مشورت از دیدگاه اسلام

فارسی 2756 نمایش |

در منابع اسلامی پدیده جماعت و شوری به طور جدی مطرح است، این دو روایت و مضامین شبیه به آن دو در منابع اسلامی وجود دارد: «الجماعه رحمه؛ جماعت رحمت است.» «و یدالله مع الجماعه؛ دست خدا با جماعت است.»، این دو روایت یک واقعیت عینی را مطرح کرده اند که مردم در حال تشکل جمعی برای تحقیق و به دست آوردن یک هدف معقول می توانند از فهم و عقل وجدان یکدیگر بهره برداری کنند و هر یک از آنان کتابی گشوده در مقابل دیدگان دیگری بوده باشد. اجتماع و تفاهم عقول انسانی حداقل نتیجه ای را که در بر دارد، محصول به طور تصاعد حسابی و گاهی اوقات نتیجه تصاعد هندسی به بار می آورد، «افضل الناس رایا من لایسستغنی عن رای مشیر؛ بهترین مردم از نظر رای و نظر کسی است که از رای مشورت کننده بی نیاز نباشد.» از طرف دیگر دو آیه در قرآن مجید موضوع شور و مشورت را بیان می کند:
1- «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین؛ به رحمت خداوندی برای مردم نرم شده ای، و اگر تندخو و سخت دل بودی از پیرامون تو پراکنده می شدند، پس آنان را عفو کن و برای آنان از خدا طلب مغفرت نما و امر با آنان مشورت کن و هنگامی که تصمیم گرفتی توکل بر خدا کن، خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد.» (آل عمران/ 159)
2- «و الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفواحش و اذا ما غضبوا هم یغفرون و الذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلواه و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون* و الذین اذا اصابهم البغی هم ینتصرون؛ و آنان که از گناهان بزرگ و فحشاها اجتناب می ورزند و هنگامی که غضبناک شدند می بخشند و کسی که دستورات پروردگارشان را پاسخ گفته و نماز را برپا می دارند و امر آنان در میانشان شوری (مشورت) است و از آنچه که آنان روزی کرده ایم، انفاق می کنند و آنان کسانی هستند که اگر به آنان ستمی برسد، به یاری هم بر می خیزند.» (شوری/ 37- 39)
توضیحی درباره شوری با نظر به دو آیه فوق چنین است: آیه شماره یکم برای اعضای مشورت شرطی ذکر نکرده است، لذا بعضی چنین گمان کرده اند که همه مردم با هرگونه شرایط ذهنی می توانند شرکت نمایند. این گمان به نظر صحیح نمی رسد زیرا ماهیت مشورت عبارت است از اجتماع یک عده اشخاص به عنوان اعضای مشورت برای بیان عقاید و نظریات خود، درباره موضوعی که بدیهی نبوده و امری است نظری. در حقیقت اعضای مشورت می خواهند واقعیت موضوع مورد مشورت را که از نظر ابتدائی پوشیده است، روشن بسازند و بهترین راه حل آن موضوع را برای دفع ضرر یا جلب منفعت برای مردم اجتماع ارائه بدهند.
مسلم است که مشورت به این معنی و هدفی که از آن اعضا منظور شده است، با فرض عدم توجه به شعور و درک و معلومات و تقوای اعضاء مشورت به طور قطع ناسازگار است. بنابراین انسانی که فاقد شعور و درک و معلومات و تقوی است، چیزی ندارد که به نفع انسان ها ابراز عقیده و نظر نماید، همچنین با نظر به هدف و غایت از مشورت که عبارت است از به دست آوردن بهترین عقیده و نظر برای مصالح مردم اجتماع، احساس بی نیازی از شعور و درک و معلومات و تقوی، برای اعضای مشورت خطائی است که هیچ اداره کننده اجتماع نمی تواند مرتکب آن شود. به اضافه یکی از مخاطبین به دست شوری خود پیامبر اکرم (ص) است، در این صورت چگونه جایز است که پیامبر آگاه از همه چیز و مطلع از مصالح و مفاسد زندگی مردم، عقل خود را مساوی یک فرد فاقد شعور و درک یا فاقد تقوی قرار بدهد و در برابر او یک رای داشته باشد؟!
این مطالب که گفتیم قرینه عقلی است برای لزوم تفسیر آیه به وجهی که ما متذکر شدیم، یعنی قطعا باید اعضای شوری واجد صلاحیت مشورت بوده باشند،با قطع نظر از قرینه عقلیه که بیان نمودیم، از نظر فن تفسیر و اصول بیان و محاورات، آیه شماره دوم مبین و مفسر آیه شماره یکم است. آیه شماره دوم اوصاف اعضای شوری را چنین توضیح می دهد:
1- مرتکب گناهان بزرگ و فحشاء نباشد.
2- غضب خود را فرو نشانند.
3- به طور کلی کسانی باشند که به دستورات الهی پاسخ پذیرش بدهند. و نماز را برپای دارند.
4- و از آنچه که خداوند بر آنان عنایت فرموده است، انفاق نمایند
5- هنگامیکه که از بیگانگان تعدی و ستم بر آنان متوجه شود، به یاری هم بشتابند. هیچ جای تردید نیست که امور مزبوره خود؛ آگاهی صریح به لزوم مشورت دارد و روایتی است که مرحوم آیه الله العظمی مرحوم آقا میرزا محمدحسین نائینی نقل کرده است که پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «اشیرواعلی اصحابی؛ ای اصحاب من، بر من اشاره کنید.»
معنای این جمله چنانکه در موارد استعمالات دیده می شود، همان مشورت است که دو یا عده ای از عقلا، برای درک حقیقت از درک و شعور و معلومات یکدیگر بهره برداری می کنند در جنگ احد با اینکه نظر پیامبر اکرم (ص) با چند نفر دیگر این بود که از مدینه بیرون نروند، ولی چون اکثریت آراء صحابه این بود که از مدینه خارج شوند، پیامبراکرم (ص) با اکثریت موافقت فرمود و بعدا معلوم شد که نظر پیامبر کاملا مطابق واقع بوده است. همچنین در جنگ احزاب، که با اکثریت آراء صحابه در عدم پذیرش مصالحه با قریش موافقت فرمودند. مرحوم نائینی اصل مشورت را به سیره (روش) معمولی پیامبر نسبت داده می گوید: «سیره مقدسه نبویه (ص) در مشورت با اصحاب، در کتب سیر (تورایخ زندگی پیامبر) مشروحا متضمن است (18)» در سخنان امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه موضوع مشورت با اهمیت جدی بیان شده است، از آن جمله:
«فلا تثنوا علی بجمیل ثناء لا خراج نفسی الی الله و الیکم من البقیه فی حقوق لم افرع من ادائها، و فرائض لا بد من امضائها، فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابره و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادره ولا تخالطونی بالمصانعه و لا تظنوابی استثقالا فی حق فیل لی و لا التماس اعضام لنفسی من فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه فلا تکفوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل، فانی لست فی نفسی ان اخطی ولا امن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی ما هو ملک به منی فانما انا و انتم عبید مملو کون لرب لا رب غیره یملک منا ما لانملک من انفسنا و اخرجنا مما کنا الی ما صلحنا علیه فابدلنا بعد الضلاله بالهدی و اعطانا البصیره بعد العمی؛ مرا در مقابل وظیفه ا ی که انجام داده ام سپاس خوشایند ننمائید، آزاد ساختن شخصیت از چنگال تمایلات و روانه کردن آن به سوی خداوند و به سوی شما که جلوه گاه مشیت خداوندی هستید؛ سپاسگزاری ندارد، من کاری جز این نمی کنم که به مقتضای تکلیف انسانی الهی ام حقوق حیات فردی و اجتماعی شما را که از به جا آوردنش فارغ نشده ام، ادا می کنم و وظایف واجب و ضروری را که بایستی اجرا کنم، انجام می دهم، گفتگویتان با من مانند گفتگو با جباران روزگار نباشد. در برابر من از تسلیم و خودداری که در مقابل قدرتمندان پرخاشگر دارید، بپرهیزید. با قیافه ساختگی ظاهری با من آمیزش نکنید و گمان مبرید هنگامی که سخن حق به من گفته شود برای من سنگینی خواهد کرد یا خودم را از آن حق بالاتر قرار خواهم داد، زیرا کسی که شنیدن سخن حق یا نشان دادن عدالت برای او سنگینی کند، عمل به حق و عدالت برای او سنگین تر خواهدبود. در برابر من از گفتن حق و مشورت از روی عدالت خودداری نکنید، اگر عنایت خداوندی که مالک تر از من به من است، کفایتم نکند من دارای شخصیتی فوق خطا نیستم، قطعی است که من و شما بندگان مملوک پروردگاری هستیم که جز او خداوندی وجود ندارد او است مالک مطلق نفوس ما که بالاتر از مالکیت خود ما است، اوست که ما را از مراحل پایین حیات با مراتب عالی آن حرکت داده گمراهی ما را به هدایت و نابینائی ما را به بینائی مبدل ساخته است.»
اهمیت مشورت در عبارات فوق در چند جمله به خوبی دیده می شود:
1- هنگامیکه حق به من گفته شود، بدون کمترین کبر و نخوت آن را خواهم پذیرفت. در این جمله لزوم ابراز حق اگرچه در شکل مشورت هم نباشد، گوشزد شده است، چه رسد به لزوم پیروی از حق که به وسیله مشورت نمودار می گردد.
2- در برابر من از گفتن حق خودداری نکنید.
3- از مشورت با من از روی عدالت خودداری نورزید.
4- من دارای شخصیتی فوق خطا نیستم، در جمله ای دیگر فرموده است: «لا ظهیرکا لمشاوره؛ هیچ پیشتیبانی مانند مشورت وجود ندارد.»، «و لا مظاهره اوثق من المشاوره؛ و هیچ پشتیبانی و استمدادی محکم تر از مشورت نیست.» و در جمله 211 از کلمات قضا فرموده است: «والا ستشاره عین الهدایه، و قد خاطر من استغنی برایه؛ و مشورت عین هدایت است قطعا به خطر افتاد کسی که استبداد و استغناء به رای خود نمود.»
این تاکیدهای صریح که امیرالمومنین (ع) درباره ضرورت مشورت نمودن فرموده است، فقط گفتار زبانی نبوده و عمل آن بزرگوار کمترین تخلفی از گفتارش نداشته است. به عنوان نمونه همانطور که مرحوم آیه الله العظمی آقای نائینی متوجه شده است، در حساس ترین و با اهمیت ترین حادثه دوران حکومتش با اینکه یقین به خطای اکثریت داشت، عمل به رای اکثریت نموده و به حکمیت تن داد، و این رای اکثریت بر گرفتاریهای امیرالمومنین افزود و به سپاهیان خود می فرمود: این کار حکمیت صحیح نیست و در مبارزه با «معاویه» حق به شما است و شما نپذیرفتید. این داستان رنج آور قانونی بودن آراء مردم را به خوبی اثبات می کند. از مجموع آیات و روایات و روش مستمر پیشوایان الهی اسلام کاملا اثبات می شود که شوری و مشورت یکی از اصول بدیهی و ضروری اسلام که تردید در آن ناشی از بی اطلاعی است و یا معلول غرض ورزیهای نابکارانه.

منـابـع

محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 305-309

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها