشبیه است.» نویسنده اصول العقیده بین المعتزله و الشیعه الامامیه علاوه بر منابع مذکور مدعی نسبت تجسیم و تشبیه به هشام بوده و حتی این عقیده انتسابی به هشام را به منابع شیعی مستند کرده و می گوید: «تذکرالمصادر التی تورخ للشیعة الامامیة ان من قدمائهم من کان یذهب الی التجسیم صراحة مثل هشام بن الحکم و هشام الجورالقی فقد اشهر کل منها بالقول بالشبیه و التجسیم و تکاد تتفق المصادر الامامیة ایضا مع المصادر الاخری فی نسبة التجسیم الیها... بل ان تبرا الائمة من قول هشام بالتجسیم نص صریح فی کتبهم.»
ولی در منابع شیعی نکاتی وجود دارد که کاملا نظر نویسنده را رد می کند لااقل لازم است که بین همه این آرا جمع کرد. از خود هشام بن حکم نقل است که گوید: «الاشیاء کلها لاتدرک الا بامرین... تعالی الله ان یشبهه خلقه.» نیز می گوید: «فعلمت ان لها [اشیاء] خالقا خلقها و مصورا صورها مخالفا لها علی جمیع جهاتها.»
علاوه بر این، در بین آثار هشام، از کتابی نام برده می شود که عنوان آن الدولة علی حدوث الاجسام است. بنابراین، به نظر می رسد که آنچه به هشام نسبت داده شده، فقط ساخته دست معتزله است. زیرا هشام دهها کتاب نوشته است که اسامی آنها در فهرست شیخ طوسی، الفهرست ابن ندیم، معالم العلماء ابن شهر آشوب و... موجود است و مطالبی که به هشام نسبت می دهند، هیچ یک به کتابهای او استناد ندارد، که مثلا او در فلان کتاب قائل به تجسیم و تشبیه است.
ابن راوندی که دورانی معتزلی بوده بعد برگشته یک چنین تحلیلی دارد که علت دشمنی جاحظ با هشام در کتاب فضلیه المعتزله مناظرات هشام با علاف است که سبب شد تا جاحظ مطالبی بر ضد هشام بنویسد و به این ترتیب انتقام استادش را از هشام بگیرد (ان الذی حمل الجاحظ علی ذلک العصبیه و طلب ثار استاده من هشام بن الحکم). سامی النشار، هشام را بزرگترین شخصیت کلامی قرن دوم دانسته، و او را به عنوان بزرگترین نقاد معتزله معرفی کرده و همین امر را سبب وارد کردن اتهامات بی پایه معتزله درباره ارتباط وی با ثنویت دانسته است.
در یک روایت که مرحوم صدوق نقل می کند، امام رضا (ع) روایات جبر و تشبیه درباره شیعه را ساخته دست مغرضان می داند. الحسین بن خالد عن ابی الحسن علی بن موسی الرضاء قال قلت له: «یا ابن رسول الله ان الناس ینسبوننا الی القول بالتشبیه و الجبر لما روی من الاخبار فی ذلک عن الائمه فقال: یا ابن خالد اخبرنی عن الاخبار التی رویت عن ابائی فی التشبیه والجبر اکثرام الاخبار التی رویت عن البنی فی ذلک فقلت: بل ما روی عن النبی فی ذلک اکثر قال: فلیقولوا: ان رسول الله(ص) کان یقول بالتشبیه و الجبر اذا فقلت له:انهم یقولون: ان رسول الله (ص) لم یقل من ذلک شیء و انما روی علیه قال: فلیقولوا فی آبائی (ع): انهم لم یقولوا من ذلک شیئا و انما روی علیهم ثم قال: من قال بالتشبیه و الجبر فهو کافر مشرک.»
حال با اینکه ائمه شیعی این گونه تشبیه را رد می کنند، باز هم معتزله شیعه را مشبهه می داند. بنابراین هیچ بعدی ندارد که برای هشام بن حکم هم چنین عقایدی نسبت دهند. در صورتی که لااقل در زمان اشعری و بعدیها منابع روایتی شیعه مملو است از روایات نفی تشبیه و جبر، ولی اینان کاری به منابع شیعی ندارند، و این تنها حرف خیاط است که به عنوان وحی منزل درباره شیعه تکرار می شود و کمتر کسی است که شیعه را از دید شیعه بشناسد و نه با دیدگاه خصمانه دشمنان آنان؛ در حالی که اگر قرار باشد دیدگاه دشمنان به عنوان ملاک شناخت قرار گیرد در تمام دنیا هیچ گروهی حرف قابل قبولی نخواهد داشت.
تأثیرات شیعه از طریق جذب دانشمندان معتزلی به شیعه
آنچه که در قسمت قبل در بررسی صف آرایی معتزله و شیعه در برابر هم در زمینه های مختلف بیان شد، ناظر به استقلال کلام شیعه بود؛ در مقابل کسانی که گفته اند شیعه تحت تأثیر معتزله بوده است. در این بحث برآنیم که نه فقط کلام شیعه تحت تأثیر معتزله نیست و گرایش مستقلی دارد، بلکه معتزله بوده اند که تحت تأثیر کلام شیعی قرار گرفته اند. یکی از شواهدی که اصالت فکر شیعی را نشان می دهد و اینکه معتزله تأثیر تحت تأثیر شیعه واقع شده اند، گرایش برخی از معتزله به تشیع است. در حالی که سابقه ندارد کسی عمری را در تشیع بگذراند و سپس جذب معتزله شده باشد. صاحب المعیار و الموازنه می نویسد: «انک لم تر شیعیا قط رجع القهقری بل یزداد فی الافراط و یغلو فی القول و لایرجع الی التقصیر حتی یسیر بالافراط رافضیا کبیرا قال بعض الناس ارنی شیعیا صغیرا اراک رافضیا کبیرا.»
دانشمندانی که جذب شیعه شده اند، عبارتند از:
1. ابن قبه رازی که در آغاز معتزلی بود سپس شیعه شده و مدتها قبل از دوره شیخ مفید، سید رضی و سید مرتضی از دنیا رفته است.
2. محمد بن عبدالملک بن محمد تبان؛
3. محمد بن عبدالله بن مملک اصفهانی؛
4. علی بن محمد بن عباس؛
5. علی بن عیسی، رمانی بغدادی؛
6. یکی از افرادی که گفته شده بخشی از اندیشه های او تحت تأثیر شیعه بوده نظام است و این تأثیرگذاری به دلیل ارتباط و مباحثات او با هشام بن حکم بوده است. نظام در انکار قیاس با شیعه هم عقیده است و بسیاری از مثالهایی که در رد قیاس ذکر کرده، در کلام امام صادق (ع) در رد بر ابوحنیفه آمده است.
البته بحث مستقلی هم درباره ابن راوندی و ابوعیسی وراق لازم است که این دو معتزلی بودند و بعد برگشتند مخصوصا ابن راوندی که کوبنده ترین نقدها را بر معتزله در فضیحة المعتزله وارد کرد که خیاط در انتصار ناله اش از دست او بلند است هرگونه تهمتی را هم نثار او می کند حال آیا ابن راوندی که از معتزله برگشت سرانجام شیعه شد یا نه یا اول شیعه شد و بعد هم به الحاد گرایید سخنان اندیشمندان درباره او خیلی گوناگون است و نوعا او را به زندقه و الحاد متهم کرده اند در بین شیعه سید مرتضی او را محتاطانه از آن اتهامات بری می داند.
منـابـع
www. adyan. org
امام سجاد (ع)- صحیفه سجادیه- ترجمه: عبدالحمید آیتی- 1378
ابویعقوب کلینی- اصول کافى- جلد 1
شیخ صدوق- توحید صدوق
عبدالله جوادى آملى- الامام على بن موسى الرضا و الفلسفة الالهیه
ابن الندیم- فهرست
شبلى نعمان- تاریخ علم کلام- ترجمه سید تقى داعى گیلانى
هانری کربن- تاریخ فلسفه اسلامى
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها