صفات خداوند در مکتب اهل بیت علیهم السلام
فارسی 4377 نمایش |امامان اهل البیت علیهم السلام حقیقت روایت «ابوهریره» در «خلق آدم بر صورت او» را بدین گونه کشف و بیان فرموده اند: حسین بن خالد گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! مردم روایت می کنند که رسول خدا (ص) فرمود: خداوند آدم را به صورت خود آفریده است. امام (ع) فرمود: «خدا آنها را بکشد که اول این حدیث را حذف کرده اند. حقیقت آن است که رسول خدا (ص) از کنار دو نفر که یکدیگر را دشنام می دادند عبور کردند و شنیدند که یکی از آنها به دیگری می گوید: «خداوند چهره تو و چهره هر که شبیه توست را زشت گرداند. آن حضرت به او فرمود: «ای بنده خدا! این را به برادرت مگو، زیرا خداوند عزوجل آدم را به صورت او آفریده است.»
در روایت دیگری – نزدیک به روایت اول – از «ابوالوردبن ثمامه» از امام علی (ع) گوید:
پیامبر خدا (ص) شنید که مردی به مرد دیگری گفت: خداوند چهره تو و چهره هر که شبیه توست را زشت گرداند. آن حضرت به او فرمود: «دست بردار و این سخن را مگو که خداوند عزوجل آدم را به صورت او آفریده است.»
و در روایت دیگری گوید: به امام ابوالحسن موسی کاظم (ع) نامه نوشتم و از او درباره «جسم و صورت» خدا پرسیدم. آن حضرت در پاسخم نوشت: «سبحان من لیس کمثله شیء لا جسم و لا صوره؛ منزه است خدایی که هیچ چیزی همانند او نیست. نه جسم است و نه صورت» در بررسی این حدیث موارد ذیل آشکار می گردد:
نخست – حذف ابتدای حدیث
ابتدای این حدیث بسیار مهم حذف شده بود و تنها بخش پایانی حدیث که می گفت: «إن الله خلق آدم علی صورته» باقی مانده بود. و با این حذف چنین توهم می شود که ضمیر «ها» در کلمه «صورته» به خداوند باز می گردد، و شنونده چنین تصور می کند که پیامبر فرموده: خداوند آدم را به صورت خود، یعنی به صورت خدا آفریده است.
دوم- دو اضافه در حدیث ابوهریره
الف- در ابتدای حدیثی از رسول خدا (ص) آمده است که: «هر کس با برادر خود نزاع می کند باید از زدن بر چهره او اجتناب نماید» این عبارت تحریف دیگری از بخش حذف شده ابتدای حدیثی بود که به آن اشاره کردیم.
ب- در پایان روایتی از رسول خدا (ص) آمده است که ابوهریره گفت: رسول خدا (ص) فرمود: «خداوند آدم را با طول قد شصت ذراع – حدود سی متر- آفریده» که این سخن نیز با نتایج و داده های علمی روز دمساز نیست.
با دقت در این بخش از حدیث ابوهریره درمی یابیم که او شدیدا تحت تأثیر افسانه های تورات درباره ابتدای خلقت و پیدایش بوده است. افسانه هایی که ابوهریره انبان خود را از آنها انباشته بود.
بنابراین، می توان گفت که ابوهریره بخشی از حدیث رسول خدا (ص) را حذف کرده و آن را چنان ساخته که با روایات تورات بسازد. و بلکه اضافاتی از پیش خود بر آن افزوده تا با افسانه های تورات درباره پیدایش خلق مطابق و همگون گردد. چنانکه ممکن است دو روایت او در اصل از جمله روایات اسرائیلی وارد شده در فرهنگ مسلمانان باشد.
ولی چون این حدیث از صحابی نامداری چون «ابوهریره» روایت شده، پیروان مکتب خلفا به آن تمسک جسته و پنداشته اند خداوند نیز همانند انسان دارای اعضا و جوارح است. و بدین خاطر، هرجا در قرآن کریم لفظ «وجه» خدا آمده، مانند: «وجه ربک» آن را به معنای لغوی اش که عضوی از بدن انسان و حیوان است تفسیر و معنی کرده اند.
«یدالله» در مکتب اهل البیت علیهم السلام
در روایات وارد از اهل البیت علیهم السلام «یدالله» چنین تفسیر و معنی شده است: محمد بن مسلم گوید از امام باقر (ع) پرسیدم: اینکه خداوند متعال فرموده: «یا إبلیس ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی؛ ای ابلیس! تو را چه مانع شد که برآنچه به قدرت خود آفریدم سجده نکردی؟» (مقصود از «ید» خدا در آیه چیست) امام (ع): «ید» در زبان عرب به معنای قوت و توان و نعمت است. چنان که فرموده: «و اذکر عبدنا داوود ذالأید؛ و به یادآور بنده ما داوود توانمند را» (ص/ 17). و فرمود: «و السماء بنیناها بأید؛ و آسمان را با قوت بنیان نهادیم.» (ذاریات/ 47)
و فرموده: «و ایدهم بروح منه؛ یا روحی از سوی خود قوتشان بخشید» (مجادله/ 22). چنان که گفته می شود: «لفلان عندی أیادی کثیر؛ فلانی بر من فضل و احسان بسیار کرده است». «و له عندی ید بیضاء؛ او مرا نعمت وافر بخشیده است.»
و نیز، محمد بن عبیده گوید: از امام رضا (ع) تفسیر «ید» در این آیه را پرسیدم که خداوند عزوجل به ابلیس می فرماید: «یا إبلیس ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی استکبرت؛ ای ابلیس! تو را چه مانع شد که بر آنچه به ید خود آفریدم سجده نکردی، آیا خود را بزرگ شمردی؟» (ص/ 75) فرمود: «یعنی به قدرت و قوت خود.»
و نیز، محمد بن عیسی بن عبید گوید: از امام دهم، علی بن محمد عسکری (ع) تفسیر این آیه را پرسیدم: «و الأرض جمیعا قبضته یوم القیامه و السموات مطویات بیمینه؛ و حال آنكه روز قيامت زمين يكسره در قبضه [قدرت] اوست و آسمانها در پيچيده به دست اوست.» (زمر/ 67) فرمود: «این تعبیر خداوند متعال برای آنانی است که او را شبیه و مانند مخلوقات می دانستند. مگر ندیدی که فرموده: «ما قدروا الله حق قدره؛ خدا را آنچنان که شایسته مقام اوست نشناختند». یعنی چون می گفتند: روز قیامت زمین در چنگ خدا و آسمانها درهم پیچیده در دست اوست. خداوند فرمود: خدا را آنچنان که شایسته مقام اوست نشناختند. زیرا می گفتند: «ما أنزل الله علی بشر من شیء؛ خداوند بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده است.» (انعام/ 91) سپس خدای عزوجل خود را از قبضه و چنگ دست منزه دانسته و فرموده: «سبحان الله و تعالی عما یشرکون؛ خداوند منزه و برتر است از آنچه شریک او می سازند.» (قصص/ 68)
خبرگان زبان و لغت عرب بیانات اهل البیت علیهم السلام در تفسیر آیات و روایات گذشته را به خوبی درک کرده و آن را با موارد استعمال لغوی مطابق می دانند. راغب اصفهانی در کتاب «مفردات القرآن» و دانشمندان معاصر در «معجم الفاظ القرآن الکریم» گویند: «ید» عضوی از بدن است که گاهی در معانی دیگر مانند چیزی که در اختیار دیگری است استعمال می شود. مثلا هرگاه گفته شود: فلان چیز در «ید» اوست یعنی تحت فرمان و اختیار اوست.
این دانشمندان برای کلمه «ید» 9 معنای مجازی برشمرده اند که از جمله آنها معنای «ید» در آیات سه گانه گذشته است و نیز، آیه «بیده ملکوت کل شیء» که مقصود از آن این است که، زمام همه امور هستی در اختیار خداوند است و همه موجودات در نهایت خضوع و فروتنی تحت فرمان او هستند. و نیز، در جمله «بیدک الخیر» که می گوید: همه خیر و نیکیها در اختیار توست. و جمله «یدالله مغلوله» در نزد یهود، یعنی دست بسته بودن از حیث انفاق که اگر «مبسوطه» باشد توان انفاق را دارد. و این مانند آیه ای است که پیامبر (ص) را مورد خطاب قرار داده و فرموده: «و لا تجعل یدک مغلوله» و خود را دست بسته مگردان.
و چه شگفت آور است روش پیروان مکتب خلفا که کلمه «ید» در آیه «و لا تجعل یدک مغلوله» را که در شأن پیامبر (ص) نازل گردیده به معنای مجازی تفسیر کرده و آنرا کنایه از بخیلی دانسته اند که توان اخراج و انفاق چیزی از مال خود را ندارد. ولی هم آنان کلمه «ید» در آیه «یدالله مغلوله» را به عضوی از اعضای بدن تفسیر کرده اند! علت این بدفهمی در نزد برخی از علمای مکتب خلفا چیست؟ با تحقیق و پژوهش و پیگیری، علت اصلی این تفسیر نادرست از کلمه «ید» دانسته می شود. علت آن وجود احادیث روایت شده در مکتب خلفا از «صحابه» رسول الله (ص) است. چنان که این روش را در نسبت دادن «پا» و «ساق» به خداوند- معاذالله – نیز «ساق» و «قدم» خدا در مکتب اهل البیت علیهم السلام، امامان اهل البیت علیهم السلام در بخشی از روایات، مراد از «ساق» را چنین بیان کرده اند: عبید بن زراره گوید: از امام صادق (ع) درباره آیه «یوم یکشف عن ساق؛ روزى كه كار زار [و رهايى دشوار] شود.» (قلم/ 42) پرسیدم. امام (ع) با یک دست جامه از ساق خود برگرفت و دست دیگر بر سر نهاد و گفت: «سبحان ربی الأعلی؛ منزه است پروردگار والامقام من!
شیخ صدوق گوید: معنای سخن امام (ع) که گفت: «سبحان ربی الأعلی» تنزیه خداوند عزوجل از داشتن «ساق» است.
و نیز، محمد بن علی حلبی روایت کند که امام صادق (ع) درباره قول خدای عزوجل «یوم یکشف عن ساق» فرموده: «منزه و برتر است خداوند جبار (از اینکه مانند آدمیان دارای ساق باشد) سپس به ساق پای خود اشاره کرد و جامه از آن برگرفت و تلاوت فرمود: «و یدعون إلی السجود فلا یستطیعون؛ به سجده خوانده شوند ولی نتوانند.» (قلم/ 43) و فرمود: قوم بدکار مات و مبهوت گردند و هیبت و عظمت آن روز بر آنان چیزه گردد به گونه ای که دیدگان خیره و دلها به حنجر برسد. «خاشعه أبصارهم ترهقم ذله و قد کانوا یدعون إلی السجود و هم سالمون؛ دیدگانشان فروتن شده و ذلت بر آنان چیره گردیده، (اینان آنانند که) پیش از این نیز، در حال تندرستی، به سجده فرا خوانده شده بودند.» (قلم/ 43)
و نیز، حسین بن سعید از امام هشتم (ع) درباره آیه «یوم یکشف عن ساق و یدعون الی السجود» پرسید. امام (ع) فرمود: «حجابی از نور و ظاهر و آشکار گردد و مؤمنان همه به سجده درافتند ولی پشت منافقان در هم پیچد و توان سجده را از دست بدهند.»
نقد و بررسی احادیث «کشف ساق»
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده: «یوم یکشف عن ساق» روزی که آن واقعه عظیم پدیدار شود. «کشف ساق» در زبان عرب کنایه از شدت امر و واقعه عظیم است. در روایتی آمده است که از ابن عباس درباره آیه «یوم یکشف عن ساق» پرسیدند و او گفت: «هرگاه فهم چیزی از قرآن بر شما پوشیده ماند، آن را در «شعر» بجویید که آن دیوان (لغت و زبان) عرب است. مگر سخن این شاعر را نشنیده ای که می گوید:
«و قامت الحرب بنا علی ساق»
«نبرد ما شدید شد در آفاق»
ابن عباس پس از آن گفت: معنای «یوم یکشف عن ساق» این است که: روز قیامت امر شدید و حادثه عظیمی رخ می نماید.»
راغب اصفهانی لغت شناس خبیر و آگاه نیز، در کتاب «مفردات القرآن» آیه مذکور را همانند «ابن عباس» و پیروان او تفسیر کرده است.
همچنین دانشمندان معاصر مصری در کتاب «معجم الفاظ القرآن الکریم» گویند: «کشف ساق» کنایه از شدت و سختی واقعه است.»
پس، با بررسی اقوال و نظریات مفسران و لغت شناسان درباره این آیه- از زمان صحابه تا به امروز – روشن می شود- که معنای «کشف ساق» معنای کنایی است و اگر بگوییم «جنگ برپا شد» معنایش این نیست که جنگ هم به مانند انسان «دست و پا» دارد و روی پا خود برخاسته است! ولی چه سود که در مقابل این معنای مقبول و مشهور در زبان عرب، روایات «ابوهریره» و دیگر صحابه در کتابهای حدیث و تفسیر وارد شده و می گویند: «پیامبر خدا (ص) آیه «یوم یکشف عن ساق» را چنین تفسیر فرمود که: «خداوند متعال ساق پای خود را نشان می دهد و مؤمنان برای او سجده می کنند!!» و برخی پیروان مکتب خلفا از این حدیث چنین فهمیده اند که خداوند نیز - نعوذ بالله – پا و ساق دارد.
تفسیر «عرش» و «کرسی» در روایات اهل البیت علیهم السلام
زراره گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: اینکه خداوند عزوجل فرموده: «وسع کرسیه السموات و الارض» آیا آسمانها و زمین کرسی را دربرگرفته اند یا کرسی آسمانها و زمین را در خود جای داده است؟ فرمود: «کرسی نه تنها آسمانها و زمین را در برگرفته، بلکه عرش و هر چیز دیگری نیز، در کرسی است.»
و داود رقی گوید: از امام صادق (ع) درباره آیه کریمه «و کان عرشه علی الماء» سؤال کرد. فرمود: «دیگران دراین باره چه می گویند.» عرض کردم: می گویند: عرش بر روی آب قرار داد و خداوند بر روی آن. فرمود: «دروغ گفته اند. هرکس چنین پندارد خداوند «حمل شدنی» دانسته و صفات مخلوقین را به او داده است، و لازمه چنین دیدگاهی آن است که آنچه او را حمل می کند از وی قویتر باشد.» ابوصلت؛ عبدالسلام بن صالح هروی گوید: مأمون خلیفه عباسی از امام رضا (ع) تفسیر این آیه را پرسید: «و هو الذی خلق السموات و الأرض فی شته أیام و کان عرشه علی الماء لیبلوکم أیکم أحسن عملا؛ اوست خداوندی که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدامینتان بهتر عمل می کنید.» (هود/ 7) امام (ع) فرمود: «خداوند متعال عرش و آب و فرشتگان را پیش از خلق آسمان و زمین بیافرید.»
منـابـع
سیدمرتضی عسگری- بر گستره کتاب و سنت- صفحه 363-370
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها