ابن عربی پدر عرفان نظری
فارسی 9131 نمایش |محیی الدین عربی، در عرفان عملی نیز قدم راسخ داشته است، یعنی اصلا از اول عمرش یک مردی بوده که اهل ریاضت و مجاهده بوده است. (البته ما الان داریم توصیف می کنیم و کار نداریم که محیی الدین با حافظ حرفشان درست است، یا معصوم اند، جایز الخطا هستند، مسلم این حرفها مطرح نیست، ما داریم بیان می کنیم که اینها چه دارند می گویند). محیی الدین اول کسی است که عرفان را متفلسف کرد یعنی به صورت یک مکتب منظم در آورد، و اصلا این مساله «وحدت وجود» که محور عرفان است و حتی در عرفان عملی هم همین طور است، که حالا یک بحثی درباره آن هست، چون آن توحیدی که عارف آخرش به آن می رسد همان وحدت وجود است در عرفان عملی و این وحدت وجودی که در عرفان نظری بیان شد، اول بار توسط محیی الدین عربی بیان گردید و او بود که شاگردهای عظیم و بزرگی تربیت کرد و هر کس هم که از آن زمان به بعد آمده ریزه خوار محیی الدین است بدون شک، و اصلا این مرد یک شور و غوغای عرفانی در جهان اسلام بپا کرد. این مرد از نظر نژاد عرب است، یعنی طائی، اندلسی است، به او می گویند «محیی الدین عربی طائی حاتمی اندلسی»، «عربی» می گویند چون عرب است، «طائی» می گویند چون از قبیله «طی» است، «حاتمی» می گویند چون از اولاد عدی بن حاتم است، نسلش به حاتم طائی می رسد، و «اندلسی» می گویند چون ساکن در اندلس بود.
اندلس اسلامی
در آن وقت اندلس، اندلس اسلامی بود و این اندلس اسلامی چه مرکز بزرگی بوده است برای تمدن و فرهنگ اسلامی در هر قسمتی، چه ادبیات، چه عرفان، چه طب، چه ریاضیات، و چه اشخاص بسیار بزرگی به وجود آورده و چه سرنوشت غم انگیزی هم دارد که عجیب است، و به چه چیزی مسیحی ها آمدند آنجا را احتلال کردند و از آن به بعد هم دیگر این اسپانیا روی سعادت ندید، که الان هم دیکتاتوری ترین مرکزهای دنیا همین اسپانیای جناب فرانکو است. این مرد مسافرتهای زیادی به دنیای اسلام کرد، سالهای زیاد مجاور مکه بوده و فتوحات خودش را، که از یک نظر بزرگترین کتاب عرفانی است در مکه نوشته است و به همین مناسبت فتوحات او «فتوحات مکیه» نامیده می شود.
مجاورت مکه و بیت الله الحرام و مجاورت قبر مقدس پیامبر اکرم (ص)، جزء چیزهایی بوده که عرفا برای خودشان لازم می دانسته اند که یک مدتی در این مکان ها باشند و مجاور باشند و برای مجاورت این مکان هم یک آثار خاصی قائل بودند، نه تنها عرفا، غیر عرفا هم همین جور، شما می بینید زمخشری اهل ماوراء النهر است، اهل شمال ایران قدیم، یعنی اهل سرزمین شوروی فعلی، سرزمین بسیار سردسیر، از آنجا حرکت می کند می آید سالهای زیاد مجاور سرزمین داغ مکه می شود، که من تعجب می کنم یک آدمی که عادتش بوده که در سرزمینهای سرد زندگی کند، این چه ایمانی بوده و این چه شوری بوده که سالیان دراز این مرد را مجاور بیت الله الحرام می کند که ملقب می شود به «جارالله» و در تفسیر کشاف در یکی از آیات سوره عنکبوت می گوید شما اثر مکان ها را غافل نباشید و هر کسی که سالها مجاور خانه کعبه باشد می فهمد که یک آثار معنوی در این مجاورت هست که در غیر آن جا نیست. یا همین مجدالدین فیروز آبادی شیرازی صاحب قاموس، سالها مجاور مکه بوده. غرضم این است که اختصاص به عرفا ندارد و غیر عرفا هم از ادبا، فقها، شیعه، سنی «چنین بوده اند». شما می بینید امین استرآبادی سالها می رود در مکه و مدینه مجاور می شود و فوائد المدینه می نویسد، بحرالعلوم سالها مجاور در مکه بوده است.
ابن عربی و سهروردی
با سهروردی معروف (یعنی شیخ شهاب الدین سهروردی مقتول صاحب حکمة الاشراق، که اینها معاصر هستند) در مکه ملاقات کرده است و می گویند که ساعتها اینها با یکدیگر در خانه کعبه ملاقات داشتند و به احتمال بسیار قوی که این جهت بیشتر مورد غفلت است جناب سهروردی حکمت ذوقی و اشراقی را بیشتر تحت تاثیر محیی الدین عربی بوده است تا دیگران. غرض اینکه محیی الدین حتی در حکمت اشراقی اسلامی هم اثر فراوان داشته. می گویند وقتی از هم جدا شدند، از شیخ اشراق پرسیدند این مرد را چگونه دیدی؟ گفت دریایی بی پایان! از محیی الدین پرسیدند سهروردی را چگونه دیدی؟ گفت مرد صالحی بود. محیی الدین شعر هم می گفته، البته شعرهایش در حد شعرهای ابن فارض در عربی یا حافظ در فارسی نیست ولی شعر زیاد گفته و اصلا شعر برای او حالت شعری ندارد، در واقع موج است، و بعضی شعرهایش هم در آن حد اعلای از زیبایی است، که گاهی در اسفار شعرهایش را نقل می کند. دو سه تا شعر در هفته گذشته آقای دکتر بدوی خواند، گو اینکه ایشان این شعرها را خواند به اعتبار شعر آخرش و خوب هم توجیه نکرد، و شعری که آن به اصطلاح مقام آخر عرفانی توحیدی خودش را می گوید این است:
لقد صار قلبی قابلا کل صورة *** فمرعی لغزلان و دیر لرهبان
و بیت لاوثان و کعبة طائف *** والواح توراة و مصحف قرآن
ادین بدین الحب انی توجهت *** رکائبه فالحب دینی و ایمانی
ترجمه: دلم پذیرای هر منظره ای شده است، چرا گاهی برای آهوان و دیری برای راهبان. خانه ای برای بت ها و کعبه ای برای طواف کننده ها. و جایگاه الواح تورات و صفحه های قرآن. من پای بند به آیین دوستی ام هر جا که مرکب این آیین روی آورد، پس دوستی دین و ایمان من است. شعرهای عجیبی دارد.
منـابـع
مرتضی مطهری- عرفان حافظ- صفحه 19-14
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها