شبهات جاودانگی دوزخ (خاموشی جهنم)
فارسی 2692 نمایش |آتشی که خاموش نمی شود
اگر گفته شود تا دوزخ هست کافران در آن قرار دارند، ولی خداوند روزی اصل جهنم را از بین می برد؛ زیرا سوخت و سوز آن پایان می پذیرد و افسرده می شود. از این رو قرآن می فرماید: «کلما خبت زدناهم سعیرا؛ هر بار كه آتش آن فرو نشيند شراره اى [تازه] برايشان مى افزاييم.» (اسراء/ 97) هر وقت بخواهد افسرده و بی فروغ شود ما آن را می افروزیم و نمی گذاریم خاموش گردد و با خاموش شدن دوزخ جریـان عذاب منقطع می شود و محل جهنم نظیر مکان های دیگر بی رنج و مشقت خواهد بود.
لیکن پاسخ در همین آیه و آیاتی مانند آن نهفته است؛ و آن این که آتش جهنم از درختی است که از نوع ماده دنیا نیست تا با سوختن فانی شود، بلکه در آتش می روید، نشو و نما می کند و آبیاری می شود: «إنها شجرة تخرج فی أصل الجحیم؛ درختی است نسوز که از قعر آتش سوزان می روید.» (صافات/ 64) یعنى زقوم درختى است که در قعر جهنم مى روید و شاخه هاى آن به تمام درکات دوزخ می رود، و بعید نیست که خداوند سبحان به کمال قدرت خود درختى در آتش از جنس آتش یا از جوهرى که آتش آن را نخورد و نسوزاند بیافریند، چنانچه آتش دوزخ زنجیرها و غلها را در دوزخ نمی سوزاند و چنانچه مارها و عقربهاى آن را هم نمی سوزاند و همچنین ضریع و مانند آن را نمى سوزاند.
روایت شده است که: «خداى تعالى ایشان (یعنى دوزخیان) را گرسنه مى کند تا از شدت گرسنگى عذاب آتش را فراموش کنند، آن گاه نزد مالک دوزخ بانگ و فریاد برآورند، و او در حالى که ابوجهل با ایشان است آنها را به سوى آن درخت مى برد و از آن مى خورند و شکمهایشان چون آب جوشان مى جوشد.» در روایتى آمده که زقوم درختى است بزرگ براى تمام دوزخیان، و در هر طبقه جهنم شاخه هایى دارد که کسانى که در دوزخ شکنجه مى شوند از آن مى خورند.
"وقود" آتش زنه یا آتشگیره؟
اصولى که بر زندگى آن جهان (آخرت) حاکم است با این جهان بسیار تفاوت دارد، گیاه و درختى که از قعر جهنم مى روید به رنگ جهنم است، و در شرایط جهنم پرورش یافته، نه گیاهى است همانند گیاهى که در باغهاى این جهان مى روید. وانگهی دوزخیان نیز خودشان جهنم کوچکی هستند که به دوزخ بزرگ وارد گشته اند؛ ذاتشان آتش زنه ی جهنم است: «النار التی وقودها الناس و الحجارة؛ آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند.» (بقره/ 24) "وقود" به معنى" آتشگیره" است یعنى ماده قابل اشتعال مانند هیزم (نه به معنى "آتش زنه" همچون کبریت یا جرقه اى که با سنگهاى مخصوص ایجاد مى کنند).
عده اى از مفسران گفته اند که منظور از "حجاره" بتهایى است که آنها را از سنگ ساخته بودند و آیه 98 سوره انبیاء را شاهد آن دانسته اند: «إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم؛ شما و آنچه غیر از خدا مى پرستید آتشگیره دوزخ است.» بعضى دیگر مى گویند: "حجاره" اشاره به سنگهاى گوگردى است که حرارتشان بیش از سنگهاى دیگر مى باشد. ولى بعضى از مفسران معتقدند که منظور از این تعبیر توجه دادن به شدت حرارت دوزخ است، یعنى آن چنان حرارت و سوزندگى دارد که سنگها و انسانها را همانند هیزم شعله ور مى سازد. آنچه با ظاهر آیات فوق، سازگارتر به نظر مى رسد این است که آتش دوزخ از درون خود انسانها، و سنگها، شعله ور مى شود، و با توجه به این حقیقت که امروز ثابت شده همه اجسام جهان در درون خود، آتشى عظیم نهفته دارند، (یا به تعبیر دیگر انرژیهایى که قابل تبدیل به آتشند) درک این معنى مشکل نیست، و لزومى ندارد که آن آتش سوزان را شبیه آتشهاى معمولى این جهان بدانیم. در سوره همزه آیه 6 و 7 مى خوانیم «نار الله الموقدة* التی تطلع على الأفئدة؛ آتش سوزان پروردگار که از درون دلها سرچشمه مى گیرد و بر قلبها سایه مى افکند، و از درون به برون سرایت مى کند.» (به عکس آتشهاى این جهان که از بیرون به درون مى رسد!)
آنان ماده ی آتشزای دوزخ هستند و چون روح مجرد است از بین رفتنی نیست، بلکه همواره ثابت است، گرچه ارواح دوزخیان به لحاظ اصل وجود، محدود است، لیکن محدود بودن وجود با دوام و عدم تناهی منافات ندارد؛ ممکن است چیزی مجرد از ماده باشد ولی مجرد از ماهیت و حد وجودی نباشد، و چنان که اشاره کردیم ارواح انسان اعم از نیکوکار و بزهکار خارج از افق زمان و مکان است؛ یعنی ثابت و دایم است. دوام و جاودانگی دوزخ تنها مخصوص انسان نیست، بلکه جن هم مکلف است و چه بسا بسیاری از آنان در دوزخ برای ابد گرفتار آیند. شیطان یکی از آنان است و چون شیطان با آن معصیت بزرگ همیشه در جهنم خواهد ماند، آتش نیز همیشه جاودان خواهد بود؛ زیرا اندیشه ی شیطنت هیچ گاه از او جدا نمی شود و در احادیث فراوانی آمده است که پاداش ها برپایه ی نیت هاست و وقتی نیت ملکه روح عنود، لدود و لجوج شد بلکه بالاتر از حد ملکه قرار گرفت، هرگز از روح جدا نمی شود و روح ثابت دائم همراه با این چنین وصف دردآور دائم است. از این رو مجالی برای انقطاع نیست.
تبصره: در این برهان عقلی نکته ای نهفته است که تحریر معضل آن اولا و امید به جل آن ثانیا به آینده موکول است.
راز خلود
گاهی گفته می شود آیا ممکن است خداوند برای چند سال محدود معصیت کردن، گنه کاری را به آتش جاویدان مبتلا سازد؟ گناه محدود و عذاب نامحدود غیر از آن که عدل نیست، ستمی فاحش است. پاسخ این پرسش از جوابی که پیامبر (ص) به فردی یهودی دادند به دست می آید: «قال الیهودى: فإن کان ربک لایظلم فکیف یخلد فى النار أبد الآبدین من لم یعصه إلا أیاما معدودة؟ قال (ص): یخلده علی نیته، فمن علم الله نیته أنه لو بقى فى الدنیا إلی انقضائها کان یعصى الله عز و جل خلده فى ناره علی نیته، و نیته فى ذلک شر من عمله، و کذلک یخلد من یخلد فى الجنة بأنه ینوى أنه لو بقى فى الدنیا أیامها لأطاع الله أبدا و نیته خیر من عمله، فبالنیات یخلد أهل الجنة فى الجنة و أهل النار فى النار، و الله عز و جل یقول: "قل کل یعمل علی شاکلته فربکم أعلم بمن هو أهدی سبیلا"؛ یهودی گفت: اگر پروردگارت ستم روا نمی دارد چگونه کسی را که جز چند روز (مدت محدود) گناه نکرده برای ابد در آتش جاودان می دارد؟ پیامبر (ص) فرمود؛ زیرا نیت او این بود که اگر عمر جاوید داشته باشد گناه کند و چنین نیتی از کردارش بسی بدتر است. همچنین کسی که در بهشت جاودان خواهد ماند بدین سبب است که در اندیشه ی اوست که اگر برای همیشه در دنیا می زیست از اطاعت خدا دست نمی کشید و چنین اندیشه ای از یک عمر کردار او به مراتب بهتر است. بنابراین، طبق این قاعده ی کلی بر پایه نیت و اندیشه هاست که اهل بهشت در بهشت جاودانه خواهند بود و اهل آتش در آتش؛ زیرا خداوند متعال می فرماید: "ای پیامبر اعلام کن هر کس بر اساس شاکله، ساختار ذاتی و طبیعی خود کارها را انجام می دهد و خداوند به هر کس که هدایت یافته از همه کس آگاه تر است.» (اسراء/ 84)
استدلال عقلی پیامبر (ص) به آیه ی "قل کل یعمل علی شاکلته" این حقیقت و جهان بینی را بیان می کند که اساس جاودانگی بهشت یا دوزخ تنها در اندیشه خلاصه نمی شود، بلکه شاکله ی انسان یعنی ذات و طبیعت و عقیده ی انسان به توسط نیت او به خیر یا شر گرایش پیدا کرده و معصیت یا عبادت، ذاتی او گشته است، وگرنه به صرف نیت کسی را مؤاخذه نمی کنند. بنابراین، مراد از نیت یک نوع عمل و عقیده است، چنان که امام صادق (ع) فرمود: «النیة أفضل من العمل، ألا وإن النیة هی العمل. ثم تلا قوله عز وجل: "قل کل یعمل علی شاکلته" یعنی علی نیته؛ فضیلت نیت از عمل بیشتر است. بدانید که نیت همان عمل است. سپس آیه ی "قل کل یعمل علی شاکلته" را تلاوت فرمود.»
در نتیجه، انسان گنه کار در دنیا برای خود وجودی جهنمی کسب کرده و در آخرت به اصل خود یعنی به دوزخ بزرگ می رسد. درست مانند سنگی که به فرمایش پیامبر (ص) هفتاد سال قبل، از دهانه ی دوزخ فرود آمد و اکنون به ژرفای دوزخ رسید؛ یعنی این شخص منافق مدت هفتاد سال نیز مسیر جهنم را طی می کرده و اکنون به "دار القرار" خویش بار یافته است و بر فرض اگر به دنیا بازگردد: «ولو ردوا لعادوا لما نهوا عنه؛ باز همان کارهای زشت را انجام خواهد داد.» (انعام/ 28)
بنابراین، عذاب عبارت است از آثاری که بر صورت و نوعیت شقاوت، مترتب می گردد. این آثار، معلول مخالفت هایی است که انسان عاصی انجام می دهد و به تدریج ملکه ی او می شود، نه این که آثار نامبرده مستقیما و بی واسطه معلول مخالفت های او باشد تا گفته شود: مخالفت ها محدود و انگشت شمار است، چرا باید عذابش بی نهایت باشد؟ یا این که محال است مخالفت های متناهی که در طول عمر انسان انجام می پذیرد اثر نامتناهی و همیشگی داشته باشد.
وانگهی پاره ای از معصیت ها به اندازه ای بزرگ است که یک عمر جاودان کفایت کشش کیفر و مجازات آن بار بزرگ معصیت را ندارد؛ مثلا اگر کسی با فشردن کلیدی در مدت یک ثانیه بمبی را آزاد و میلیون ها انسان را به خاکستر تبدیل کند (انسان هایی که تا قیامت از نسلشان چه بسا نیکان و پارسایانی پدید خواهند آمد) مسلما در هر دادگاه صالح و عادلی به عذاب جاودان محکوم خواهد شد.
تذکری در کیفر عذاب جاودان
برای تقریر شبهه کیفر عذاب جاودان برای معصیت موقت، گاهی گفته می شود: انسان در یک دقیقه کار ناشایست انجام می دهد؛ مثلا میخی به چشم خود می کوبد و در همه عمر نابینا می شود. پس امکان دارد عملی در یک لحظه باعث عذاب مادام العمر باشد، لیکن باید گفت این یک تمثیل است، نه تحقیق و پژوهش؛ زیرا اولا، فرو بردن میخ در چشم نتیجه اش کوری هفتاد هشتاد ساله است، نه کوری ابد و جاودانه.
ثانیا، نکته ی عمده این است که او در لحظات آغازین و روزهای نخستین کوری از درد چشم شدیدا رنج می برد، ولی پس از سپری شدن مدتی، نابینایی برای او عادی می شود و کم کم می خندد و طنز می گوید و احساس درد نمی کند و نگرانی او به تدریج فرو می کاهد، بر خلاف عذاب دایم و جاودان و جانکاه که او دایما عذاب می کشد، چه بسوزد چه نسوزد، ولی قرآن می فرماید: «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ می سوزد و پوست بدن او عوض می شود تا عذاب را بیشتر و بهتر لمس کند.» (نساء/ 56)
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 صفحه 128
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 19 صفحه 71
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 498
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 20 صفحه 492
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 11 صفحه 233
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها