وحی و کتاب مقدس در الهیات کاتولیک (نقادى کتاب مقدس)
فارسی 60188 نمایش |بررسى و نقد ماهیت وحى در الهیات کاتولیک
الف. بیان دو برداشت:
همان طور که ملاحظه شد وحى به معنى انکشاف خداست؛ این خود مکشوف سازى یا از راه الفاظ است یا از راه هاى غیرلفظى؛ همچنان که کلیساى کاتولیک مى گوید: «طرح وحى الهى "از طریق اعمال و کلماتى که ذاتا به یکدیگر وابسته اند" در یک زمان تحقق مى یابد». این کلمات اشاره به «ماهیت وحى» در اندیشه کلیساى کاتولیک است. در باب ماهیت وحى دو برداشت متفاوت وجود دارد که یکى از آنها را اصطلاحا وحى زبانى و دیگرى را وحى غیرزبانى مى نامند. دیدگاهى را که در دوره قرون وسطا غالب بود، مى توان تلقى زبانى از وحى نامید. بر اساس این نظر، وحى مجموعه اى از حقایق است که در قالب احکام یا قضایا بیان شده است. وحى حقایق اصیل و معتبر الهى را به بشر انتقال مى دهد و راهى وراى جریان معمول طبیعت است. وحى غیر زبانى درست در نقطه مقابل وحى به معناى نخست مى باشد؛ در این مورد خدا همان گونه که خود را در طبیعت و برخى رخدادها منکشف و نمایان ساخته، در مسیح نیز منکشف کرده است؛ بدین ترتیب مسیح بنده خدا و طرف وحى نبوده، بلکه موجودى است که خدا در آن تجلى کرده و در جسد جسمانى به سوى انسان ها آمده است؛ در این صورت خود مسیح وحى متجسد است. بر طبق دیدگاه غیر زبانى، مضمون وحى مجموعه اى از حقایق در باره خدا نیست، بلکه خدا از راه تأثیر گذاشتن در تاریخ، به قلمرو تجربه بشر وارد مى گردد. از این دیدگاه، احکام کلامى مبتنى بر وحى نیستند، بلکه بیانگر کوشش انسان براى شناخت معنا و اهمیت حوادث وحیانى به شمار مى روند.
ب. بررسى و نقد وحى زبانى و غیر زبانى:
اگر کسى در باب ماهیت وحى قائل شود که وحى مجموعه اى از گزاره هاى آسمانى نازل شده است، در این صورت دیگر نمى تواند مسیح پیام آور را خدا، یا فرزند خدا و یا یکى از سه خدا بخواند: «اى اسرائیل! بشنو، خداوندى که خداى ماست یک خداوند است. (مرقس 12:29). «خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خداى اجداد ما، بنده خود عیسى را به جلال رسانیده است» (اعمال رسولان 3:26). کلام خداوند بر انبیا و رسولانى نازل شده که ایشان نیز بر حسب اصطلاح زبان هاى فرزندان نوع بشر، بر آن وحى مقدس متکلم شوند و وحى مسطور را یا خود نبى و رسول بنفسه مى نوشت و یا به کاتب دیگر رجوع مى فرمود. طبق این تفسیر از وحى، بندگان برگزیده خدا تعالیم و سنن و یا گزارش هاى تاریخى را از مقام ربوبى برمى گیرند، و گیرنده وحى، انسانى است برتر که شایستگى ارتباط با عالم بالا را داراست. این تفسیر از وحى در کلام اسلامى نیز مورد قبول است. اما دیدگاه وحى غیر زبانى بر آن است که خدا خود را از راه هایى غیر لفظى، یعنى در طبیعت و رخدادهاى تاریخى سرنوشت ساز و نیز تجسد در عیسى مسیح نمایانده است. انکشاف خدا در مسیح از آن بخش از عهد جدید برخاسته که به مسیح جنبه الوهى داده است و به آن چیزى است که از نوشته هاى پولس و یوحنا به دست مى آید، اما این دیدگاه (وحى غیر لفظى)، با آیات متعدد دیگر از کتاب مقدس مسیحى ناسازگار است. در اناجیل و فرموده هاى عیسى مسیح در عهد جدید، بارها مى خوانیم که عیسى خود را بنده و فرستاده خدا مى داند و از دیگران هم مى خواهد که خداى یگانه را بپرستند: «خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خداى اجداد ما، بنده خود عیسى را جلال داد» (اعمال رسولان 3:13). «براى شما اولا خدا بنده خود عیسى را برخیزانیده، فرستاد تا شما را برکت دهد، به برگردانیدن هر یکى از گناهانش» (اعمال رسولان 3:26). «عیسى در جواب ایشان گفت: تعلیم من از من نیست، بلکه از فرستنده من» (یوحنا 7:16ـ17). او جز یک پیامبر نبود و همانند دیگر انبیاى اولوالعزم رسالت راهنمایى و ارشاد و پیام رسانى خداى متعال را انجام مى داد و هرگز ادعایى همچون فرزند خدا و متحد با ذات حق بودن نداشت. «عیسى به ایشان فرمود: "پیامبر بى حرمت نباشد، مگر در شهر خود و میان خویشاوندان و خانواده خویش". و در آنجا هیچ معجزه اى نتوانست نمود، جز این که دست هاى خود بر چند مریض نهاده، ایشان را شفا داد» (مرقس 6:4ـ5). مسیح فقط پیام هاى خداوند را مى رساند و از خود چیزى ندارد. «من شخصى هستم که که با شما به راستى که از خدا شنیده ام، تکلم مى کنم» (یوحنا 8:40). «عیسى به ایشان گفت: "اگر خدا پدر شما مى بود، مرا دوست مى داشتید، زیرا که من از جانب خدا صادر شده و آمده ام. من خودسرانه پیش شما نیامده ام، بلکه خدا مرا پیش شما فرستاده است". براى چه سخن مرا نمى فهمید؟ شما از پدر خود ابلیس مى باشید» (یوحنا 8:42ـ44). جالب این که اناجیل موجود براى عیسى نسب نامه خاصى مى نویسند که او از نسل داوود و یا از مادرى به نام مریم متولد شده است، جز این که مریم او را از روح القدس باردار شده است. این اعتراف در انجیل لوقا در رابطه با بشارت به مریم چنین آمده است: «روح القدس بر تو نازل خواهد شد و قدرت خدا بر تو سایه خواهد افکند. از این رو، آن نوزاد مقدس پسر خدا خوانده خواهد شد» (لوقا 1:35). تعبیر «پسر خدا بودن» در این عبارت، جز یک تعبیر تشریفاتى بیش نیست که به معناى «بنده مقرب خدا» است وگرنه او انسانى فناپذیر و البته پیامبر بود. بدین ترتیب، بدون شک عیسى مسیح، خود را انسان و بنده فرستاده ى خدا مى دانست و یقین داشت که خداوند او را به پیامبرى برانگیخته و مانند دیگر پیامبران بنى اسرائیل براى راهنمایى و ارشاد مردم آمده است. عیسى مسیح، شریعت موسى را قبول داشت و خود را «کامل کننده» آن معرفى مى کرد؛ عیسى مسیح با صراحت تمام به انسان بودن و پیامبر بودن خود اعتراف دارد و بیان مى کند که او تکمیل کننده ى شریعت موسى مى باشد.
کتاب مقدس در الهیات کاتولیک
خدا خود را در مسیح مکشوف نموده و این انکشاف در کتاب مقدس ثبت گردیده است: «در واقع کلمات خدا، که با کلمات آدمیان بیان شده است، از هر جهت شبیه کلام بشرى است، درست همان طور که کلمه پدر ازلى، هنگامى که بدن ضعیف بشرى را به خود گرفت، شبیه آدمیان شد». بدین دلیل، کلیسا همواره کتب مقدس را محترم شمرده و کتاب مقدس عالى ترین مرجع و اساس الهیات مسیحى است: «کلیسا قوت و قدرتش را دائما در کتاب مقدس مى یابد، زیرا کلیسا آن را نه کلام بشرى "بلکه آنچه واقعا هست، یعنى کلام خدا" تلقى مى کند». نکته اول در این بخش از الاهیات کاتولیک آن است که خدا مصنف کتاب مقدس است، زیرا خدا به نویسندگان بشرى کتب مقدس الهام کرد. «خدا براى تدوین کتب مقدس افراد خاصى را برگزید، و در تمام مدتى که او آنان را بدین کار گماشت، آنان از استعدادها و قواى خود استفاده کامل کردند، به گونه اى که گرچه او در آنان و به واسطه آنان عمل کرد، این مؤلفان حقیقى هر آنچه را او مى خواست بنویسد، و نه بیشتر، به نگارش در آوردند». کتب وحى شده حقیقت را تعلیم مى دهند. «بنابراین از آنجا که همه اظهارات الهام شده مؤلفان یا نویسندگان مقدس را باید قول روح القدس دانست، باید اذعان کنیم که کتاب هاى عهدین قاطعانه، صادقانه و به دور از اشتباه همان حقیقتى را تعلیم مى دهند که خدا به خاطر نجات ما خواسته است تا در کتب مقدس مدون شود». نکته دوم آن است که براى تفسیر دقیق کتاب مقدس، خواننده باید به آنچه نویسندگان بشرى در حقیقت خواهان اظهار آن بودند و آنچه را خدا با کلام آنان بر ما آشکار کرده است، توجه کند. براى این که خواننده به نیت نویسندگان الهى پى ببرد باید شرایط زمان و فرهنگ آنان، سبک هاى ادبى مورد استفاده آن زمان، نوع احساس، طرز سخن گفتن و نحوه روایت کردن متداول آن زمان را مدنظر قرار دهد. «زیرا واقعیت این است که حقیقت به نحو متفاوتى در انواع گوناگون نوشته هاى تاریخى، در متون پیشگویانه و شاعرانه، و به دیگر صور بیان ادبى ارائه شده است». شوراى واتیکان دوم براى تفسیر کتاب مقدس به طرزى هماهنگ با روح القدس الهام گر، به سه معیار اشاره کرده است:
1) توجه ویژه «به محتوا و وحدت کل کتاب مقدس». اگرچه کتاب هایى که تشکیل دهنده کتاب مقدس اند، احتمالا مختلفند، کتاب مقدس واحد است، زیرا طرح خدا واحد است، و عیسى مسیح محور و قلب آن است و این طرح از زمان فصح او آغاز شده است.
2) قرائت کتاب مقدس در «سنت زنده کل کلیسا». طبق قول آباى کلیسا، کتاب مقدس اصولا در قلب کلیسا نوشته شده است، نه در اسناد و مدارک، زیرا کلیسا در سنت خود مجموعه زنده کلمه خدا را در بردارد و این روح القدس است که تفاسیر روحانى از کتاب مقدس را به آن اعطا مى کند.
3) توجه به تناسب مندى ایمان. مقصود ما از «تناسب مندى ایمان» انسجام حقایق ایمانى در چارچوب کل طرح وحى است. نکته سوم آن است که کتاب هاى قانونى کتاب مقدس مشتمل بر کتاب هاى عهد عتیق و عهد جدید است. کتاب هاى عهد عتیق به الهام الهى است و ارزشى دائمى دارد، زیرا پیمان قدیم هرگز نقص نشده است. در واقع «جهت گیرى دقیق تدبیر عهد عتیق آماده سازى و اعلان پیش گویانه آمدن مسیح، نجات بخش همه انسان هاست». کتاب هاى عهد جدید حقیقت نهایى وحى الهى را در اختیار ما مى گذارند. موضوع اصلى آنها عیسى مسیح، پسر متجسد خدا است، اعمال، تعالیم، مصائب و جلال او و شکل گیرى کلیسایش تحت هدایت روح القدس.
بررسى و نقد کتاب مقدس
الف. رابطه وحى و کتاب مقدس:
در مسیحیت (از جمله مسیحیت کاتولیک) وحى به معناى کشف الهى است و مؤسس آیین، مظهر تام و کامل این کشف است، زیرا او خدایى است که آشکار شده به این ترتیب، دیگر کتاب مقدس وحى نیست و اساسا سخن از این نیست که مسیح کتابى از طرف خدا آورده است، بلکه خود عیسى مسیح وحى است و نویسندگانى زندگى و تعالیم عیسى را گزارش کرده اند. مسیحیان به این بسنده نمى کنند که بگویند خدا پیام خود را به بشر وحى مى کند، بلکه علاوه بر این برآنند که خدا ذات خود را در تاریخ بشر وحى مى کند و اسفار کتاب مقدس این وحى ذاتى را آشکار و تفسیر مى کنند. خدا وحى مى کند که او کیست، چگونه خدایى است و چه اوصاف و ویژگى هایى دارد. بلکه مى توان گفت که کتاب مقدس اصولا تاریخنگارى خدایى است که ذات خود را به عنوان منجى «وحى مى کند». حال سؤال این است که اولا نوشته هاى کتاب مقدس بر اساس چه معیارى رسمیت یافته اند؟ و ثانیا دلیل اعتبار کتاب مقدس چیست؟ پاسخ سؤال اول این است که ملاک و معیار رسمى شدن هر نوشته مقدس، اجماع جامعه مسیحیان نخستین است؛ این افراد به زمان عیسى و زمان نوشته شدن کتاب هاى مقدس نزدیک بودند و براى تعیین این که کدام کتاب مى تواند زیربناى مسیحیان قرار گیرد صلاحیت داشتند. نسل هاى بعدى مسیحیت معتقد بودند که جامعه نخستین در تشخیص هویت کتاب مقدس از تأیید روح القدس برخوردار بودند. در نقد این سخن باید گفت که اولا تأیید روح القدس مدعایى است که دلیلى بر آن از سوى کلیسا ذکر نشده است، مگر این که در این مورد به مطالب خود کتاب مقدس استناد شود که طبعا چنین استدلالى دورى خواهد بود؛ ثانیا شواهد تاریخى بر وجود اختلاف فراوان میان بزرگان مسیحیت در سده هاى آغازین این دین حکایت دارد. تنها پس از حاکمیت کلیساى طرفدار پولس و استفاده از اقتدار حکومت در مقابله با دیدگاه هاى رقیب شاهد حاکمیت بلامنازع یک دیدگاه هستیم؛ ثالثا اتفاق نظر کلیسا بر کتب جدید بدین معنا نیست که کتبى که در قرن دوم در زمره کتب مورد قبول کلیسا واقع شد از نظر مضمون و محتوا با کتب فعلى کاملا هماهنگ هستند. در پاسخ به سؤال دوم باید گفت: انسان ها براى مهم ترین مسئله زندگى، یعنى سعادت ابدى خود به تعلیم مصون از خطا احتیاج دارند. خدا با توجه به ذات و سیرت الهى خود این احتیاج عمیق انسان را برآورده است. از آنجا که خدا مهربان است حتما براى نجات انسان نقشه اى دارد و چون خدا قادر مطلق است نه فقط خود را مکشوف مى سازد، بلکه قادر است وحى خود را که براى نجات انسان لازم است، به ثبت رساند.
ب. نقادى کتاب مقدس:
از دیدگاه مسیحى، کتابى معتبر است که حقایق را بیان دارد و زمانى جعلى است که نسخه فعلى با اولین نسخه آن تفاوت داشته باشد. پس معتبر بودن، هم به معناى حقیقى بودن مطالب است و هم به معناى صحیح بودن متن. در مورد اعتبار عهد عتیق به دو حقیقت اشاره مى شود:
1) مسیح اعتبار عهد عتیق را تأیید کرده است، 2) تاریخ و باستان شناسى صحت وقایع کتاب مقدس را تأیید مى کند. در مورد اعتبار عهد جدید به چهار حقیقت مهم اشاره مى شود:
1. نویسندگان عهد جدید داراى صلاحیت بودند، 2. نویسندگان عهد جدید امین و درستکار بودند، 3. نوشته هاى آن با یکدیگر هماهنگى دارد، 4. عهد جدید با تاریخ و تجربه مطابقت دارد. خاطر نشان مى شود که نقادى کتاب مقدس عبارت است از مطالعه و تحقیق درباره نوشته هاى کتاب مقدس، مطالعاتى که در پى داورى هاى ظریف و دقیق درباره این نوشته ها است. نقادى کتاب مقدس یا نقد تاریخى کتاب مقدس در بستر نهضت روشنگرى پدید آمد. نقد تاریخى مشتمل بر دو بخش است: 1) نقد ظاهرى 2) نقد محتوایى. نقد ظاهرى خود به چند صورت است، مانند نقد نسخه شناختى، نقد زبان شناختى و نقد سبک شناختى. در نقد محتوایى، سه محور از اهمیت بیشترى برخوردارند: 1) تعارض اکتشافات علمى و کتاب مقدس، 2) معجزات منقول در کتاب مقدس، 2) سرگذشت هاى منسوب به مشایخ و انبیاء. در بخش نقد ظاهرى، برخى نتایج نقادى کتاب مقدس این بود که نقادان به طور کلى اظهار کردند که موسى نویسنده پنج سفر اول کتاب مقدس نبوده است، بلکه نویسندگان آن لااقل چهار شخص مختلف بودند. در میان اناجیل چهارگانه، سه انجیل اول با انجیل یوحنا هماهنگى ندارد، بلکه داراى اختلاف فاحشى است. برخلاف انجیل یوحنا، در هیچ یک از اناجیل سه گانه الوهیت عیسى مطرح نشده است. همچنین نظر کلى بر این بود که انجیل یوحنا توسط یوحناى رسول نوشته نشده است. به عقیده ال. گوردون ریلندز، انجیل ابتدایى گم شده و انجیل پطرس که امروزه از اناجیل غیر رسمى کلیساست، تحریرى از آن انجیل ابتدایى است که در مجموع از تمام اناجیل قدیمى تر است. انجیل مسیحیان به وضوح سندى بشرى و تاریخى و وابسته به زمان ها و مکان هاى مشخصى در گذشته است. در نقد محتوایى، آنچه براى بحث ما مهم است، اعمالى است که به چند شخصیت برگزیده مانند ابراهیم، نوح و داوود نسبت داده شده است. شکى نیست که انبیاء و مشایخى که در کتاب مقدس از آنها به نیکى یاد شده است، آنان براى پیروان این کتاب الگو و سرمشق اند. این در حالى است که در کتاب مقدس، اعمالى به این افراد نسبت داده شده است که هرگز با اخلاق سازگارى ندارد.
نگرش نوین به کتاب مقدس
در نگرش نوین به کتاب مقدس توجه به نظرگاه ها و علایق فردى نویسندگان در نگارش این گونه متون و نیز مقتضیات تاریخى عصر زندگى آنها معطوف شده است. آنچه در این میان به تحقق پیوسته، این است که آنها انسان هایى عادى بودند که مقبولات زمانه خویش را با مقدار معتنابهى افسانه ترکیب کرده، به تحریر در آورده اند. بسیارى از نوخواهان به این نتیجه رسیدند که کتاب مقدس ارزش دینى اندکى دارد. از سوى دیگر طرفداران الهیات اعتدالى با مسلم انگاشتن این که کتاب مقدس وحى منزل نیست و به دست انسان کتابت شده است، آن را با علاقه مى خواندند و گنجینه اى از تعالیم دینى مى شمردند. بعضى از آنان به جاى انکار مفهوم وحى، تعبیر تازه اى از آن مى کردند، خداوند وحى فرستاده است، ولى نه با املاى یک کتاب مصون از تحریف و خطا، بلکه با حضور خویش در حیات مسیح و سایر پیامبران بنى اسرائیل. در این صورت کتاب مقدس وحى مستقیم نیست، بلکه گواهى انسانى بر بازتاب وحى در آینه احوال و تجارب بشرى است. تحلیل علمى نصوص کتاب مقدس تحقیقات تاریخى و ادبى که به «انتقاد برتر» موسوم شده بود به دلایل کاملا متفاوتى رفته رفته خطاناپذیرى متون مقدس را مورد چون و چرا قرار داد. بدین سان بخشى از شور و شوق مردم به معارضه با وثاقت و اعتبار کتاب مقدس معطوف شد. از این رو برخى از پژوهندگان مفهومى از وحى را ارائه کردند که نکات برجسته سخت کیشى نوین و الاهیات اعتدالى را گرد آورده، موضع بینابین پیروان بارت و لیبرال هاى دهه 1930 را طرح مى کند. طبق این برداشت، وحى در وقایع اصیل و تاریخى اى روى داده که هم پاى انسان در میان بوده و هم دخالت خداوند. بدین ترتیب، بناى خداوند بر این نبوده است که یک کتاب مصون از خطایى را املا کند یا تعالیم خطاناپذیرى را القا کند، بلکه در پى اظهار وقایعى مهم در حیات افراد و جوامع بوده است. خود کتاب مقدس سراپا یک مکتوب بشرى است که حکایت گر این وقایع وحیانى است. لوتر و حتى کالون در تفسیرهایشان از کتاب مقدس اهل انعطاف و آسان گیرى بودند. از نظر آنان محمل وثاقت و منشأ اعتبار وحى در نص ملفوظ نبود، بلکه در شخص مسیح، یعنى مهبط و مخاطب وحى، نهفته بود. کتاب مقدس از این نظر مهم بود که شاهد صادقى بود بر رویدادهاى نجات بخشى که در طى آن، محبت و مغفرت الاهى که در مسیح جلوه گر شده، در احوال شخصى خود آنان و (سایر مؤمنان)، بازتاب مى یابد. از نظر اصلاحگران نخستین، کلمه وحى (کلمة الله یا کتاب الله ناطق)، توسط الهاماتى که هر انسانى مى تواند از روح القدس دریابد تأیید مى شود. بارت بر آن بود که وحى اصلى همان شخص مسیح است، کلمة الله در هیئت انسانى. کتاب مقدس یک مکتوب صرفا بشرى است که گواه این واقعه وحیانى است. فعل خداوند در وجود مسیح و از طریق او تحقق مى پذیرد، نه در املاى کتاب معصوم. لذا هر آنچه را که انتقاد تاریخى و تحلیل مستند درباره محدویت هاى بشرى نویسندگان کتاب مقدس و تأثیرات فرهنگى بر افکار آنان مى گوید مى توان به سمع قبول شنید.
(ادامه دارد...).
منـابـع
حمید بخشنده- فصلنامه هفت آسمان- شماره سی و هفتم- مقاله بررسى نقادانه وحی و کتاب مقدس در الهیات کاتولیک
ابراهیم امینى- وحى در ادیان آسمانى- قم مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى- 1377
ایان باربور- علم و دین- ترجمه بهاءالدین خرمشاهى- تهران مرکز نشر دانشگاهى- 1374
اف. ای پیترز- یهودیت، مسیحیت، اسلام- جلد 2- ترجمه حسین توفیقى- قم مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384
هنری تیسن- الهیات مسیحى- ترجمه ط. میکائلیان- انتشارات حیات ابدى.
آرچیبالد- رابرتسون- عیسى اسطوره یا تاریخ- ترجمه حسین توفیقى- قم- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1378
محمدرضا زیبایى نژاد- مسیحیت شناسى مقایسه اى- تهران- سروش- 1382
محمدباقر سعیدى روشن- تحلیل وحى- تهران- اندیشه- 1375
عبدالرحیم سلیمانى- نقادى کتاب مقدس- هفت آسمان- شماره 8- زمستان 1379
دان کیوپیت- دریاى ایمان- ترجمه حسین کامشاد- تهران طرح نو- 1376
تونی لین- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- تهران- نشر و پژوهش فرزان روز- 1380
توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- قم مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1381
جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- تهران انتشارات علمى و فرهنگى- 1385
جیمز هاکس- قاموس کتاب مقدس- تهران- اساطیر- 1377
ویلیام هوردرن- راهنماى الهیات پروتستان- ترجمه ط. طهوس میکائیلیان- تهران- شرکت انتشارات علمى فرهنگى- چاپ اول- 1368
جان هیک- فلسفه دین- ترجمه بهزاد سالکى- تهران انتشارات بین المللى الهدى- 1376
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها