رابطه عرفان و مذهب
فارسی 2644 نمایش |مذهب عبارت است است از «درک پذیرش هدفدار بودن عالم و هستی که مستند به خالق اعظم یکتا و حکیم و بی نیاز مطلق و دادگر علی الاطلاق است.» خداوندی که با حکمت بالغه خود، بشر را آفریده و هدفی والا را برای او معین نموده است، که عبارت است از ورود او به جاذبه کمال ربوبی. عقاید و قوانین تامین کننده حرکت بشر رو به آن هدف اعلا در اصل همان عقاید و قوانینی است که مذهب خوانده می شود و می توان آنها را در دو قسمت خلاصه کرد:
قسمت اول: عقاید و قوانین نظری، مانند اعتقاد به وجود خداوند یگانه و دیگر صفات کمالیه او و پذیرش ضرورت وجود واسطه بین خالق و مخلوقات که انبیا هستند و اعتقاد به ابدیت (معاد و بقا به بقاءالله) و امامت به عنوان توجیه کننده بشر به «حیات معقول» در ادامه حرکت انبیاء.
قسمت دوم: قوانین عملی که به وسیله منابعی هم چون: عقل و روح، برای انسان ها تبلیغ شده است. بنابراین نباید هر آن چه را که به عنوان مذهب در عرصه زندگانی بشر مطرح و مورد سوء استفاده سودجویان خودخواهان و سلطه گران قرار گرفته است، یا باعث ادامه جهل و نا آگاهی مردم نادان بوده، واقعا به عنوان مذهب محسوب داشت و آن را با عرفان و دیگر حقایق عالی بشری، مورد مقایسه و تطبیق قرار داد. پس از این تعریف اجمالی که برای مذهب ارائه نمودیم، اینک به بیان اهمیت این پدیده حیاتی می پردازیم. این اهمیت با چند دلیل قابل اثبات است:
دلیل یکم: اصالت ریشه های روانی که مذهب مستند به آن هاست. این ریشه ها را می توان در فطرت ناب و وجدان پاک همه مردم مشاهده کرد و دریافت نمود.
دلیل دوم: اشتیاق شدید انسان ها به کمال. باتوجه به این که کمال مورد اشتیاق جز با وصول انسان به جاذبیت خداوندی و شهود ابدی او پایان نیست، ضرورت مذهب کاملا اثبات می شود. زیرا تنها مذهب است که ارزش این اشتیاق و طرق بهره برداری از آن را تعلیم داده و تضمین می نماید.
دلیل سوم: بشر در هر حال و موقعیت علمی و عملی، به شرط آن که خدشه ای بر آگاهی های او وارد نشده باشد و مورد تخدیر قرار نگرفته باشد، برای شش سوال اساسی خود پاسخ قانع کننده می خواهد این شش سوال اساسی عبارتند از: 1- من کیستم؟ 2- از کجا آمده ام؟ 3- به کجا آمده ام؟ 4- با کیستم؟ 5-برای چه آمده ام؟ 6- به کجا می روم؟ موضوع مهم وشایان توجه این است که تا کنون نه تنها هیچ مکتب و متفکری توانایی پاسخ به این سوالات را نداشته اند بلکه اعتراف کرده اند که پاسخ این سوالات را تنها از دین می توان دریافت نمود.
دلیل چهارم: اگر مذهب که ابدیت و قانون عمل و عکس العمل و مشاهده نتایج اعمال در آخرت را رکن اساسی خود می داند وجود نداشته باشد، شایستگی ها و ارزش ها و فضیلت هایی مانند: اخلاق والای انسانی، فداکاری در راه دفع ناگواری های نوع انسان و تلاش برای پیشرفت بشر در راه خیر و کمال،لغو و بیهوده بود و سوداگری و بلکه انواعی از حماقت و بدبختی محسوب خواهد شد.
روزگار و چرخ و انجم سر به سر بازیستی*** گرنه این روز دراز دهر را فرداستی «ناصرخسرو»
با نظر به مطالب مذکور، با صراحت تمام باید گفت: مذهب یعنی عرفان در ارتباطات چهارگانه و شئون آن ها، عرفانی که نتواند این ارتباطات را تفسیر کرده و تکلیف سالکان راه حق در درباره آن را توضیح بدهد، همان عرفان مجازی است که نام دیگر آن عرفان منفی می باشد. مذهبی که نتواند عرفان مثبت را در تفسیر ارتباطات مزبور بر مبنای عقل سلیم و وجدان پاک شهودی و دیگر منابع اسلامی با خود هماهنگ سازد، جز تخیلات پوچ و مقداری حرکات و سکنات که عنوان عبادت به خود گرفته اند و همچنین توجیه رفتار بر مبنای اصول ثابت نشده، چیزی نخواهد بود.
منـابـع
محمدتقی جعفری- عرفان اسلامی- صفحه 193-194
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها