غنائم جنگ خیبر (تقسیم غنایم)

فارسی 5242 نمایش |

مجموعه سهامى که پیامبر (ص) در نطاة و شق به مسلمانان اختصاص دادند به صورت مشاع و مشترک بود. براى هر صد نفر سرپرستى معین شده بود که او در آمد و محصول غله را میان افراد خود تقسیم مى کرد. در اینجا بود که یهودیان نزد آن حضرت آمدند و گفتند: اى محمد، ما صاحبان نخلستان و آشنا به فنون خرما دارى هستیم. پیامبر (ص) با آنها قرار گذاشتند که در پرورش و کشاورزى نخل و زراعتهاى دیگر اقدام کنند، و در عوض سهمى از خرما و کشاورزى به مسلمانان بدهند. گویند، پس از این قرارداد که به سبب آن نیمى از محصول خیبر به یهودیان تعلق مى گرفت مسلمانان به زراعت و سبزیکارى آنها تجاوز مى کردند، و یهود از این بابت به رسول خدا (ص) شکایت بردند. پیامبر (ص) خالد بن ولید و یا عبدالرحمن بن عوف را احضار کرده و دستور دادند تا مردم را در مسجد فرا خوانند... مردم جمع شدند و پیامبر (ص) برخاستند و پس از حمد و ثناى خداوند فرمودند: یهودیان شکایت کرده اند که شما به سبزه زارها و مزارع ایشان تجاوز مى کنید، در صورتى که ما به ایشان در مورد خونها و اموالشان امان داده ایم و معاهده بسته ایم، همچنین درباره زمینهاى آنها که در دست خودشان باقى مانده است پیمان بسته ایم و با آنها معامله کرده ایم و نمى توان اموال کسانى را که با آنها پیمان داریم تصرف کنیم مگر در مقابل حق. پس از آن، مسلمانان هیچ چیز از یهودیان نمى گرفتند مگر اینکه پول آن را پرداخت مى کردند، و چه بسا یهودیان به مسلمانان مى گفتند این سبزى را مجانى به شما مى دهیم! و آنها بدون پرداخت قیمت از پذیرش آن خوددارى مى کردند.

غنائم منطقه کتیبه
در مورد کتیبه و غنایم آن مطالب مختلفی نقل شده است. برخى مى گویند کتیبه ملک خالص و ویژه پیامبر (ص) بود زیرا مسلمانان براى فتح آن جنگى نکردند و اسب و مرکوبى نراندند. برخى نیز مى گویند: کتیبه خمس رسول خدا (ص) از مجموع غنایم شق و نطاة بود.
و ماجرای آن چنان است که:وقتی رسول خدا (ص) با فرزندان ابى الحقیق یهودى صلح کرد، نطاة و شق و کتیبه را به پنج بخش تقسیم فرمود، و کتیبه هم جزئى از آن بود. آنگاه پنج مهره انتخاب کرد و یکى از آنها را نشانه گذاشت و فرمود: هر قرعه اى که به این مهره باشد از آن خداست. و سپس عرضه داشت: پروردگارا، سهم خودت را در کتیبه قرار بده. و اولین قرعه اى که کشیدند به نام کتیبه در آمد. بنابر این کتیبه در واقع خمس و از آن رسول خدا (ص) بود، و حال آنکه سهمهاى دیگر بى نام و نامشخص و به صورت مشاع بود و شامل هیجده سهم بود.
واقدى مى گوید: در نظر من هم این مسأله ثابت است که کتیبه خمس رسول خدا (ص) بوده، و آن حضرت شق و نطاة را در سهام مسلمانان قرار داده اند، و هرگز از محصول و درآمد آنها چیزى به کسى نبخشیدند، حال آنکه همواره از درآمد و محصول کتیبه انفاق مى فرمود. کتیبه هم خرما داشت هم جو. محصول خرماى کتیبه هشت هزار بار خرما بود که چهار هزار بار آن به یهودیان تعلق مى گرفت. میزان جوی آن نیز به چیزی حدود سه هزار کیلو به حساب ما، مى رسید که نیمى از آن متعلق به یهود بود و یک هزار و پانصد کیلوى دیگر سهم رسول خدا (ص). هسته هاى خرما در کتیبه که در آن زمان ارزش و کاربرد داشت گاه هزار کیلو بود که نیمى از آن به رسول خدا (ص) تعلق داشت. پیامبر (ص) از همه این محصولات به مسلمانان عطا مى فرمود.

اعتراض عثمان در تقسیم غنائم
از جبیر بن مطعم نقل است: پس از اینکه پیامبر (ص) سهم خویشاوندان خود از بنى هشام، و بنى مطلب را تقسیم فرمود، من و عثمان بن عفان به راه افتادیم و به حضور رسول خدا (ص) رسیدیم و گفتیم: اى رسول خدا، ما منکر فضل و برترى برادران خود از بنى مطلب نیستیم چه، خداوند متعال شما را از ایشان برگزیده است، ولى ملاحظه مى فرمایید که ما و ایشان نسبت به شما در یک مرحله هستیم چطور شد که به آنها عنایتى فرمودید و ما را در نظر نگرفتید؟ رسول خدا (ص) فرمودند: فرزندان مطلب در جاهلیت و اسلام از من جدا نشدند، با ما به دره ابیطالب آمدند، وانگهى بنى هاشم و بنى مطلب یکى هستند...

بی عدالتی در مورد سهامداران
در روزگار رسول خدا (ص) و مدت خلافت ابو بکر هر کس از سهامداران که مى مرد یا کشته مى شد سهمش به وارثان او مى رسید. چون عمر بن خطاب به خلافت رسید، سهم هر کس را که مرده بود عمر مى گرفت و به وراث او نمى داد، چنانکه سهم زید بن حارثه و جعفر بن ابى طالب را تصرف کرد و با آنکه على بن ابى طالب در این مورد با او صحبت کرد، نپذیرفت. عمر سهم حضرت فاطمه (ع) را نیز پرداخت نکرد و سهم صفیه دختر عبدالمطلب را نیز تصرف کرد و با وجود آنکه در این مورد با او مذاکره شد، او نپذیرفت و فقط نسبت به وراث همسران رسول خدا (ص) اجازه مى داد که هر کارى مى خواهند بکنند، بفروشند یا به دیگرى ببخشند. چنانکه وقتى زینب دختر جحش درگذشت، سهم او را به وارثش واگذاشت. همچنین عمر اجازه نداد کسى سهم خود را بفروشد، و مى گفت: این چیزى است که وقتى دارنده آن مى میرد حق او نیز از بین مى رود. چون عثمان به خلافت رسید، در این مورد با او صحبت کردند و او سهم اسامه را رد کرد، ولى در مورد دیگران نپذیرفت. زبیر در مورد سهم مادرش صفیه با عثمان صحبت کرد ولى او نپذیرفت و از مسترد داشتن آن به زبیر خوددارى کرد و گفت: وقتى در این باره با عمر صحبت مى کردى من هم حاضر بودم، و عمر نپذیرفت و سرانجام با پرداخت قسمتى از آن موافقت کرد. من هم قسمتى از آن را حاضرم به تو پرداخت کنم. دو سوم آن را مى دهم و یک سوم آن را نگاه مى دارم. زبیر گفت: نه به خدا قسم حتى براى یک دانه خرماى آن راضى نیستم، یا همه آن را بده و یا همه را براى خودت نگهدار. در مورد سهم ابوبکر نیز گفته اند: چون ابوبکر مرد، فرزندان او سهم او را از محصول خیبر به ارث مى بردند، و در تمام مدت خلافت عمر و عثمان صد خروار سهم ابوبکر را دریافت مى کردند. همچنین همسران او ام رمان دختر عامر بن عویمر کنانى، و حبیبه دختر خارجة بن زید بن ابى زهیر سهم الارث خود را دریافت مى کردند. (مراجعه شود به ترجمه ی مغازی واقدی ص532)

آیا ابوسفیان ابن حرب از جنگ خیبر غنیمت برده است
برخی مورخین گفته اند ابوسفیان ابن حرب در جنگ خیبر حضور داشته و پیامبر (ص) از غنائم خیبر صد شتر و چهل اوقیه طلا به او عطا فرموده است. از نظر ما این سخن صحیح نیست زیرا: همچنان که برخی محققان گفته اند، ابوسفیان ابن حرب تازه در فتح مکه اظهار اسلام نمود. و در ضمن به هنگام فتح خیبر او در مکه بوده است نه در خیبر پس حضور او در جنگ ممتنع میباشد.

منـابـع

سید جعفرمرتضی عاملی- الصحیح من سیرت النبی الاعظم (ص)- جلد 18

محمود مهدوی دامغانی- ترجمه مغازی واقدی

ابن کثیر- السیره النبویه- جلد 3

مجمد باقر مجلسی- زاد المعاد- جلد 5

شمس شامی- سبل الهدی و الرشاد- جلد 9

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها