نقد تصویر کلیسایی از خداوند
فارسی 2504 نمایش |در بحث خداشناسی عمده این است که به اصطلاح، مقام الوهیت را تشخیص دهیم و جا و مقام و پست خدایی را بشناسیم. آیا جای خدا در هستی و مقام الوهیت در عالم وجود این است که او را در ردیف یکی از موجودات عالم و جزئی از عالم بدانیم و در میان کارهای جهان کاری را به او اختصاص دهیم و به اصطلاح تقسیم کار به عمل آوریم، آنگاه در تشخیص کار مخصوص خدا که چیست و چگونه است برویم ببینیم در میان آثار و معلولات کدام اثر است که علت و سبب آن بر ما مجهول است و هر جا علت و سبب، مجهول بود بگوییم این یکی دیگر کار خداست؟ نتیجه این طرز تفکر این است که خدا را در میان مجهولات خود جستجو کنیم. طبعا هر چه بر معلومات ما افزوده می گردد و از مجهولات ما کاسته می شود، منطقه خداشناسی ما محدودتر می گردد تا جایی که اگر فرض کنیم جمیع مجهولات بشر یک روز حل شود، دیگر جایی برای خدا و خداشناسی باقی نمی ماند. طبق این طرز تفکر، تنها برخی موجودات جهان آیت و حکایت و آینه وجود خداوند می باشند و آنها همان موجوداتی هستند که علل آنها مجهول است، اما موجودات شناخته شده از نظر اسباب و علل، از قلمرو آیت و معرف بودن ذات پروردگار خارج اند.
سبحان الله! چقدر این طرز تفکر غلط است و این چقدر گمراهی است و چقدر نا آشنایی به مقام و جایگاه الوهیت است! در اینجا باید تعبیر قرآن را ذکر کنیم که می فرماید: «ما قدروا الله حق قدره؛ و خدا را چنان که سزاوار منزلت اوست، نشناختند.» (انعام/ 91) خدا را آنچنان که شایسته است و ممکن است، تصور نکرده و اندازه گیری نکرده اند. الفبای خداشناسی این است که او خدای همه عالم است و با همه اشیاء نسبت متساوی دارد. همه اشیاء بدون استثناء مظهر قدرت و علم و حکمت و اراده و مشیت اویند و آیت و حکایت کمال و جمال و جلال او می باشند. فرقی میان پدیده های معلوم العله و مجهول العله در این جهت نیست. جهان با همه نظامات و علل و اسبابش یک جا قائم به ذات اوست. او بر زمان و مکان تقدم دارد. زمان و زمانیات و مکان و مکانیات، اعم از آنکه متناهی باشند یا غیر متناهی، یعنی اعم از آنکه رشته زمان محدود باشد یا از ازل تا ابد کشیده شده باشد، و ابعاد مکانی و فضایی جهان نیز اعم از اینکه به جایی منتهی شود یا نشود و بالاخره دامنه موجودات، اعم از آنکه در زمان و مکان نامتناهی باشد یا متناهی، متأخر از ذات و هستی اوست و فیضی از فیض های او به شمار می رود. پس منتهای جهالت است که "کلیسایی" فکر کنیم و مانند اگوست کنت انتظار داشته باشیم که در یک گوشه عالم ضمن جستجو از علت یک شیء خاص، یک مرتبه وجود خدا را در آن گوشه کشف کنیم و آنگاه جشن بگیریم و شادمانی کنیم که خدا را در فلان جا پیدا کردیم، و اگر موفق نشدیم و پیدا نکردیم، بدبین شویم و یکسره وجود خداوند را انکار نماییم. بر عکس، تنها در این صورت است که باید منکر خدا بشویم. یعنی آن خدایی که مانند یکی از اجزای عالم است و ضمن جستجوهایی که از پدیده ها می شود، او هم مانند یک پدیده کشف می شود، او قطعا خدا نیست و باید منکرش شد.
اگر به زبان ساده تر بخواهیم بگوییم، باید بگوییم که این گونه جستجو از خدا در عالم، شبیه این است که ساعت را به کسی نشان دهیم و بگوییم این ساعت سازنده ای دارد. و بخواهد ساعت ساز را در لا به لای چرخ های ساعت و اجزای آن بیابد و پس از آنکه مدتی در لا به لای چر خها جستجو کرد و غیر از اجزای ساعت چیزی نیافت، بگوید من ساعت ساز را نیافتم، پس این دلیل این است که ساعت سازی وجود ندارد. یا مثل این است که لباس دوخته زیبایی را به کسی نشان بدهند و بگویند این لباس، دوزنده و خیاطی دارد، و او بگوید من اگر خیاط را در جیب های آن لباس پیدا کردم، وجودش را قبول می کنم و الا نه. این طرز تفکر از نظر تعلیمات اسلامی صد در صد غلط است. خدا از نظر معارف اسلامی در ردیف علل طبیعی نیست که ما بگوییم این موجود خارجی را خدا درست کرده یا فلان علت طبیعی؟ این تردید، غلط و بی معناست. میان خدا و علل طبیعی تردید و "یا" متخلل نمی شود تا سؤال را بدین گونه مطرح کنیم. این نحو تفکر، تفکر ضد خدایی است. خداشناسی به این معنی است که تمام مجموعه طبیعت از اول تا به آخر، یک واحد کار است و همه مجموعا کار خداست، نه اینکه جزئی از این کار را بگوییم آیا خدا کرده یا طبیعت، آنگاه اگر علت آن را خوب نشناختیم، بگوییم خدا کرده و اگر علت طبیعی آن را شناختیم، بگوییم مربوط به طبیعت است و دیگر ربطی به خدا ندارد.
منـابـع
مرتضی مطهری- علل گرایش به مادیگری- صفحه 61-66
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها