خودخواهی حیوانی انسان
فارسی 3013 نمایش | یک درجه از خودخواهی این است که انسان خودمحور باشد، به این معنا که (فقط) برای خودش کار می کند و تمام کارها و حرکاتش برای خودش است، از صبح که حرکت می کند تا شب که می خوابد تمام تلاشهایش برای زندگی خودش است، برای شکمش است که سیر شود، برای تنش است که پوشیده شود و برای مسکنش است که در جائی سکنی گزیند. فعالیت در این حد چطور است؟ آیا این، سیئه اخلاقی و ضداخلاق است که انسان برای خودش در این حد فعالیت کند؟ (باید گفت اینگونه فعالیت) اخلاق نیست، یعنی یک ارزش انسانی نیست، ولی در عین حال ضداخلاق و یا یک بیماری هم نیست.
در اینجا توضیحی درباره اخلاق و ضداخلاق عرض می کنم: قرآن کریم برای انسان یک مقام فوق حیوانی قائل است و یک مقام هم درجه با حیوان و یک مقام پائینتر از حیوان، یعنی انسان گاهی در حیوانیت با حیوان هم درجه می شود، گاهی ارزشی بالاتر از حیوان و حتی بالاتر از ملک و فرشته پیدا می کند و گاهی ارزش منفی پیدا می کند و زیر صفر قرار می گیرد، یعنی از حیوان هم پست تر می شود.
کارهای انسان هم سه قسم است:
1- اخلاق یعنی بالاتر از حد حیوان.
2- ضداخلاق یعنی پائینتر از حیوان.
3- نه اخلاق، یعنی اخلاق نیست ولی ضداخلاق هم نیست. نه اخلاق و نه ضداخلاق یعنی یک کار عادی در حد حیوان.
حال اگر شما یک آدمی را در دنیا پیدا کنید و اینطور آدمها زیاد هستند که درست خصلت کبوتر و یا گوسفند را دارد، یعنی فقط در فکر خودش است و بس، از صبح که بلند می شود همه فعالیتش برای این است که شکم خود را سیر کند و شب هم بخوابد، چنین آدمی در حد حیوان است. کار او در این حد، اخلاق نیست ولی ضداخلاق هم نیست.
اما یک وقت در مسئله خود، مسئله این نیست که انسان به فکر زندگی خود است، مسئله این است که دچار نوعی بیماری روانی است و در واقع، آن مقام انسانیش در خدمت حیوانیتش قرار می گیرد، بعد می بینید به خودکش می شود، نه فقط به اندازه ای که بخواهد زندگی کند (بلکه هدفش، بیشتر جمع کردن است).
کبوتر دانه جمع می کند برای اینکه سیر شود و این، یک امر طبیعی و عادی است، اسب می چرد برای اینکه سیر شود، این هم یک امر عادی است. اگر یک بشر بخواهد در این حد باشد عادی است، یعنی یک حیوان است.
اما یک وقت بشر گرفتار آز می شود، گرفتار حرص می شود، اینجا دیگر صحبت این نیست که می خواهد برای زندگی خود فعالیت کند، بلکه فقط برای اینکه جمع کند فعالیت می کند و هر چه هم جمع کند، باز می خواهد بیشتر و بیشتر جمع کند و جمع کردن او حدی ندارد. اسم این (حالت)، آز است. چنین آدمی آنجا که می خواهد بدهد، ببخشد و یا احسان کند دچار بخل است.
این بیماری دیگری است دچار امساک است و به تعبیر پیغمبر اکرم شح مطاع دارد، یعنی یک حالت روانی ای دارد که آن حالت روانی حاکم بر اوست، نه فکر و عقل و اراده اش. پول به جانش چسبیده و هیچ حساب و کتاب و عقل و منطقی در کار نیست والا اگر عقل و منطق در کار باشد، می فهمد که اینجا جای خرج کردن است، یعنی خیر و مصلحت و منفعت و خوشی و سعادتش در خرج کردن است، ولی بخل به او اجازه نمی دهد. حالت حرص و آز، ضداخلاق است، یعنی پائینتر از اخلاق است و بیماری است.
منـابـع
مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 188-191
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها