صاحبان ولایت تکوینی
فارسی 3219 نمایش |ولایت تصرف، شأن بنده ای است که از هوای نفسانی بکلی پاک شده است. این قدرت قدرتی نیست که به اصطلاح دلبخواه و تابع هوس و میل خودسر یک انسان باشد اساسا انسانی که هنوز محکوم هوسها و میلهای خودسر است از چنین کرامتهایی محروم است انسانی که تا آن حد پاک باشد، اراده اش از مبادی و مقدماتی که اراده ما را منبعث می کند هرگز منبعث نمی شود، انبعاث اراده اش با تحریکی درونی و اشاره ای غیبی است و اما اینکه این تحریک و اشاره به چه نحو است و چگونه است، ما نمی دانیم و لهذا چنین کسان گاهی بر طارم اعلی نشینند و گهی تا پشت پای خود نبینند.
اما اینکه در آیات کریمه قرآن آمده است: «قل لا املک لنفسی نفعا و لاضرا؛ من مالک هیچ سود و زیانی برای خود نیستم» (اعراف/ 188)، بدیهی است که می خواهد بگوید مالک اصلی همه سود و زیانها خداست، و توانایی من بر سود و زیانم نیز از خداست نه از خودم و الا چگونه ممکن است که انسانهای دیگر در حدودی مالک سود و زیان خود باشند و اما پیغمبر حتی از انسانهای دیگر هم کمتر باشد؟!
اعتراف می کنم که قبول ولایت به این معنی اندکی دشوار است، باور کردنش خالی از صعوبت نیست مخصوصا طبقه روشنفکر ما چندان از طرح چنین و مورد انکار بودن آن را به این صورت طرح می کنند: فعلا با اینهمه مسائل ضروری و فوری برای مسلمین طرح این گونه مسائل که پیغمبر و امام، ولایت تکوینی دارند یا ندارند، چه ضرورتی دارد؟ برخی دیگر انکار و اشکال خود را به صورت دیگر که رنگ مذهبی دارد، طرح می کنند و آن اینکه: این غلو است و مقام فوق بشری و نیمه خدایی برای بشر قائل شدن است، کار خدا را به غیر خدا نسبت دادن است، پس شرک است و با اصل اولی و اساسی اسلام که توحید است، منافی است. حقیقت این است که ما از پیش خود نه می توانیم مطلبی را قبول کنیم و نه می توانیم رد کنیم شرک یا توحیدی بودن یک نظریه به میل و اراده ما نیست که هر چه را خواستیم شرک بنامیم و هر چه را خواستیم نام توحید روی آن بگذاریم معیارهای بسیار دقیق قرآنی و برهانی دارد. معارف اسلامی در مسائل مربوط به شرک و توحید از اوج و عظمتی برخوردار است مافوق تصور افراد عادی، مسأله فوری تر و ضروری تر بودن بعضی مسائل نسبت به بعضی دیگر نیز سخنی است اساسی، ولی معیار ضروری بودن تنها این نیست که یک مسأله ای در یک زمان بیشتر طرح شود و افراد بیشتر احساس احتیاج کنند. اشتباه است اگر خیال کنیم همواره احساس احتیاجها بر طبق احتیاجهاست. اینکه قرآن در عرض مسائل و معارف خود چه اندازه بر مطلبی تکیه دارد، خود یک معیار است که در هر زمان باید مورد استفاده قرار گیرد.
پایه ولایت تکوینی
مسأله ولایت تکوینی یکی از مسائل مربوط به انسان و استعدادهای انسانی است قرآن به انسان و استعدادهای انسانی و جنبه غیرعادی خلقت او اهمیت فراوان می دهد و ما در بحثهایی که ان شاء الله در کتاب قرآن و انسان طرح خواهیم کرد به این مسأله رسیدگی می نماییم. در اینجا کافی است که اشاره ای اجمالی به این مطلب بنماییم و پایه های این فکر را با توجه به معانی و مفاهیم قرآنی روشن کنیم تا عده ای خیال نکنند که به اصطلاح این یک سخن قلندری است. در این گونه مسائل که احیانا بر فهم ما گران می آید اگر ما خود را تخطئه بکنیم به حقیقت نزدیکتر است تا اینکه انکار نماییم. شک ندارد که مسأله ولایت به معنی چهارم ولایت تصرف از مسائل عرفانی است، ولی این دلیل نمی شود که چون یک مسأله عرفانی است پس باید مردود قلمداد شود این مسأله یک مسأله عرفانی است که از دید تشیع یک مسأله اسلامی نیز هست تشیع یک مذهب است و عرفان یک مسلک این مذهب و آن مسلک (قطع نظر از خرافاتی که به آن بسته اند) در این نقطه با یکدیگر تلاقی کرده اند و اگر الزاما بنا هست که گفته شود یکی از ایندو از دیگری گرفته است به حکم قرائن مسلم تاریخی قطعا این عرفان است که از تشیع اقتباس کرده است نه بالعکس. به هر حال، ما پایه ها و ریشه های این اندیشه را به طور اختصار بیان می کنیم: مهمترین مسأله ای که در این زمینه باید مطرح شود، مسأله قرب و تقرب الی الله است می دانیم که در اسلام، بلکه در هر آیین آسمانی، روح دستورها که باید اجرا شود قصد قربت است و نتیجه نهایی که از اعمال باید گرفته شود، تقرب به ذات احدیت است.
منـابـع
مرتضی مطهری- ولاء ها و ولایتها- صفحه 185-182
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها