پندهای امام علی علیه السلام در آمادگی برای مرگ
فارسی 5200 نمایش | «أیها الناس! إنما الدنیا دار مجاز، و الاخرة دار قرار؛ ای مردم! دنیا سرای گذر است و آخرت خانه قرار و همیشگی». (حضرت علی (ع) خطبه 203 نهج البلاغه)
ای مردم! دنیا محل عبور است و شما در آنجا درنگ ندارید و پیوسته در حرکت هستید. الان در اینجا که ما نشسته ایم، نفس ما درنگ ندارد؛ بدن ما نشسته است ولیکن نفس در حرکت است. در این ساعت همگی حرکت کرده ایم، یک ساعت به جلو آمدیم، یک ساعت از زمان تولد ما گذشت و به زمان مرگ نزدیک شدیم، و در تمام لحظات این ساعت در حرکت بودیم و بدون لحظه ای توقف مسیری را طی نمودیم. در این حرکت برای ما اختیاری نیست، چه خود در حرکت باشیم و راه برویم، یا بنشینیم و سکونت داشته باشیم، بخوابیم یا بیدار باشیم، در هر حال این مسیر طی می شود، تا آنکه به آن نقطه معهود که زمان مرگ ماست برسیم. اما آخرت جای سکونت و آرامش است، محل درنگ و اقامت است. در این دنیا که در حرکتیم و خسته، و مانند آدم راه پیموده می خواهیم لباس خود را در منزل درآورده و استراحت کنیم؛ لذا در نقطه مرگ که حرکت سفر ما پایان می پذیرد، لباس کهنه بدن را خلع و از آثار و تبعات آن رها شده، با جامه تجرد مخلع و آماده سکونت و استراحت خواهیم بود.
«فخذوا من ممرکم لمقرکم»، بنابراین از این راه تجاوز و سفر، برای آن خانه اقامت و استراحت توشه ای بردارید و ساز و برگی ببرید که در آنجا شما را بکار آید و مناسب آنجا باشد. چون در آنجا که عالم فعلیت و اقامت است تهیه غذا و توشه و وسائل استراحت محال است، چون تهیه این مواد را نمودن بواسطه حرکت است و آن در این دنیاست که محل استعداد و قابلیت و ظهور مراتب پائین از فعلیت است. کاری کنید که فعلیت شما خوب باشد و کارنامه قبولی بدست شما آید. در آن موقع شناسنامه شما را عوض می کنند و اسم دگری برای شما می گذارند؛ کاری کنید که آن اسم، مؤمن و صالح و متقی باشد نه کافر و طالح و متجری. اگر به طریق اول باشد آن درنگ پیوسته توأم با سرور و نشاط و بهجت و لذت خواهد بود و اگر بطریق دوم باشد آن اقامت مشحون به انواع گرفتاریها و اندوه ها و مرارت ها خواهد بود.
«و لا تهتکوا أستارکم عند من یعلم أسرارکم»، حجاب های عفت و پرده های عصمت و مصونیت خود را از دستبرد شیطان و نفس اماره محفوظ دارید و آنها را ندرید، و در پیشگاه با عظمت خدائی که بر اسرار خفیه و رازهای پنهان شما آگاه است آنها را پاره نکنید.
«و أخرجوا من الدنیا قلوبکم من قبل أن تخرج منها أبدانکم»، و دل های خود را از دنیا خارج کنید قبل از آنکه بدنهای شما بیرون رود. یعنی کارهائی که می کنید بر اساس حق باشد نه نفس اماره، در اینصورت آن خواست و میل، خود به خود و رفته رفته بکلی زائل می شود و دل آدمی پاک و صاف میگردد و بجای آن حق و میل و رضای خدا می نشیند، و با عالم ابدیت مشابهت دارد؛ اما دلی که به هوای نفس خو گرفته باشد با آن عالم مشابهتی ندارد و در وقت مرگ که همان زمان خروج بدن است دچار نگرانیها و کشمکشها و اضطراب ها خواهد شد که قابل بیان و توصیف نیست.
«ففیها اختبرتم و لغیرها خلقتم»، در این دنیا برای اکتساب ملکات حمیده و عقائد پاک و افعال حسنه آمده اید، و لذا شما را در بوته امتحان و آزمایش می گذارند و در هر ساعت مورد امتحان قرار میدهند تا تقدیم خواست باطن شما بر رضای خدا یا عکس آن مشخص گردد. ولیکن علت آفرینش شما برای این دنیا نیست بلکه برای غیر آن از عالم ابدیت و فعلیت محضه و آرمیدن در حرم امن و لقای خداست.
«إن المرء إذا هلک قال الناس: ما ترک؟ و قالت الملائکة: ما قدم؟»، انسان وقتی که می میرد مردم می گویند: از خود چه باقی گذارده است؟ و فرشتگان می گویند: چه برای خود پیش فرستاده است؟ چون مردم دنیا نظر بدنیا دارند و شخصیت و اعتبار را بر محور تعینات دنیوی از زن و فرزند و مال و شغل و عشیره و یاران میدانند، لذا از کیفیت موقعیت، در این مرز اعتبار سخن می گویند و تجلیل و بزرگداشت آنها از او بر این محور دور میزند، و به اختلاف این اصل در احترام و تکریم به او که غیر از جنازه او چیزی نمی پندارند، اختلاف می پذیرند. اما فرشتگان الهی نظر به ملکوت دارند و مقام و منزلت او را در آنجا بر اساس تقوی و فضیلت و معارف الهیه و علوم سرمدیه میدانند، لذا از موقعیت او در این حرم به گفتگو می پردازند و احترام آنها نسبت به او با این اساس سنجیده می شود، و به اختلاف این اصل در تجلیل و بزرگداشت او ـکه همان نفس ناطقه ملکوتیه است و غیر از آن چیزی نمی دانندـ به اختلاف درجات و مراتب و سکونت دادن او را در منازل مختلفه مشغول میگردند.
«لله ءابآؤکم! فقدموا بعضا یکن لکم قرضا؛ و لا تخلفوا کلا فیکون قرضا؛ علیکم»، ای مردم! شما را به پدرانتان سوگند! کمی برای سعادت خود برای آخرت پیش بفرستید که آن در نزد پروردگار منان بعنوان قرض، ذخیره و محفوظ بوده و خداوند آنرا به اضعاف مضاعفه به شما در روز نیاز رد خواهد نمود؛ و همه را در دنیا پشت سر خود نگذارید که سنگینی و وبال آن دامنگیر شما خواهد بود. مالهائی را که انسان در دنیا ذخیره میکند و به هر یک از آنها علاقه ای بهم میزند، تمام آن علاقه ها جمع شده و با جان او عقد می بندند و پیوند ناگسیختنی برقرار می کنند و در وقت رحلت که می خواهد کوچ کند و قدرت بر حمل این اموال و تعلقات را با خود ندارد، آثار عقد و پیوند که جان او را در قید و بند درآورده است او را به شدت می کوبد و بر روان او سنگینی میکند، گوئی تمام این اموال و تعلقات را بر شانه او گذاشته و او را مأمور حمل آن نموده اند.
منـابـع
سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 1- صفحه 280-276
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها