جنگ خیبر (حصار قموص)

فارسی 5118 نمایش |

پس از فتح حصار های ناحیه شق رسول خدا (ص) متوجه حصارهای مناطق کتیبه و وطیح و سلالم شدند. همه گروههاى گریخته از نطاة و شق همراه عده ای دیگر از یهودیان من جمله قهرمان تیر اندازی آنها یعنی کنانه ابن ابی الحقیق در حصار قموص که در ناحیه کتیبه بود، متحصن شده بودند.

حصار قموص و دیگر حصون کتیبه
حصار قموص از حصارهای منطقه کتیبه و بسیار محکم و استوار بود، یهودیان داخل آن شده و در های آن را به روى خود بسته بودند و از آن بیرون نمى آمدند. رسول خدا (ص) پس از اینکه دیدند آنها نه مبارزه مى کنند و نه بیرون مى آیند، تصمیم گرفتند که منجنیق نصب کنند. بعد از چهارده روز محاصره، یهودیان چون به هلاکت خود یقین پیدا کردند، کسى را به حضور رسول (ص) فرستادند و تقاضاى صلح نمودند البته در این اثناء جنگ نمایانی توسط علی (ع) در فتح قلعه قموص رخ داد که شرحش می آید. در وصف کنانة ابن ابی الحقیق گفته اند: او سه تیر را از فاصله سیصد مترى در زه کمان مى گذاشت و به هدف مى زد و هر تیر یک وجب در هدف فرو مى رفت. وقتی به یهودیان خبر رسید که رسول خدا (ص) همراه یاران خود از شق به جانب آنها حرکت کرده است، همگی آماده شده و براى تیراندازى بر روى در حصار ایستادند. کنانه نیز کمان خود را برداشت ولى به خاطر لرزه اى که بر او عارض شده بود، نتوانست کمان را به زه کند، و به مردم حصار اشاره کرد که تیراندازى نکنید! و همگی در حصار پنهان شدند، و هیچ کس از آنها دیده نشد تا اینکه مدت محاصره ایشان را به ستوه آورد و خداوند ترس در دل آنها انداخت. کنانه، مردى از یهود را که نامش شماخ بود به نمایندگى به حضور پیامبر (ص) فرستاد. او بالاى حصار آمد و به پیامبر گفت: مى خواهم بیرون بیایم و با شما مذاکره کنم. وقتی شماخ از حصار بیرون آمد، مسلمانان او را گرفتند و به حضور پیامبر (ص) آوردند. شماخ به اطلاع آن حضرت رساند که از طرف کنانه پیامى آورده است. پیامبر (ص) نسبت به او محبت فرمود و کنانه همراه تنى چند از یهودیان آمد و صلح کردند و پیمانهاى لازم بسته شد. و در نقل دیگری آمده است: کنانة بن ابى الحقیق کسى را حضور پیامبر (ص) فرستاد و گفت: آیا مى توانم از حصار بیرون بیایم و با تو صحبت کنم؟ رسول خدا (ص) فرمودند: آرى. گوید: کنانة بن ابى الحقیق بیرون آمد و با رسول خدا (ص) صلح کرد که خون مردان و جنگجویانى که در حصارند محفوظ بماند، و زنها و بچه ها را هم آزاد بگذارند، در عوض آنها همراه زن و فرزند خود از خیبر بکوچند، و تمام زمینهاى خود و سیم و زر و... و جامه هاى خود را به جز براى هر نفر یک دست جامه، به پیامبر (ص) واگذارند. رسول خدا (ص) فرمود: اگر چیزى از اموال خود را از من پوشیده بدارید و مخفى کنید، ذمه و پیمان خدا و رسولش از شما برداشته خواهد شد. و آنها با همین شرط صلح کردند ظاهرا این صلح راجع به حصون کتیبه غیر از قموص بوده است زیرا همچنان که در ذیل می آید حصار قموص با درگیری فتح شده است. پیامبر (ص) کسانى را فرستادند تا اموال، کالاها و اسلحه ها را یکى یکى تحویل بگیرند. آنجا صد زره، و چهار صد شمشیر، و هزار نیزه، و پانصد کمان عربى و تیردان بدست آمد. پیامبر (ص) از کنانة بن ابى الحقیق در مورد گنج خاندان ابى حقیق و زر و زیور آنها که معمولا در پوست شترى نگهدارى مى شد، و اشراف ایشان از محل آن اطلاع داشتند، پرسیدند. معمولا در عروسی هاى مکه این زر و زیور را از ایشان عاریه و کرایه مى کردند و گاه به مدت یک ماه در دست مکیان به امانت بود، و این گنجینه یکى پس از دیگرى به دست بزرگان خاندان ابى حقیق مى رسید. کنانه گفت: اى ابو القاسم، آن گنجینه را در این جنگ خرج کردیم و چیزى از آن باقى نمانده است و ما آنها را براى چنین روزى نگهدارى مى کردیم و اکنون هزینه هاى جنگ و کمک خواهى از دیگران، چیزى از آن باقى نگذاشته است. کنانه و برادرش در این مورد سوگندهاى مؤکد خوردند. پیامبر (ص) به آن دو فرمود: در صورتى که آن گنجینه پیش شما باشد عهد و ذمه خدا و رسولش از شما برداشته خواهد شد. گفتند: آرى چنین باشد. سپس پیامبر (ص) فرمودند: در آن صورت هر چه از اموال شما گرفته ام و تعهدى که کرده اید براى من حلال خواهد بود، حتى خون شما را هم حلال خواهم کرد. گفتند: باشد چنین باشد. پیامبر (ص)، على (ع) و زبیر و چند نفر از صحابه و ده نفر از یهودیان را نیز شاهد گرفتند. مردى از یهودیان برخاست و به کنانة بن ابى الحقیق گفت: اگر آنچه محمد از تو مى خواهد نزد تو است، یا مى دانى کجاست به او بگو و در آن صورت خون تو محفوظ مى ماند، و در غیر آن صورت خداوند او را بر آن آگاه مى سازد و دیدى که محمد به چیزهایى که ما هم نمى دانستیم آگاه بود. ابن ابى الحقیق به او پرخاش کرد و او دور شد و در گوشه اى نشست. آنگاه پیامبر (ص) از ثعلبة بن سلام بن ابى الحقیق که مردى ضعیف بود- درباره گنج آن دو نفر سؤال فرمود. گفت: من اطلاع دقیقى ندارم، ولى هر سپیده دم کنانه را مى بینم که اطراف این خرابه مى گردد و به خرابه اى اشاره کرد و گفت اگر چیزى باشد لابد اینجا در زیر خاک پنهان کرده است. پیامبر (ص)، زبیر بن عوام را همراه تنى چند از مسلمانان با ثعلبه به آن خرابه فرستاد، و آنجا را کندند و آن گنج را به دست آوردند. و هم گفته شده است که خداوند متعال رسول خود را به آن گنج رهنمایى فرمود. وقتی این گنج پیدا شد، پیامبر (ص) دستور فرمود زبیر، کنانه را شکنجه دهد تا هر چه پیش او است به دست آورد. زبیر کنانه را شکنجه داد، حتى سنگ آتش زنه اى را روى سینه او گذاشت. سپس پیامبر (ص) به زبیر دستور دادند تا کنانه را به محمد بن مسلمه بسپارد تا او را در مقابل خون برادرش محمود بن مسلمه بکشد، و محمد بن مسلمه او را کشت. و هم دستور فرمود تا برادر دیگر را هم شکنجه دهند، و سپس او را به وارثان بشر بن براء سپرد تا به عوض خون او بکشندش و او هم کشته شد. و گویند گردنش را زدند. پیامبر (ص) در قبال دروغ گویی آنها طبق قراری که گذاشته بودند اموالشان را حلال کرد و زن و فرزندانشان را به اسارت گرفت.
نکته: در اینجا مویدی دیگر وجود دارد که نشان می دهد مرحب یهودی را امام علی (ع) به درک واصل کرده است نه محمد ابن مسلمه. زیرا در این نقل گفته شده پیامبر دستور داد کنانه را در مقابل خون برادر محمد ابن مسلمه به او تسلیم کنند پس معلوم می شود قاتل محمود ابن مسلمه کنانه بوده است نه مرحب و نقلی که در آن گفته شده محمد ابن مسلمه به سبب خون خواهی برادرش مرحب را کشت صحیح نمی باشد.

محتویات گنج آل ابی الحقیق
محتویات این گنج عبارت بود از مقدار زیادى دستبند، خلخال، بازوبند و گردنبند طلا و چند رشته زمرد و گوهر و انگشترى از سنگهاى یمنى که طلا کارى شده بود. گردنبندى از مروارید نیز در آن بود که پیامبر (ص) آن را به یکى از خویشاوندان خود که یا همسر یا دختر آن حضرت بوده است داد. آن خانم گردنبند را برداشت و هنوز ساعتى نگذشته بود که آن را فروخت و پول بدست آمده از آن را میان مستمندان و بیوه زنان تقسیم کرد. چون شب فرا رسید، پیامبر (ص) از شدت فکر در مورد این گلوبند نتوانست بخوابد، و سپیده دم نزد آن بانو رفته و فرمودند: آن گردنبند را پس بده که نه مرا و نه تو را بر آن حقى است. آن بانو به رسول خدا (ص) خبر داد که چه کرده است و آن حضرت خدا را ثنا گفته و بازگشت.
نکته: این روایت که پیامبر کاری را بکند و بعد در فکر کارش بماند و برود گردنبند راپس بگیرد اشکالاتی دارد که پوشیده نیست. زیرا هیچ گاه حضرت از روی هوای نفس کاری را انجام نمی دادند تا بعدا دچار وجدان درد شوند. اما شاید ماجرا چنین بوده که پس از بخشش گردنبند از آن خبر گرفته اند.

فتح حصار قموص
در کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص) ج 17 ص 218 پاورقی 4 به نقل از السیرة الحلبیة ج3 ص41 و تاریخ الخمیس ج2 ص 48 و سبل الهدی و الرشاد ج 5 ص124 آمده است: خداوند این حصار بزرگ را بدست علی فتح نمود بعد از آنکه مسلمانان بیست روز آن را محاصره کرده بودند. و در سیره حلبیة ج 2 ص 736 آمده است: أنه صلى الله علیه و سلم کان یعطی الرایة کل یوم واحدا من اصحابه و یبعثه فبعث ابوبکر رضی الله عنه فقاتل و رجع ولم یکن فتح وقد جهد ثم بعث عمر ابن الخطاب رضی الله عنه من الغد أی برایته فقاتل ورجع ولم یکن فتح وقد جهد ثم بعث رجلا من الانصار فقاتل ورجع ولم یکن فتح فقال علیه الصلاة و السلام لاعطین الرایة أى اللواء غدا رجلا یحب الله ورسوله یفتح الله على یدیه لیس بفار و فی لفظ کرار غیر فرار فدعا علیا کرم الله وجهه و هو أرمد فتفل فی عینیه ثم قال خذ هذه الرایة فامض بها حتى یفتح الله علیک أى و دعا له و لمن معه بالنصر، (السیرة الحلبیة ج2 ص 736)؛ پیامبر (ص) هر روز پرچم را به یکی از اصحابش داده و او را بسوی میدان جنگ می فرستاد. پس ابوبکر رضی الله عنه را فرستاد. او جنگید و بازگشت و نتوانست دژ را بگشاید و تلاش کرد سپس پیامبر، عمر ابن خطاب رضی الله عنه را از صبح با پرچم فرستاد پس جنگید و بازگشت و در عین حال که کوشید نتوانست پیروز شود و دروازه دژ را بگشاید. پس پیامبر فرمود: به درستی که فردا پرچم را بدست مردی می دهم که خدا و رسول خدا را دوست دارد. خدا بدست او فتح را حاصل می فرماید. او فرار کننده نیست. و در عبارت دیگری آمده است: او نخست و بسیار حمله کننده و بدون فرار است. پس علی کرم الله وجهه را فرا خواند و چیزی در چشم او فرو رفته بود پیامبر از آب دهان خود در چشم او انداخت و فرمود: این پرچم را بگیر و با ان برو تا خداوند پیروزی را نصیبت گرداند. در این ماجرا نصوص مختلفی وجود دارد که علاقه مندان می توانند به الصحیح من سیرة النبی (ص) ج 17 ص 220 به بعد مراجعه نمایند.
و اما تفصیل ماجرا...

منـابـع

سید جعفرمرتضی عاملی- الصحیح من سیرة النبی (ص)- جلد 17

محمود مهدوی دامغانی- ترجمه ی مغازی واقدی

حلبی- السیره الحلبیه- جلد 2

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد