سعادت انسانها
فارسی 2423 نمایش |اساس سعادت بشر را بر دو رکن استوار نموده است همچنانکه به حکم فطرت و خرد نیز چنین است. 1- ایمان به یگانگى پروردگار و به صفات کامله و افعال و آثار او به این که در جهان هستى پدیده اى به طور استقلال تأثیرى نخواهد داشت و همه پرتوى از اراده و نمونه اى از آثار و صنع اویند. 2- عمل یعنى انجام وظیفه و پرهیز از گناهان تا ایمان خود را به حد کمال رساند زیرا اساس این جهان بر نیروى غیبى و سیر طبیعى است و درباره بشر نیز بر عقیده و عمل اختیارى استوار است و چنانچه فردى این دو رکن در او استقرار یابد لغزشهاى اندک او قابل تدارک است.
قرآن براى بازگرداندن منحرفان اهل کتاب به راه راست، و نشان دادن مسیر واقعى به آنها، و تقدیر از اقلیتى که در میان آنان وجود داشت و با اعمال خلاف آنها همگام نبود، نخست چنین مى گوید: «و لو أن أهل الکتاب آمنوا و اتقوا لکفرنا عنهم سیئاتهم؛ اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و پرهیزکارى پیشه کنند، گناهان گذشته آنها را مى پوشانیم و از آن صرفنظر مى کنیم.» نه تنها گناهان آنها را مى بخشیم بلکه «و لأدخلناهم جنات النعیم؛ در باغهاى بهشت که کانون انواع نعمتها است آنها را وارد مى کنیم.» (مائده/ 65) این در زمینه نعمتهاى معنوى و اخروى است. بدیهى است سیرت این چنین افراد که با مشقت صفاى روانى و تقوى کسب نموده در جهان دیگر رشد آن دو به صورت خشنودى پروردگار و نعمتها در می آید که زوال پذیر نیست و به مناسبت اینکه این آیات درباره اهل کتاب است، از آنها نامبرده چنانکه بخواهند از مکتب خداپرستى پیروى نمایند و در جستجوى سعادت بر آیند باید از برنامه قرآن طریق خداپرستى را بپیمایند تا در صف اهل توحید در آیند و از صفاى عقیده و خلق نیکو بهره مند گردند.
سپس به اثر عمیق ایمان و تقوا حتى در زندگى مادى انسانها، اشاره کرده، مى گوید «و لو أنهم أقاموا التوراة و الإنجیل و ما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم؛ اگر آنها تورات و انجیل را برپا دارند و آن را به عنوان یک دستورالعمل زندگى در برابر چشم خود قرار دهند، و به طور کلى به همه آنچه از طرف پروردگارشان بر آنها نازل شده اعم از کتب آسمانى پیشین و قرآن بدون هیچگونه تبعیض و تعصب عمل کنند، از آسمان و زمین، نعمتهاى الهى آنها را فرا خواهد گرفت.» (مائده/ 66) در پایان آیه، اشاره به اقلیت صالح این جمعیت کرده، مى گوید: «منهم أمة مقتصدة و کثیر منهم ساء ما یعملون؛ با اینکه بسیارى از آنها بدکارند ولى جمعیتى معتدل و میانه رو در میان آنها وجود دارند که حسابشان با حساب دیگران در پیشگاه خدا و در نظر خلق خدا جدا است.» (مائده/ 66) نظیر این تعبیر درباره اقلیت صالح اهل کتاب، در آیات 159 و 181 سوره اعراف و 75 آل عمران نیز دیده مى شود.
شک نیست که منظور از برپا داشتن تورات و انجیل، آن قسمت از تورات و انجیل واقعى است که در آن زمان در دست آنها بود، نه قسمتهاى تحریف یافته که کم و بیش از روى قرائن شناخته مى شد، و منظور از "ما أنزل إلیهم من ربهم"، همه کتابهاى آسمانى و دستورات الهى است، زیرا این جمله مطلق است، و در حقیقت اشاره به این است که نباید تعصبهاى قومى را با مسائل دینى و الهى آمیخت، کتابهاى آسمانى عرب و یهود مطرح نیست، آنچه مطرح است دستورهاى الهى است و به این بیان قرآن مى خواهد تا آنجا که ممکن است از تعصب آنها بکاهد و راه را براى نفوذ در اعماق جانشان هموار سازد، و لذا تمام ضمیرها در این آیه به خود آنها بازگشت مى کند (إلیهم،... من ربهم،... من فوقهم،... من تحت أرجلهم) همه به خاطر این است که از مرکب لجاجت فرود آیند و تصور نکنند تسلیم در برابر قرآن به معنى تسلیم یهود در برابر عرب است، بلکه تنها تسلیم در برابر خداى بزرگشان است.
شک نیست که منظور از برپا داشتن مقررات تورات و انجیل، عمل به اصول آنها است، زیرا همانطور که بارها گفته ایم، اصول تعلیمات انبیاء در همه جا یکسان است و تفاوت در میان آنها تفاوت "کامل" و "اکمل" است و این منافات با آن ندارد که بعضى از احکام آئین قبل را، به وسیله بعضى از احکام آئین بعد نسخ کند. خلاصه اینکه آیه فوق یک بار دیگر، این اصل اساسى را مورد تاکید قرار مى دهد که پیروى از تعلیمات آسمانى انبیاء تنها براى سر و سامان دادن به زندگى پس از مرگ نیست، بلکه بازتاب گسترده اى در سراسر زندگى مادى انسانها نیز دارد، جمعیتها را قوى، و صفوف را فشرده، و نیروها را متراکم، و نعمتها را پر برکت، و امکانات را وسیع، و زندگى را مرفه، و امن و امان مى سازد.
نظرى به ثروتهاى عظیم مادى و نیروهاى فراوان انسانى که امروز در دنیاى بشریت بر اثر انحراف از این تعلیمات به صورت سلاحهاى مرگبار و کشمکشهاى بى دلیل و کوششهاى ویرانگر، نابود مى گردد، دلیل زنده این حقیقت است، امروز حجم ثروتهایى که در جهت تخریب دنیا (اگر درست بیندیشیم) به کار مى رود، هر گاه بیشتر از ثروتهایى که در مسیرهاى سازنده مصرف مى شود نباشد از آن هم کمتر نیست. امروز مغزهاى متفکرى که براى تکمیل و توسعه و تولید سلاحهاى جنگى و کشمکشهاى استعمارى کار مى کند، قسمت مهمى از نیروهاى ارزنده انسانى را تشکیل مى دهد، و چقدر نوع بشر به این سرمایه ها و این مغزهایى که بیهوده از بین مى رود، براى رفع نیازمندیهایش محتاج است، و چقدر چهره دنیا زیبا و خواستنى و جالب بود اگر همه اینها در راه آبادى به کار گرفته مى شدند. ضمنا باید توجه داشت که منظور از جمله ی "من فوقهم" و "من تحت أرجلهم" آن است که تمام نعمتهاى آسمان و زمین، آنها را فرا خواهد گرفت، و این احتمال نیز هست که این جمله، کنایه اى بوده باشد از عمومیت نعمتها همانطور که در ادبیات عرب و غیر عرب، گاهى گفته مى شود: "فلان کس از فرق تا قدم غرق نعمت شد" یعنى در تمام جنبه ها. و نیز این آیه، پاسخى است به گفتارى که از یهود در آیات گذشته خواندیم که اگر مى بینید نعمتهاى الهى از شما قطع شده، به خاطر این نیست که بخل در ذات مقدس خداوند راه یافته و دست او بسته باشد، بلکه این اعمال شما است که در زندگى مادى و معنوى شما منعکس شده و هر دو را تیره ساخته است و تا شما باز نگردید، اینها نیز باز نگردند.
مراد از خوردن در جمله ی "لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم"، مطلق تنعم و تمتع است چه اینکه از راه خوردن باشد و یا از راههاى دیگر، و استعمال خوردن در مطلق تصرفات و تنعم هاى بدون مزاحم، در لغت عرب شایع و متداول است، و مراد از بالا و پائین، آسمان و زمین است، بنابراین، آیه شریفه به جاى اینکه بفرماید: اگر اهل کتاب به دستوراتى که در دست داشتند عمل مى کردند به نعمت هاى آسمانى و زمینى متنعم مى شدند، به طور کنایه مى فرماید: از بالاى سر و زیر پاى خود مى خوردند. در حقیقت این آیه شریفه مطلبى را بیان مى کند که آیه زیر در مقام بیان آن است: «و لو أن أهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض و لکن کذبوا فأخذناهم بما کانوا یکسبون؛ و محققا اگر اهل قرى ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى ساختند هر آینه باز مى کردیم بروى آنها درهایى از برکات آسمان و زمین ولى چنین نکردند بلکه تکذیب کردند انبیاء راى و از همین جهت آنان راى به آن جرائمى که براى خود کسب کرده بودند اخذ کردیم.» (اعراف/ 96)
مؤثر بودن اعمال بشر در نظام کون و طبیعت
از این آیه و آیه مورد بحث مى توان نکته اى را استنباط کرد و آن این است که ایمان این موجود یعنى نوع بشر و عمل صالح وى در نظام عالم از جهت ارتباطش با زندگى خود او، تاثیر دارد، به عبارتى دیگر، کفر او و عمل زشتش در فساد عالم باز از جهت ارتباطش با نوع بشر مؤثر است، پس اگر انسان به صلاح و سداد گراید (از اینگونه آیات استفاده مى شود که) نظام دنیا هم از جهت ایفاء به لوازم سعادت زندگى بشرى هم از جهت دفع بلا از او و توفیر نعمت براى او صالح خواهد شد، و این دو آیه در افاده این مطلب متفرد نیستند، بلکه این مطلب را از آیات بسیارى مى توان استفاده کرد، از آن جمله این آیه است که صریحا عملیات بشر را مؤثر در نظام کون می داند: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت أیدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون قل سیروا فی الأرض فانظروا کیف کان عاقبة الذین من قبل کان أکثرهم مشرکین؛ فساد در خشکى (زمین) و ترى (دریا) براى گناهانى که بشر به دست خود کرد. نمودار شد، تا قسمتى از اثر اعمالشان را به آنان بچشاند باشد که برگردند (و در آخرت به آثار عمده آن گناهان دچار نشوند) بگو در زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کسانى که قبل از این بودند چگونه بود. این سرانجام بد براى این بود که بیشتر آنها (مثل شما) مشرک بودند.» (روم/ 42) و نیز این آیه ی «و ما أصابکم من مصیبة فبما کسبت أیدیکم؛ و هر مصیبتى که به شما مى رسد (باید بدانید که) بلاهایى است که خود به دست خود کسب کرده اید.» (شورى/ 30) و آیات دیگر.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 6 صفحه 53
سيد محمدحسين حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 5 صفحه 68
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 4 صفحه 454
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها