وجه الهی پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین از زبان شعرا
فارسی 3856 نمایش |شیخ کاظم ازری در ضمن قصیده خود چه خوب پیامبر اکرم را به وصف وجه اللهی توصیف کرده است:
و هو سر السجود فی الملاء الاعلی *** و لولاه لم تعفر جباها (1)
و هو الایة المحیطة فی الکون *** ففی عین کل شیء تراها (2)
الفرید الذی مفاتیح علم الــواحد *** الفرد غیره ما حواها (3)
هو طاوس روضة الملک بل *** ناموسها الاکبر الذی یرعاها (4)
و هو الجوهر المجرد منه *** کل نفس ملیکها زکاها (5)
(ابیاتی از قصیده ازری ص 136-137)
1ـ او سر سجده است در فرشتگان و ساکنین ملا أعلی. و اگر او نبود، آنان پیشانی های خود را به خاک نمی مالیدند.
2ـ او آیت خداست که به عالم آفرینش محیط است؛ و بنابراین در هر چیزی تو او را می بینی!
3ـ او یگانه ای است که کلیدهای علم خداوند واحد فرد را غیر از او کسی نمی تواند در بر گیرد.
4ـ او طاووس باغ سلطنت خداست؛ بلکه ناموس اکبر آن باغ است که در آن باغ گردش می کند و تفریح و تفرج می نماید.
5ـ و او اصل یگانه و جوهر مجردی است که خداوند نفوس، هر نفسی را از جهت او پاک گردانیده است.
مولوی رومی در اشاره به مقام سعه و احاطه وجه اللهی و ولایت کلیه امیرالمؤمنین می گوید:
تا صورت پیوند جهان بود علی بود *** تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد *** آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود
هم آدم و هم شیث و هم ایوب و هم ادریس *** هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بـود
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس *** هم صالح پیغمبر و داود علی بود
آن عارف سجاد که خاک درش از قدر *** از کنگره عرش برافزود علی بود
چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم *** از روی یقین در همه موجود علی بود
این کفر نباشد سخن کفر نه این است *** تا هست علی باشد و تا بود عـلی بود
(دیوان شمس تبریزی طبع انتشارات ادبیه (سنه 1335) ص174)
و نیز درباره آن حضرت گفته است:
رومی! نشد از سر علی، کس آگاه *** زیرا که نشد کس آگه از سر إله
یک ممکن و این همه صفات واجب *** لا حول و لا قوة إلا بالله
(همان مصدر ص371)
و نیز شیخ کاظم ازری سروده است:
لم تزل عنده مفاتیح کشف *** قد أماطت عن الغیوب غطاها (1)
و اسأل الاعصر القدیمة عنه *** کیف کانت یداه روح غذاها (2)
و هو علامة الملائک فاسأل *** روح جبریل عنه کیف هداها (3)
أی نفس لا تهتدی بهداه *** و هو من کل صورة مقلتاها (4)
یا علی المقدار حسبک لاهو *** تیة لا یحاط فی علیاها (5)
هی قطب المکونات و لولا *** ها لما دارت الرحی لولاها (6)
لک نفس من جوهر اللطف صیغت *** جعل الله کل نفس فداها (7)
(به نحو التقاط از اشعار قصیده ازری ص145 تا ص151)
1ـ پیوسته در نزد او کلیدهای کشف اسرار بوده است، که آنها از عالم غیب و اسرار پرده بر می داشتند.
2ـ و سؤال کن از اعصار قدیمه که چگونه از دست علی تغذی می نموده، و حقیقت غذای آنان به دست او بوده است.
3ـ و علی بن ابی طالب معلم فرشتگان است. و تو از جبرئیل بپرس که چگونه علی او را هدایت کرده است؟
4ـ و کدام نفس است که هدایتش به دست علی نباشد، در حالی که نسبت علی به هر صورت انسانی مانند دو چشم بیننده اوست.
5ـ ای علی! برای تو کافیست که بگوئیم: مقدار و اندازه تو از عالم لاهوت است که بر فراز آن احاطه نیست.
6ـ نفس تو قطب آسیای موجودات است؛ و اگر این قطب نبود چرخ گردش آسیای عالم آفرینش به گردش نبود.
7ـ از برای تو نفسی است که از جوهر و گوهر لطف ریخته شده است؛ خداوند هر نفسی را فدای این نفس کند.
منـابـع
سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی- جلد 5 صفحه 144-141 و 99-98
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها