نظریه های فلسفی درباره نبوت
فارسی 5605 نمایش |در این قسمت به موضوعاتی چون نظر فیلسوفان یهودی و مسیحی، نظر فلاسفه دوران متجدد درباره نبوت و نبوت در فلسفه دین معاصر می پردازیم.
قرون وسطی: فیلسوفان یهودی و مسیحی
1- رابطه عقل و تخیل نبی از نظر فارابی و موسی بن میمون
نظریه فارابی درباره نبوت با جایگزینها و نیز با درونمایه های خاص ابن سینا، به وسیله فیلسوف یهودی موسی بن میمون اقتباس شد. (دلالة الحائرین 2، فصول 48-32) موسی بن میمون اعتقاد داشت نبوت فرآیندی طبیعی است: افاضه ای از خدا از طریق عقل فعال به قوه عقلانی و از آنجا به قوه خیال (او «امتناع معجزه آسای» نبوت از فردی شایسته را مجاز می دانست، ولی در این صورت هر فرآیند طبیعی موضوع معجزات است). پیامبران با دارا بودن قوه تخیل در پیوند با عقل از فیلسوفان متمایز می شوند، در حالی که برخورداری از موهبت فلسفه اضافه بر تخیل، آنها را از رمالها، غیبگویان و دولتمردان جدا می کند. به نظر موسی بن میمون نبوت موسی یک استثناء در تبیین عمومی اوست، اما محققین درباره این که دقیقا این تفاوت در کجاست مجادله کرده اند.
بنابراین، موسی بن میمون و فارابی موضوع علم نبی را موضوع علم طبیعی و مابعدالطبیعی می دانند. با وجود اینکه آنها به سطوح متفاوت نبوت قائل هستند، لازم می دانند که پیامبر از پیش شرطهای عقلی و نه فقط پیش نیازهای اخلاقی برخوردار باشد. علم به آینده، به ترکیبی از معرفت علمی و تخیل وابسته است. هم فارابی و هم موسی بن میمون تکامل عقلی یا شاید کمال عقلی (همراه با کمال) را به عنوان عالیترین غایت زندگی انسان قبول دارند؛ بنابراین بالاترین نوع پیامبر معرف تقریبا کاملترین فرد است.
2- تخیل نبی از نظر موسی بن میمون
موسی بن میمون روش جالبی را برای تفسیر کتاب مقدس و هستی شناسی (ontology) متمایز صور خیال نبوت اتخاذ می کند. زبان پیامبری، به عنوان زبانی که آفریده تخیل است، زبانی استعاری است که غایت آن بیان ادعاهای علمی و مذهبی است و برای ارتباط با توده ها به کار می رود.
بنابراین، توصیف حزقیال (ezekiel) درباره ارابه، مابعدالطبیعه ارسطویی نوافلاطونی شده را برای موسی بن میمون افاده می کند (دلالة الحائرین 3، فصول 8-1). توصیف انبیاء درباره خداوند به شیوه انسان انگارانه (anthropomorphic) علاوه بر آن حاصل تخیل است (که موسی بن میمون اغلب اشاره می کند حتی برای تسهیل ادراک خود پیامبر ضرورت دارد). موضوعات «حسی» در رؤیاها و عالم خواب نبی آفریده های تخیل هستند نه موجودات فراذهنی.
الکساندر آلتمان (1978) اظهار نظر کرده است که، چون فیلسوفان اسلامی و یهودی اعتقاد داشتند که هر حادثه طبیعی، از جمله شناخت علمی و فلسفی، از نظام کیهانی افاضات حاصل می شود که نهایتا به سوی خدا باز می گردد، طبیعت گرایی درباره نبوت و مشیت الهی (providence) از لحاظ مذهبی برای آنها قابل قبولتر بود تا متفکرانی که مابعدالطبیعه آنها بین فعل الهی و فعل طبیعی به وضوح تفکیک قائل می شود.
با این وجود، منتقدان قرون وسطی، طبیعت گرایی را از لحاظ مذهبی قانع کننده می یافتند اما تفسیر استعاری زبان انجیلی همراه آن را از لحاظ تفسیری ناموجه می دانستند. همچنین سؤالاتی درباره اینکه چگونه در نبودن کمک مستقیم الهی، پیامبر می تواند حوادث را به طور جزئی پیشگوئی کند که نبوتهای کتاب مقدس انباشته از آنهاست مطرح شد، خصوصا در مورد پیش بینی هایی که مستلزم معرفت به «پیشامدهای آینده» است، از جمله اعمال اختیاری که در آینده یک انسان انجام می دهد. به علاوه، تبیین توانایی پیامبر در تحصیل حقایقی که عقل نمی تواند به آن دست یابد، برای مثال، اعتقاد به خلق از عدم (ex nihilo) (دلالة الحائرین 2، فصل 25)، اگر علم نبوی از عقل فلسفی و علمی حاصل شود دشوار است (با این وجود، دیدگاه طبیعت گرایانه ممکن است معرفت مستقیم یا شهودی ویژه ای را مانند ابن سینا در نظر داشته باشد).
اغلب پنداشته می شود که شماری از فیلسوفان یهودی قبل و بعد از موسی بن میمون همچون یهودا هلوی و حسدای کرسکاس نظری فوق طبیعی درباره نبوت اتخاذ کرده اند. در واقع، نظریه های آنها دو پهلو هستند. نظریه اسحاق آبراوانل شاید نمونه ای بهتر از روایتی ماوراء الطبیعی یهودی درباره نبوت باشد.
3- فلسفه مسیحی و نبوت
بحثهای فلسفی مسیحی درباره نبوت شامل معنای تحت اللفظی پیدایش (de genesi and litteram) اثر اوگوستین (سفر دوازده) و مسائل مورد اختلاف درباره حقیقت (quaestiones disputatede veritate)، سؤال دوازدهم نوشته آکویناس هستند.
آکویناس در مقابل فیلسوفان طبیعت گرا (naturalist) معتقد بود که نبوت هدیه ای محض از جانب خداست. نبوت نتیجه موهبتی است که انسان شایستگی آن را ندارد، و خدا حتی ممکن است آن را به کسی بدهد که به نظر نامناسب می آید. این تبیین فوق طبیعی به طرق مختلف مشروط می شود.
برای مثال، آکویناس تفسیرهای طبیعت گرای رؤیاهای صادقانه و پیشگوئیهای بت پرستان را قبول دارد؛ همچنین وقتی خدا نبوت را به فردی ناشایست ارزانی می دارد، او آن را همراه با گسترش قوای عقلی و تخیلی شخص اعمال می کند، جایی که نبوت به طور طبیعی حاصل می شود (به نظر می آید فعل خدا بیشتر به واسطه فعالیت فرشتگان انجام می شود).
توماس آکویناس وظیفه سیاسی نبوت را نادیده می گیرد که در تبیینات اسلامی و در نظریه موسی بن میمون نقشی بسیار مهم دارد. آلتمان نظریه آکویناس را به رد او بر بسیاری از نظریات هستی شناسی ابن سینا مرتبط کرده است.
رویکردهای جدید
1- نظر اسپینوزا درباره نبوت
در عصر جدید، ارزش معرفتی سخنان پیش گویانه تحت حملات گوناگون قرار گرفت. در مخالفت با تأکید موسی بن میمون بر تخیل، نوشت: «پیامبران از تخیلات فوق العاده قوی و نه از ذهنهای کامل و غیر عادی برخوردار بودند. اعتقادات علمی و فلسفی آنها فقط منعکس کننده گرایشها و عقاید پیشین آنها بود. بنابراین در موضوعات عقلی مجبور نیستیم به آنها اعتماد کنیم.» ادعاهای اسپینوزا به افول موضع فکری قرون وسطایی که نبوت حقیقت را بیان می کند، و نیز مفهوم ملازم با آن، یعنی تفسیر فلسفی کتاب مقدس اشاره می کرد. (رساله کلامی- سیاسی، فصل 2)
2- تردید در اثبات نبوت
مسأله معرفت شناختی (epistemolgical) اثبات نبوت برای فیلسوفان قرون وسطایی به خوبی شناخته شده بود، اما بعدا تردید در اعتبار بخشیدن به ادعاهای وحی حالت خصمانه تری حتی از جانب معتقدان یافت.
توماس هابز به «مکاشفه ها» به عنوان صرف رؤیاها انتقاد کرد و اظهار نظر مشهوری کرد مبنی بر اینکه اگر بگوییم خداوند با شخصی در رؤیا سخن گفته است چیزی بیش از این نیست که بگوییم «آن فرد خواب دیده است که خداوند با او سخن گفته است.» او گفت که در غیاب معجزات ما راهی برای شناخت وحی حقیقی نداریم.
جان لاک هر چند خود به وحی الهی معتقد بود، اعتقاد داشت که «استواری عقیده دلیل این نیست که هر حکم و گزاره ای از خداست» و اصرار داشت که فرد باید از عقل بهره گیرد تا او را «قادر سازد که درباره الهامات خود قضاوت کند که آیا آنها منشأ الهی دارند یا نه.»
متفکران برجسته نظیر اسحاق نیوتن، حقیقت پیشگوئیهای کتاب مقدس را پذیرفتند، و استدلال کردند انجام برخی از معجزات دلیلی است بر اینکه معجزات دیگر نیز انجام خواهند شد. این ادعاها که پیشگوییها به انجام رسیده بودند اغلب به این دلیل که پیشگوییهای کتاب مقدس ناشناخته یا مبهمتر از آن بودند که بتوان آنها را آزمایش نمود مورد انتقاد قرار می گرفتند.
دیوید هیوم با طرح نقدی عمومی تر بحث سنتی خود را علیه پذیرش گزارشهای معجزات ترتیب داد و بی اعتمادی خود را به گزارشهای پیشگوییهای واقعی گسترش داد: «همه پیشگوییها (یعنی پیشگوییهای حقیقی که مبتنی بر استقراء نیستند) معجزات واقعی هستند.»
تبیین هایی روانشناسانه و تجربه گرایانه از نبوت
با گذشت زمان، نظریه های گوناگون نبوت را به مقولاتی نظیر خلسه (تعریفی که قبلا قدما ارائه کرده بودند)، روان پریشی، الهام شاعرانه، توهم، دروغ، عوام فریبی، تنزل دادند یا آن را به این مقولات شبیه دانستند. مردم شناسان به پیشگوئی کتاب مقدس به عنوان پدیده ای نگاه کردند که در بسیاری از فرهنگها نمونه های مشابه دارد، بدین طریق هر ادعای ویزه پیامبران کتاب مقدس و قرآن را خفیف می شمارند. حتی در محافل الهیاتی، سرانجام بین تجربه حضور (الهی) و تجربه محتوا تمایز گذاشته می شد.
محتوای یک پیشگوئی در این بیان، واکنش موضوع نفسانی و پاسخ از لحاظ فرهنگی مشروط انسان را به تجربه حضور نشان می دهد. هر چند نظریه قرون وسطایی که پیامبر تخیل را به کار می گرفت همچنین دال ر تخیل پیامبری بود، رویکرد نوین بر تحقیر و بی اعتباری ادعای پیامبر بر حقیقت عینی پیشگوئیهای او دلالت داشت و بر پاسخ اخلاقی به جای پاسخ صرفا معرفتی تأکید می کرد.
این چالشهای گوناگون به آراء سنتی اغلب با ستایشی عمیق برای اعتماد اخلاقی دین نبوی همراه بود، و بحث درباره آن نظریه هایی که به مفهوم نبوت احترام می گذاشتند در درون چهارچوبهای الهیاتی ادامه یافت. با این وجود، تقابل همه جانبه با دوران قرون وسطی چشمگیر است.
نبوت در دین معاصر و فلسفه دین
گاهی گفته می شود که نبوت در تأکیدش بر کلام خداوند و انتقال آن با عرفان تفاوت دارد. با فرض این تمایز، ما می توانیم بگوییم که در ادیان بزرگ نقش پیامبران تحت الشعاع دو چیز قرار گرفته است: از یک سو عرفا و از سویی دیگر (همان طور که هابز مدتها قبل متذکر شده بود) کتب و مفسران معتبر.
بنابراین عرفا و متون عرفانی به واسطه اولیه وحی تبدیل شده اند.
نبوت همچنین در قرن بیستم در بحثهای مربوط به دین که گرایش تحلیلی دارند کمتر مطرح بوده است، گرچه بحث درباره نبوت در ارتباط با ناسازگاری ادعا شده علم پیشین الهی و اختیار انسان تا حدی وجود داشته است. مفاهیم مرتبط با نبوت (وحی، تجربه عرفانی، معجزات، پدیده های غیرطبیعی) مفصلا به وسیله فیلسوفان مورد بررسی قرار گرفته، اما معمولا با اشاره اندک و یا بدون هیچ اشاره ای به نبوت بوده است. همه اینها تا آنجا که ادعاهای خداشناسی سنتی نهایتا بر پایه این اصل استوار است که خداوند با موجودات انسانی ارتباط دارد، موجب شگفتی است.
منـابـع
دائرةالمعارف فلسفه راتلج- ترجمه محمود زارعی بلشتی- امیرکبیر 1385- صفحه 131-127
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها