نتیجه تفکر دقیق در عالم خلقت
فارسی 4177 نمایش | یک حیوان پستاندار، انسان یا غیر انسان، یک زن آبستن می شود، کم کم بچه در رحم او رشد می کند. اولا قبل از اینکه این زن به دنیا بیاید با او دستگاهی به نام "پستان" ساخته شده که با پستان مرد فرق می کند. ماه های آخر حملش که می شود تدریجا این پستان بزرگ می شود و شیر در آن پیدا می شود به طوری که آن روزهای آخری که این بچه دارد به دنیا می آید این پستان پر از شیر و پر از مایعی است که از نظر علمی مفیدترین غذا برای آن کودکی است که از رحم به دنیا می آید.
ما دو جور می توانیم روی این (مطلب) فکر کنیم، یکی اینکه بگوییم تصادفا این زن وقتی می خواست از مادرش متولد بشود دختر شد، و تصادفا در هر دختری دستگاه شیرسازی و شیردهی به نام "پستان" و جهازاتی که شیر را می سازد به وجود آمد. این پستان هم شیر نمی کند ولی همین قدر که بچه در رحم پیدا شد و بزرگ و بزرگتر شد، مقارن ایامی که می خواهد به دنیا بیاید تصادفا بدون اینکه ارتباطی میان اینها باشد پر شیر می شود. این یک جور طرز تفکر است که هیچ عاقلی نمی تواند چنین احتمالی بدهد.
یکی دیگر این است که خیر، در آن طرح اصلی خلقت همه اینها طرح ریزی شده، یعنی میان پیدایش یک بچه در رحم و فعالیت کردن دستگاه پستان در وجود این زن ارتباط مستقیمی برقرار است، این دو با اینکه به ظاهر با یکدیگر بی ارتباط هستند، در متن واقع برای یکدیگر خلق شده اند. اگر در متن خلقت قرار نبود بچه ای در رحم این زن خلق بشود دستگاه پستان هم خلق نمی شد و اگر دستگاه پستان در این جنس خلق نمی شد اساسا بچه ای خلق نمی شد، این دو با یکدیگر ارتباط دارند.
افراد استثنایی، همان استثنایی بودنشان خودش دلیل است. وقتی شما از یک متخصص بپرسید چرا فلان زن آبستن نمی شود، می گوید این علت خاصی دارد، یعنی یک بیماری است، عاملی آمده و خلقت و طبیعت را از مسیر اصلی خودش منحرف کرده. پس مسیر اصلی این است که (این توانایی را) داشته باشد. همیشه یک عامل خارجی سبب می شود که بیماری پیدا شود. پس اینجا ما دو طرز تفکر داریم، یکی اینکه میان بچه و شیر پستان هیچ ارتباطی قائل نباشیم و دیگر اینکه میان این دو ارتباط قائل باشیم، یعنی بگوییم آن نیرویی که بچه را خلق می کند همان نیروست که دستگاه پستان را در جنس ماده پستاندار قرار داده است.
عین همین مطلب در کل عالم هست، یعنی خورشیدی باشد، زمینی باشد، عوامل جوی باشد، عوامل زمینی باشد (و میان اینها ارتباط نباشد و نیروی واحدی خالق اینها نباشد، چنین چیزی قابل قبول نیست). اصلا نسبت عوامل جوی با زمین به اصطلاح فلاسفه نسبت پدر و مادر است، آنها را "آباء سبعه"، می گفتند و اینها را "امهات اربعه". می گفتند چهار مادر و هفت پدر، از باب اینکه آن عوامل، عوامل مذکر تشخیص داده می شد و این عوامل، عوامل مؤنث. انسان و حیوان و گیاه را می گفتند "موالید ثلاث" یعنی سه بچه. هفت پدر، چهار مادر، سه بچه. این بچه ها که پیدا می شوند این زمین به منزله مادر آنهاست. یک کشاورز که می رود سینه زمین را می شکافد، او حکم همان بچه ای را دارد که چنگال به پستان مادرش می زند و می خواهد از آن شیر بگیرد و از هر عالم حقوقی اگر شما بپرسید شیر پستان یک مادر مال بچه اوست یا مال او نیست، می گوید مال بچه است. اگر مادری بخواهد بچه را از شیر خود محروم کند هر قانونی آن مادر را قابل مجازات می داند، چرا؟ می گویند چون شیر مال این بچه است، تو چرا او را محروم می کنی؟ اگر مادر بخواهد این شیر را به یک بچه دیگر بدهد و به این بچه ندهد می گویند تو چرا شیر این بچه را به بچه دیگر داده ای؟ من نمی فهمم ماتریالیست ها اینجا چه فکر می کنند در صورتی که آنها نباید هیچ فرقی قائل باشند.
از نظر آنها شیر مادر هیچ ارتباطی با بچه نباید داشته باشد. به همین دلیل موالید زمین هم مال همین موجودات روی زمین است. تعبیر خود قرآن است: «و جعلنا لکم فیها معایش و من لستم له برازقین؛ و در آن برای شما و برای آنکه روزی رسان وی نیستید اسباب زندگانی پدید آوردیم.» (حجر/20) «و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین؛ و برای شما در زمین تا وقتی معین قرارگاه برخورداری است.» (اعراف/24) شما را از زمین آفریدیم، از خاک آفریدیم و در روی زمین آفریدیم و در همین زمین هم مایه معیشت شما را قرار دادیم، یعنی در پستان همین زمین مایه هایی قرار داده ایم که شما از این مایه ها زندگی می کنید، و به همین دلیل آنچه که در پستان زمین وجود دارد از مختصات هیچ فردی نخواهد بود، برای همه مردم است. همه مردم بچه های زمین هستند و هر چه که در پستان این زمین هست قهرا مال همه مردم است با این تفاوت که بچه به حکم آن ضعفش شیره کاملا آماده به دهانش گذاشته می شود ولی به انسان بزرگ می گویند یک مقدار کارش را خودت باید بکنی و به تناسب کاری که ایجاد می کنی ذی حق می شوی، که این خودش داستان دیگری است.
قرآن می خواهد بگوید که تمام نظام عالم این جور است. آن اقیانوس را اگر شما می بینید، همان ماده بسیط یک رنگ (است که) یک جایش به صورت اقیانوس در آمده. اگر کشتی را می بینید، چوب یک جنسی است که در اصل از جنس همین آب و خاک بوده ولی به گونه ای ساخته شده است که سبک تر از آب است و چون سبک تر از آب است در آب غرق نمی شود. باد در دنیا وجود دارد که در کشتی های بادی از همان باد استفاده می کردند و کشتی ها را می راندند. یک وقت خیال نکنید که اینها یک سلسله عوامل تصادفی است که به وجود آمده، تمام اینها در نقشه تدبیر این عالم گنجانده شده است و در واقع به ما می گوید شما به عالم به چشم یک کتاب نگاه کنید، هر چه بیشتر مطالعه کنید بیشتر مطلب کشف می کنید و اصلا بیشتر آگاهی را در عالم حس و لمس می کنید.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 5- صفحه 186-189
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها