تأثیر اصول پیش ساخته در علوم انسانی
فارسی 2893 نمایش | اصول و دریافت شده های پیش ساخته در علوم انسانی بیشتر امکان دارد تا علوم طبیعی زیرا اکثر قضایای بنیادین علوم انسانی از آنچه که در وجود انسان تعبیه شده است نتیجه گیری می شود.
تجرید مغزی و روانی انسان درباره واقعیاتی که درون انسان قرار دارد مانند قدرت طلبی، خودخواهی، جبران ضعف، دریافت زیبایی و تمایل به آن، سودجویی، لذت خواهی، پیروزی در رقابتها، طلب شادیها و نفرت از اندوهها کاری است مشکل و نیازمند قدرت و سلامت شخصیت می باشد. به همین جهت است که می توان گفت یکی از علل بسیار مهم عقب افتادن یا رکود علوم انسانی همین ناتوانی اکثر افراد از تجرید مغزی و روانی از اصول پیش ساخته ای است که از عواملی مانند نژادپرستی محیط زیست عوامل فرهنگی ریشه دار و از قضایای پذیرفته شده کلی چه از دریافتهای کلی مبانی علوم و معارف بوده باشد و چه از دریافت شده های هنری و فلسفی و عقیدتی. اصول پیش ساخته در نتیجه گیریهای علوم طبیعی و معارف فلسفی اگرچه به جهت برکنار بودن موضوعات آنها از مغز و روان و من انسان بیشتر قابل دور نگهداشتن از اصول پیش ساخته است. با این حال با توجه به این قاعده کلی که مرکب از دو اصل متعاکس است باید بپذیریم که پاسخ در این مورد هم مانند علوم انسانی مثبت است، اگرچه تفاوتها از جهت دشواری تجرید مغز از ساختار شخصیت و پذیرفته شده های پیشین از تجرید اصول پیش ساخته علمی یا فلسفی در علوم و فلسفه شدیدتر است.
به نظر می رسد با توجه به ارتباطات متنوع آدمی با جهان طبیعت و عالم هستی به طور کلی و محدودیت آگاهیها و وسایل و ابزار علمی و دریافتهای فلسفی و نامحدود بودن کاوشگری انسان در قلمرو علوم و فلسفه ها و باز بودن نظام (سیستم) جهان هستی که برای شناخته شدن برنهاده می شود و نظام اندوخته ها و فعالیتهای مغزی دو اصل متعاکس را داریم:
1- هیچ قضیه بدیهی یا بالضروره راست وجود ندارد مگر اینکه پیرامون آن قضیه یا قضایایی نظری و نیازمند استدلال وجود دارد.
2- هیچ قضیه نظری وجود ندارد مگر اینکه پیرامون آن قضیه یا قضایای بدیهی وجود دارد.
به عنوان مثال این قضیه که اجسام طبیعی از اجزای کوچکتری تشکیل یافته اند یک امر بدیهی است. با این حال در پیرامون این امر بدیهی قضایایی نظری مانند اینکه آیا این اجزا همان است که قدما می گفتند. (مانند دموکریتوس) یا اجزاء اتمی است که فیزیک نظری امروزی مطرح می کند؟ و آنچه را که امروزه مطرح می شود چون متنوع است کدام یک از آنها قابل قبولتر است؟ پاسخها قضایای نظری می باشند.
همچنین است قضایای بالضروره راست مانند اینکه هر حادثه ای را می توان با زمانی معین اندازه گیری نمود. این یک قضیه بالضروره راست است. در عین حال درباره زمان و حادثه و اندازه گیری قضایای نظری متعددی وجود دارد. مانند اینکه آیا زمان دارای یک هویت است؟ منشأ زمان اختراع حرکت عینی است یا حرکات درونی هم می تواند منشأ انتزاع زمان بوده باشد؟ همچنین قضایای مربوط به حادثه و اندازه گیریها.
این قضیه که آیا علم روشی برای پیدا کردن روابط علی دارد؟ همان گونه که مطرح است. یک قضیه نظری است. بورن چنین می گوید: به نظر می رسد که علم روشی برای پیدا کردن روابط علی دارد بدون اینکه به هیچ اصل متافیزیکی متوسل شد. اما این یک فریب است زیرا هیچ مشاهده یا تجربه هر قدر هم که گسترده باشد نمی تواند بیش از تعداد محدودی تکرار را در برداشته باشد و بیان قانونی به صورت b بستگی به a دارد همواره از تجربه فراتر می رود. اکنون می توانیم چند قضیه بدیهی را پیرامون این قضیه ملاحظه کنیم:
الف- اینکه علم در صدد پیدا کردن روشی برای پیدا کردن روابط علیت است.
ب- تجربه یکی از طریق تحصیل علم به واقعیات است.
ج- پیدا کردن روابط علیت یا باید متکی به اصول عام فلسفی باشد و یا به اصل متافیزیکی متوسل شود.
منـابـع
محمدتقی جعفری- فلسفه دین- صفحه 546-548
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها