مسئولیت عامه مردم در مسائل دینی و اجتماعی

فارسی 3602 نمایش |

حدیث معروفی است و علما برای آن اعتبار قائل شده اند که شخصی از امام صادق (ع) در ذیل آیه شریفه: «و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی و ان هم الا یظنون»؛ «و گروهی از آنان افراد عامی هستند که کتاب خدا را جز یک مشت اوهام و آرزوها چیزی نمی دانند و اینان پای بند پندارند و بس» (بقره/ 78) در اینجا خدا از عوام یهود انتقاد می کند. با اینکه خدا عوام را بی سواد، امی و درس ناخوانده معرفی می کند در عین حال از همین عوام در قرآن انتقاد می کند و آنها را مسئول می شناسد. سؤال می کند که آقا! علمای یهود مسئول بوده اند درست، عوام چه مسئولیتی دارند؟ اینها عوام بودنشان عذرشان است (حدیث مفصل است)، امام (ع) فرمود این جور نیست. مسائلی هست که احتیاج به درس خواندن دارد، فقط درس خوانده ها آنها را درک می کنند، درس ناخوانده ها درک نمی کنند.
در اینجا می توان گفت عوام مسئول نیستند چون درس خوانده نیستند. گو اینکه گاهی عوام مسئولیتشان این است که چرا درس نمی خوانند؟ این هم یک منطقی است ولی اگر عوام مسئولیت نداشته باشند در مسائلی است که آن مسائل احتیاج به تحصیل و درس و کتاب و معلم دارد. وقتی معلم ندیده، مدرسه ندیده، کتاب نخوانده، چرا مسئول باشد؟ اما بعضی از مسائل هست که بشر با فطرت سلیم آنها را درک می کند و دیگر مدرسه و کتاب و معلم نمی خواهد، به تعبیر من دیپلم داشتن نمی خواهد، کلاس شش را طی کردن نمی خواهد بلکه عقل داشتن کافی است، سلامت عقل کافی است.
سپس امام (ع) مثال زد، فرمود: عالمی مردم را به زهد و تقوا دعوت می کند ولی در عین حال بر خلاف زهد و تقوا عمل می کند! توبه فرما است اما توبه فرمایان، خود توبه کمتر کنند و مردم عوام هم اینها را می بینند که بر ضد گفته خودشان عمل می کنند! امام (ع) فرمود: آیا انسان باید درس خوانده و معلم دیده باشد و کلاس طی کرده باشد تا بفهمد که چنین آدمی لایق پیروی نیست؟ عوام قوم یهود اینها را به چشم خودشان می دیدند و با عقل خودشان درک می کردند، «و اضطروا بمعارف قلوبهم؛ با بینش های قلبی خویش به ضرورت دریافتند» (احتجاج طبرسی، ج 2، ص 457)، با یک معرفت فطری درک می کردند که از چنین کسانی نباید پیروی کرد معذلک پیروی می کردند، پس مسئولند.
یک سلسله مسائل هست که احتیاج به درس خواندن ندارد، به قول معروف خط سیاه و سفید خواندن نمی خواهد، عربی دانستن نمی خواهد، فارسی دانستن هم نمی خواهد، صرف و نحو نمی خواهد، فقه و اصول نمی خواهد، منطق و فلسفه نمی خواهد؛ فطرت سلیم می خواهد و فطرت سلیم را هم همه دارند. فطرتشان درک می کند. پیامبر اکرم (ص) جمله ای دارد که از پخته ترین جمله هاست، چون از فطری ترین جمله هاست. فرمود: «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امری مانوی؛ کارها بر محور نیت است، برای هر انسانی همان است که نیت می کند» (بحارالانوار، ج 70، ص 225 و جامع الصغیر، ج 1، ص 3). اگر شما کاری انجام دهید چه خوب و چه بد اما آن کار بدون قصد از شما صادر شده باشد، اگر بد است مسئول نیستید و اگر خوب است پاداش ندارید.
اگر کسی آمد خوابی را نقل کرد، داستانی را نقل کرد، گفت فلان کس در یک جریان اضطراری، در یک عالم بی خبری، در یک کاری که کوچکترین قصدی در آن نداشته است، بلکه قصد خلاف داشته است در عین حال همین کار بدون قصد او را به اعلی علیین بالا برد و تمام گناهانش را محو کرد، آیا باید قبول کنیم؟ باید در کتاب خوانده باشیم؟ عربی باید بدانیم؟ سیاه و سفید باید خوانده باشیم؟ گناهان انسان را فقط توبه پاک می کند، یک بازگشت به حق پاک می کند. «ان الحسنات یذهبن السیئات؛ نیکی ها بدی ها را از بین می برد» (هود/ 114)، کار نیک است که اثر کار بد را می برد اما کار بدون اختیار اینچنین نیست. ما از همین فطرت خدادادی خودمان هرگز استفاده نمی کنیم.
در بعضی از کتاب ها نوشته اند یک نفر دزد که راه را برای مردم می گرفت و آنها را می کشت یک روز اطلاع پیدا کرد که قافله زواری می خواهد به کربلا برود، آمد سر گردنه ای کمین کرد برای اینکه راه را بر زوار امام حسین (ع) ببندد و مالشان را بدزدد و اگر لازم شد آنها را بکشد. منتظر بود قافله برسد که ناگهان کنار راه خوابش برد، قافله آمد، رد شد و او بیدار نشد. در همین حال صحنه قیامت را خواب دید که او را به جهنم می برند، چرا به جهنم می برند؟ چون کوچکترین عمل صالح در نامه عملش نیست، هر چه هست گناه است، هر چه هست جنایت است. او را تا لبه پرتگاه جهنم بردند ولی جهنم نپذیرفت و برگشت! چرا نپذیرفت؟ چون این مرد سر راهی خوابیده بود که در آن قافله زوار می رفت و گرد زوار بر تن و لباس او نشسته بود، بدون اینکه خودش قصدی داشته باشد بلکه قصد کشتن زوار را داشته است، قصد بردن مال آنها را داشته است ولی علی رغم گفته پیغمبر (ص) که: «انما الاعمال بالنیات و انما لکل امری ء مانوی»، این عمل بدون اختیار تمام گناهانش را محو کرد:
«فان النار لیس تمس جسما *** علیه غبار زوار الحسین؛ آتش دوزخ به بدنی که غبار زائران حسین بر آن نشسته باشد نمی رسد»
از جنبه شعری خیلی خوب است اما از جنبه مکتب امام حسین (ع) متأسفانه درست نیست.

استقبال متفکران اسلامی از شک و شبهه در مسائل دینی
من (استاد مطهری) بر خلاف بسیاری از افراد، از تشکیکات و ایجاد شبهه هایی که در مسائل اسلامی می شود با همه علاقه و اعتقادی که به این دین دارم به هیچ وجه ناراحت نمی شوم بلکه در ته دلم خوشحال می شوم زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کرده ام که این آئین مقدس آسمانی در هر جبهه از جبهه ها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده، با نیرومندی و سرفرازی و جلوه و رونق بیشتری آشکار شده است. خاصیت حقیقت همین است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک میکند، شک، مقدمه یقین، و تردید، پلکان تحقیق است. در رساله زنده بیدار از رساله میزان العمل غزالی نقل می کند که: "... گفتار ما را فایده این بس باشد که تو را در عقاید کهنه و موروثی به شک می افکند زیرا شک پایه تحقیق است و کسی که شک نمی کند درست تأمل نمی کند و هر که درست ننگرد خوب نمی بیند و چنین کسی در کوری و حیرانی به سر می برد." بگذارید بگویند و بنویسند و سمینار بدهند و ایراد بگیرند، تا آنکه بدون آنکه خود بخواهند وسیله روشن شدن حقایق اسلامی گردند.

منـابـع

مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد1- صفحه 92-95

مرتضی مطهری- نظام حقوق زن در اسلام- صفحه 47-48

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها