تفاوت شهادت و مرگ در احادیث
فارسی 5418 نمایش |مرگ اشخاص انواع و اقسام دارد:
1- مرگ طبیعی - شخصی عمر طبیعی خود را به پایان می رساند و به طور طبیعی می میرد این گونه مرگها قهرا عادی تلقی می شود، نه افتخارآمیز است و نه ملامت خیز.
2- مرگ اخترامی در اثر بیماریها، مثلا حصبه، وبا و غیره، یا در اثر حوادث یا سوانحی از قبیل زلزله و سیل و حوادثی از این قبیل. این گونه مرگها هر چند ملامت یا افتخاری ندارد، اما " نفله شدن " هست، و قهرا موجب تأسف.
3- مرگهائی که پای یک جنایت در کار است. یعنی مرگهائی که از طرف مقتول هیچ عملی صورت نگرفته است و قاتل صرفا به موجب هوی و هوس خود که وجود طرف را مزاحم منافع خود تشخیص می دهد او را هدف قرار می دهد. بدیهی است که اینچنین مردن در عین اینکه تأسف انگیز و ترحم خیز است، تحسین آمیز نیست، افتخار شمرده نمی شود، زیرا مقتول به هیچ وجه دخالتی نداشته است. حسادت، عداوت و حقارت طرف موجب شده که بی سبب کشته شود.
4- مرگهائی که خود آن مرگها " جنایت " است از قبیل خودکشیها. اینگونه مرگها نفله کردن و هدر دادن خود است که بدترین مرگها است.
5- مرگهائی که " شهادت " است: مرگی شهادت است که انسان با توجه به خطرات احتمالی یا ظنی یا یقینی فقط به خاطر هدفی مقدس و انسانی و به تعبیر قرآن کریم «فی سبیل الله» از آن استقبال کند. شهادت دو رکن دارد: یکی اینکه در راه خدا و فی سبیل الله باشد. هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فدای هدف نماید. دیگر اینکه آگاهانه صورت گرفته باشد. معمولا در مورد شهادت، جنایت هم هست. یعنی عملی که از جهت انتسابش به مقتول، شهادت است و مقدس است، از جهت انتسابش به قاتل جنایت و پلیدی است. شهادت، به حکم اینکه عملی آگاهانه و اختیاری است و در راه هدفی مقدس است و از هر گونه انگیزه خودگرایانه منزه و مبرا است، تحسین انگیز و افتخارآمیز است و عملی قهرمانانه تلقی می شود. در میان انواع مرگ و میرها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگی برتر و مقدستر و عظیمتر و فخیم تر است.
از نظر اسلام، هر کس به مقام و درجه " شهادت " نائل آید که اسلام با معیارهای خاص خودش او را شهید بشناسد، یعنی واقعا در راه هدفهای عالی اسلامی، به انگیزه برقراری ارزشهای واقعی بشری کشته بشود به یکی از عالیترین و راقیترین درجات و مراتبی که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نائل شود نائل می گردد. از نوع تعبیر و برداشت قرآن درباره شهدا و از تعبیراتی که در احادیث و روایات اسلامی در این زمینه وارد شده است می توان منطق اسلام را شناخت و علت قداست یافتن این کلمه را در عرف مسلمانان دریافت.
شهادت از نظر اسلام از جنبه فردی، یعنی برای شخص شهید یک موفقیت است، بلکه بزرگترین موفقیت است، آرزو است، بلکه بزرگترین آرزو است. امام حسین (ع) فرمود: جدم به من فرموده است که تو درجه ای در نزد خدا داری که جز با شهادت به آن درجه نائل نخواهی شد. پس شهادت امام حسین برای خود او یک ارتقاء است و عالیترین حد تکامل است. اگر مرگ به صورت شهادت باشد، واقعا یک موفقیت است و برای شهید جشن و شادمانی دارد. به همین جهت سید بن طاووس می گوید اگر نبود که دستور عزاداری به ما رسیده است، من روز شهادت ائمه را جشن می گرفتم.
اولیاء الله در دو صورت، و در دو مورد است که از خواستن طول عمر صرف نظر می کنند. یکی آنگاه که احساس کنند که وضعی دارند که دیگر هر چه بیشتر بمانند توفیق بیشتری در طاعت نمی یابند، بر عکس به جای تکامل، تناقص می یابند. امام سجاد (ع) می فرماید: «الهی و عمرنی مادام عمری بذلة فی طاعتک فاذا کان مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک؛ خدایا مرا عمر عطا کن مادام که عمرم صرف اطاعت بشود، اگر بنا است زندگیم چراگاه شیطان گردد، مرا هر چه زودتر به سوی خود ببر.» صورت دوم، شهادت است. اولیاء الله مرگ به صورت شهادت را بلاشرط از خدا طلب می کنند. زیرا شهادت هر دو خصلت را دارد، هم عمل و تکامل است، بلکه همانطور که حدیث نبوی بیان میدارد، هر عمل نیکی در نردبان تکامل، بالاتر هم دارد جز شهادت. و از طرف دیگر انتقال به جهان دیگر است که امری محبوب و مطلوب و مورد آرزوی اولیاء الله است.
اینست که می بینیم مثلا امام علی (ع) آنگاه که می بیند مرگش به صورت شهادت نصیبش شده از خوشحالی در پوست نمی گنجد. و می گوید: «و الله ما فجانی من الموت وارد کرهته و لا طالع انکرته و ما کنت الا کقارب ورد و طالب وجد؛ به خدا قسم هیچ امر مکروه و خلاف انتظاری برای من رخ نداده است. همان رخ داده که می خواستم، به آرزوی خود که شهادت است رسیدم. مثل من مثل کسی است که شب تاریک در جستجوی آب در صحرائی می گردد و ناگاه چاه آبی و یا سرچشمه ای پیدا می کند. مثل من مثل جوینده ای است که به مطلوب خود نائل شده باشد.» مرگ به صورت شهادت، جمع میان دو چیز است؛ از یک طرف ولی الله از این جهان به جهان دیگر منتقل شده و از طرف دیگر فرصت عمر را از دست نداده است، چرا که شهادت یعنی تبدیل کردن عمر به بهترین شکل عمل، یعنی به صورت یک عمل و به صورت یک تکلیف و یک مسؤولیت، عمر را به پایان رساندن، که دیگر انسان نمی تواند چنین فرض کند و بگوید که اگر من شهید نشوم و در دنیا عمر کنم ممکن است کار بالاتری انجام دهم، کار بالاتری نیست.
پیغمبر (ص) فرمود: هر صاحب عمل نیکی، فوق عمل برش، بری هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این بر، بری نیست (بحارالانوار، ج74، ص60)، یعنی کسی نمی تواند بگوید من آرزوی شهادت در راه خدا را ندارم، برای اینکه می خواهم به جای شهادت کار بالاتری در این دنیا انجام بدهم. پیغمبر فرمود کار بالاتری وجود ندارد. این است که در مقابل آرزوی مرگ به صورت شهادت، دیگر خواستن طول عمر معنی ندارد و ما می بینیم که اولیاءالله همیشه مرگ به صورت شهادت را آرزو می کنند. آن جمله ای که علی (ع) فرمود که "اگر هزار ضربت شمشیر بر من وارد شود و شهید شوم آن را بر مرگ در بستر ترجیح می دهم"، معنایش همین است.
در نهج البلاغه آمده است که پیغمبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «یا علی! مرگ تو به صورت شهادت است و تو شهید از دنیا خواهی رفت». علی (ع) می فرماید وقتی که در احد هفتاد نفر از مسلمین شهید شدند و من از شهادت محروم شدم متأثر شدم. رفتم خدمت رسول اکرم (ص) و عرض کردم یا رسول الله! آیا شما به من نفرمودید که من شهید خواهم شد، پس چرا من شهید نشدم؟ فرمود: یا علی! تو شهید خواهی شد و شهادت برای تو مقدر است و تو با شهادت از دنیا خواهی رفت. بعد پیغمبر اکرم می فرماید: یا علی! صبر تو در موطن شهادت چگونه خواهد بود؟ عرض کردم: «لیس هذا من مواطن الصبر هذا من مواطن البشری و الشکر» (نهج البلاغه، خطبه 156)، بفرمایید که شهادت چقدر باصفاست، اینجا که جای صبر نیست. صبر در یک امر مکروه است، شهادت آرزوی من است، محبوب من است، عطیه الهی است.
نوشته اند در وقتی که حضرت امام حسین (ع) به طرف کربلا حرکت می کرد، مکرر افراد به ایشان برخورد می کردند و هر کس هم برخورد می کرد می گفت آقا نرو خطر جانی دارد. حضرت هم به هر یک از این ها جوابی می داد، و البته جواب ها همه در همین حدود بود که نه، من باید بروم. یکی از آن ها وقتی که با حضرت ملاقات کرد گفت: مصلحت نیست، نروید. فرمود: من به تو همان جوابی را میدهم که یکی از صحابه رسول خدا به شخصی که می خواست او را از شرکت در جهاد اسلامی منع کند، داد. آنوقت حضرت سیدالشهداء این شعرها را برای او خواندند:
سأمضی و ما بالموت عارعلی الفتی *** اذا ما نوی حقا و جاهد مسلما
و واسی الرجال الصالحین بنفسـه *** و فـارق مثبورا و خالف مجرمـا
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم *** کفی بک ذلا ان تعش و ترغما
ترجمه: خواهم رفت. مرگ برای انسان جوانمرد ننگ نیست اگر در راه حق جهاد کند و در حالی که مسلم است کوشش به خرج بدهد (نیتش حق باشد و در حالی که مسلم است مجاهده و جهاد کند) و با مردان صالح، مواسات و همگانی و همدردی نماید، و بر عکس، راه خودش را از مردم بدبخت هلاک شده و مجرم و گناهکار جدا کند.
من یا زنده می مانم یا می میرم. از این دو خارج نیست. این راهی که من می روم هر دو طرفش برای من خیر و سعادت است. اگر زنده بمانم مورد مذمت نیستم چون من از مرگ فرار نکردم و از این آزمایش موفق بیرون آمدم، از مرگ نترسیدم و زنده ماندم. چنین زندگی برای من ننگ و مذموم نیست. اگر هم بمیرم مورد ملامت نیستم.
«کفی بک ذلا ان تعش و ترغما؛ (همه این سه شعر برای این مصراع آخر است) برای تو این ذلت و بدبختی بس که زنده بمانی و دماغت به خاک مالیده باشد دیگر بدبختی و ذلتی بالاتر از این زندگی نیست.»
مقام شهید:
درباره مقام شهیدان روایات عجیبى در منابع اسلامى دیده مى شود که حکایت از عظمت فوق العاده ارزش کار شهیدان مى کند. در حدیثى از پیامبر اکرم (ص) مى خوانیم: «المجاهدون فى الله قواد اهل الجنة!؛ مجاهدان راه خدا رهبران اهل بهشتند!»، در حدیث دیگرى از امام باقر (ع) مى خوانیم: «ما من قطرة احب الى الله من قطرة دم فى سبیل الله، او قطرة من دموع عین فى سواد اللیل من خشیة الله، و ما من قدم احب الى الله من خطوة الى ذى رحم، او خطوة یتم بها زحفا فى سبیل الله!؛ هیچ قطره اى محبوبتر در پیشگاه خدا از قطره خونى که در راه او ریخته مى شود، یا قطره اشکى که در تاریکى شب از خوف او جارى مى گردد، نیست، و هیچ گامى محبوبتر در پیشگاه خدا از گامى که براى صله رحم برداشته مى شود، یا گامى که پیکار در راه خدا با آن تکمیل مى گردد نمى باشد».
از رسول خدا (ص) درباره مقام شهیدان نقل شده که: «و الذى نفسى بیده لو کان الانبیاء فى طریقهم لترجلوا لهم لما یرون من بهائهم و یشفع الرجل منهم سبعین الفا من اهل بیته و جیرته؛ سوگند به کسى که جانم در دست او است که وقتى شهیدان وارد عرصه محشر مى شوند اگر پیامبران در مسیر آنها سوار بر مرکب باشند پیاده مى شوند، به خاطر نور و ابهت آنان و هر یک از آنها هفتاد هزار نفر را از خاندان و همسایگان خود شفاعت مى کند!».
در روایات اسلامى آمده است که چند گروه شهید از دنیا مى روند. از پیامبر گرامى اسلام نقل شده: «اذا جاء الموت لطالب العلم و هو على هذا الحال مات شهیدا؛ کسى که در طریق تحصیل علم از دنیا برود شهید مرده است!». امیر مؤمنان على (ع) مى فرماید: «من مات منکم على فراشه و هو على معرفة حق ربه و حق رسوله و اهل بیته مات شهیدا؛ کسى که در بستر از دنیا رود اما معرفت حق پروردگار و معرفت واقعى پیامبر او و اهلبیتش را داشته باشد شهید از دنیا رفته است!». در حدیث دیگرى از امام صادق (ع) مى خوانیم: «من قتل دون ماله فهو شهید؛ کسى که براى دفاع از مال خود در برابر مهاجمین ایستادگى کند و کشته شود شهید است». امام رضا (ع) از رسول خدا (ص) چنین نقل مى کند: «اول من یدخل الجنة الشهید؛ نخستین کسى که داخل بهشت مى شود شهید است».
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- ج 21 صفحه 408-407
مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 161-160
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- ج 7 صفحه 79-78
مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ- صفحات 70-72 و 64-63 و 98-97
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها