سال هیئت ها و نمایندگان سنة الوفود (پیامبر اکرم)
فارسی 5649 نمایش |از حوادث بسیار مهم سال نهم آن است که قبائل عرب پس از فتح مکه، فوج اسلام را قبول کرده و به دین خدا داخل شدند و بدین طریق جزیرة العرب یک پارچه شد و جنگ ها و درگیری ها به صلح و آرامش مبدل گردید. طبرسی در اعلام الوری و ابن هشام در سیره گفته اند: چون قبیله ثقیف (اهل طائف)، مسلمان شدند، قبائل فوج نمایندگان خویش را به مدینه فرستاده و داخل دین مبین اسلام شدند. یعقوبی در تاریخ خود از بیست و شش قبیله نام می برد که رؤسای آنها با گروهی به مدینه آمدند. سال نهم هجری به دلیل کثرت هیئت ها و گروه هایی که برای اسلام آوردن به مدینه و نزد پیامبر (ص) می آمدند به "سنة الوفود" معروف شده است، وفود درلغت به معنای نمایندگان وکسانی است که بر امیری وارد میشوند، لذا سنة الوفود هم به معنای سال هیئت ها است. در ادامه به تعدادی از این هیئات و نمایندگان و وقایع مربوط به آنها اشاره می کنیم:
نمایندگان مرة
گفته شده که به هنگام بازگشت پیامبر از تبوک فرستاده های بنی مرة نزد پیامبر رسیدند که سیزده نفر بودند و در راس آنها حارث بن عوف بوده است. پیامبر (ص) از آنها درباره اوضاع شهرشان سوال نمود و آنها در پاسخ از خشکسالی و قحطی که بلادشان را فرا گرفته، گفتند و از پیامبر خواستند که برایشان دعا کندو حضرت در حق ایشان دعا نمود و به هر کدام ده أوقیه (هر اوقیه معادل چهل درهم است) و به «حارث» دوازده أوقیه نقره هدیه داد و هنگامی که به شهرشان بازگشتند متوجه شدند که در آنجا باران آمده و بعد از سوال از زمان باران فهمیدند که در همان روزی که حضرت برایشان دعا نمود باران باریده است.
نمایندگان فزاره
رسول خدا (ص) در سال نهم هجرت از جنگ تبوک مراجعت فرمود، نمایندگان فزاره که حدود ده نفر بودند به حضورش رسیدند، از جمله کسانى که همراه ایشان بودند، خارجة بن حصن است و حز بن قیس بن حصن که از همه کوچکتر بود. ایشان سوار بر شتران بسیار لاغر بودند و همگى مسلمان شدند. پیامبر (ص) از چگونگى کشاورزى در سرزمین هاى ایشان پرسید. از آن میان یکى گفت: سرزمین هاى ما خشک شد و دامهاى ما تلف گردیده و زن و فرزندمان گرسنه ماندند، لطفا براى ما دعا بفرمایید. پیامبر (ص) به منبر رفت و ضمن دعا کردن چنین عرض کرد: پروردگارا، سرزمین ها و چهارپایان را سیراب فرما و رحمت خود را گسترده کن، و سرزمین مرده ات را دوباره زنده فرما. پروردگارا، بارانى سودمند و گوارا و سبز کننده و پیوسته و سریع و سود بخش بدون زیان بر ما فرو فرست. خدایا، باران رحمت عنایت فرما نه باران عذاب که ویران گر و غرق کننده و از بین برنده است. خدایا، بر ما باران فرو فرست و ما را بر دشمنان پیروز گردان. باران شروع شد وتا شش روز آسمان دیده نمى شد. آن گاه پیامبر (ص) دوباره به منبر رفت و دعا کرد و عرضه داشت: پروردگارا، این باران بر اطراف ما، بیشه زارها و ارتفاعات و مسیرها و بن درختان فرو ریزد نه بر ما. گوید، آسمان مدینه صاف و پاکیزه شد همچون جامه ای که شسته شود.
نمایندگان بنی أسد
ده مرد از «بنی أسد بن خزیمه» در اول سال نهم هجری نزد رسول خدا آمدند و اسلام آوردند، از جمله آنها «ضرار بن أزور» و «طلیحة بن خویلد» و «حضرمی بن عامر» بودند. که به امید گرفتن کمکى از پیامبر (ص) شهادتین بر زبان جارى کردند، و به پیامبر (ص) گفتند: «طوائف عرب بر مرکب ها سوار شدند و با تو پیکار کردند، ولى ما با زن و فرزندان نزد تو آمدیم، و دست به جنگ نزدیم» و از این طریق مى خواستند بر پیامبر (ص) منت بگذارند. که آیه 17 سوره حجرات درباره آنها نازل شد که: «بر تو منت مى نهند که مسلمان شده اند، بگو با اسلام آوردن خود بر من منت منهید».
نمایندگان بنی کلاب
آمده است که نمایندگان بنى کلاب در سال نهم به حضور پیامبر آمدند، ایشان سیزده مرد بودند که لبید بن ربیعة و جبار بن سلمى هم همراهشان بودند، آنها را در خانه رمله دختر حارث منزل دادند. چون خبر ورود ایشان به کعب بن مالک رسید به دیدارشان شتافت و خیر مقدم گفت و هدیه یى به جبار داد و او را گرامى داشت زیرا میان جبار و کعب بن مالک دوستى بود. آنها همراه کعب بیرون شدند و به حضور رسول خدا آمدند و به طریق اسلامى سلام دادند و گفتند که: ضحاک بن سفیان میان ما طبق احکام قرآنى و سنتهایى که شما فرمان داده اى رفتار مى کند و او ما را به پرستش خداوند فرا خواند و ما براى خدا و رسولش پاسخ مثبت دادیم و او زکات را از دولتمندان ما مى گیرد و میان مستمندان ما تقسیم مى کند.
نمایندگان بنی بکاء
نقل شده است که در سال نهم سه نفر از بنى بکاء به حضور پیامبر آمدند که عبارتند از معاویة بن ثور بن عبادة بن بکاء که در آن هنگام صد ساله بود و پسرش بشر و فجیع بن عبدالله و عبد عمرو بکائى هم که همان اصم است، همراهشان بود. پیامبر (ص) دستور فرمود آنان را در خانه یى منزل دهند و پذیرایى کنند، و به ایشان جایزه دهند و آنان نزد قوم خود برگشتند. معاویة بن ثور به پیامبر گفت: من پیرى فرتوت شده ام و مى خواهم با دست کشیدن بر چهره ام مرا متبرک کنى، این پسرم هم نسبت به من بسیار مهربان است لطفا به چهره او هم دست بکشید. پیامبر (ص) به چهره بشر بن معاویه دست کشید و چند بز سپید به او عنایت کرد و دعا فرمود که خداوند به آنها برکت دهد. جعد مى گوید: چه بسا که خشکسالى پیش مى آمد و مردم به سختى مى افتادند ولى خاندان بنى بکاء در نعمت و آسایش بودند.
نماینده بنی کنانه
در ضمن نمایندگانی که در سال نهم نزد پیامبر (ص) آمدند نقل شده که واثلة بن اسقع لیثى هم به حضور پیامبر آمد و هنگامى به مدینه رسید که رسول خدا عازم حرکت به تبوک بودند. واثله همراه پیامبر نماز صبح را گزارد و رسول خدا از او پرسید: کیستى و چرا آمده اى و چه نیازى دارى؟ او نسب خود را براى پیامبر (ص) بیان کرد و گفت: آمده ام که به خدا و رسولش ایمان بیاورم. فرمود: به شرط آنکه بیعت کنى تا آنچه را دوست دارم به آن رفتار کنى و آنچه را مکروه مى دارم ترک کنى، او به آن شرط بیعت کرد و پیش قوم خود برگشت و ایشان را آگاه ساخت. پدرش گفت: به خدا سوگند دیگر هرگز با تو یک کلمه هم صحبت نمى دارم، ولی خواهرش که سخنان او را شنید، مسلمان شد و وسیله سفر واثله را فراهم ساخت، و واثله دوباره به مدینه برگشت و دید پیامبر (ص) به تبوک رفته اند. واثله گفت: چه کسى حاضر است مرا پشت سر خود بر شترش سوار کند و به تبوک برساند و اگر غنیمتى سهم من شد از او باشد؟ کعب بن عجرة او را با خود برد و به رسول خدا رساند و واثله در جنگ تبوک شرکت کرد و پیامبر (ص) او را همراه خالد بن ولید به سراغ اکیدر فرستاد و غنیمت سهم او شد که آن را براى کعب بن عجره آورد ولى او نپذیرفت و به خودش برگرداند و گفت: من تو را براى رضای خدا بردم.
نمایندگان باهله
پس از فتح مکه «مطرف بن کاهن باهلی» به نمایندگی قبیله خویش نزد رسول خدا (ص) رسید و اسلام آورد و امان نامه ای برای طایفه خود گرفت، سپس «نهشل بن مالک» (از قبیله باهله)، به نمایندگی قبیله خویش نزد رسول خدا (ص) آمد و اسلام آورد، رسول خدا برای هر یک از آنها نامه ای نوشت که احکام و شرایع اسلام در آن بیان شده بود.
منـابـع
سید جعفرمرتضی عاملی- الصحیح من سیرة النبی الاعظم (ص)- جلد 28
جعفر شریعتمداری- چکیده تاریخ پیامبر اسلام
سید علی اکبر قرشی- از هجرت تا رحلت
سید هاشم رسولی محلاتی- زندگانی محمد (ص)
محمود مهدوى دامغانى- الطبقات الکبرى- جلد 1
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها