آگاهی از حقایق برزخ و قیامت به واسطه سیر تهذیبی و تجردی
فارسی 4485 نمایش | ما اگر بخواهیم بر برزخمان اطلاع پیدا کنیم نباید سیر عرضی کنیم ـ به عرض زمان ـ بلکه باید سیر طولی کنیم و به طرف بالا یعنی به سمت مقام تجرد و عوالم معنی حرکت کنیم حرکت معنوی، تا برسیم به برزخ و از آنجا نیز سیر طولی کنیم، برویم به بالا تا برسیم به قیامت؛ خواه این کار را بعد از مردن انجام دهیم و خواه قبل از مردن و در زمان حیاتمان انجام دهیم.
اگر کسی در دنیا به مقام تجرد برسد و مرگ اختیاری پیدا کند بطوریکه از عالم صورت هم بگذرد، به قیامت میرسد. اگر کسی در دنیا بواسطه تهذیب نفس و متابعت از شریعت و دستورات رسول خدا (ص) و مراعات جنبه های معنوی اعمال شرعیه و امور عبادیه و حصول ملکه تقوی، کاری کند که از عالم شهوت و هوس و آمال بیرون آید و از محبت دنیا عبور کند، این سیر إلی الله میکند؛ و لازمه این سیر در اولین منزل، رسیدن به برزخ است؛ و هیچ جای شبهه و تردید نیست؛ پس برزخ خود را ادراک میکند.
برزخ یعنی چه؟ یعنی همان عالم صورت، یعنی تجرد از ماده؛ خود را مجرد از ماده می بیند و موجودات برزخی را که دارای صورت هستند ولی دارای ثقل و ماده نیستند، ادراک می نماید. اگر از آنجا باز هم با تهذیب نفس و به دستور رسول الله حرکت کرد و جلو آمد، نه در عرض زمان، بلکه سیر طولی نمود بسوی بالا، بسوی پروردگار، به قیامت میرسد، و قیامتش را با تمام آثار و خصوصیات ادراک میکند. لذا در حدیث وارد است که: «لن یلج ملکوت السموات من لمیولد مرتین»؛ «داخل در ملکوت آسمان ها نمی گردد کسی که دوبار متولد نشده باشد».
اگر انسان در زمان حیات اختیارا موفق به ادراک این عوالم شد، شد؛ اگر نشد، بعد از مرگ اضطرارا میرسد و ادراک میکند. یعنی وقتی نفس انسان علاقه خود را با بدن قطع کرد و مرگ انسان رسید، انسان داخل برزخ می شود به سیر طولی خود؛ و نیز پس از گذراندن برزخ وارد در قیامت می شود به سیر طولی خود. این حقیقت سیر إلی الله است؛ چون ما به سبب مردن نزد خدا می رویم؛ مگر نمیگوئیم: «إنا لله و إنآ إلیه راجعون؟» (ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم) (بقره/ 156)، مگر آیاتی که در قرآن نمی فرماید: «إلی الله تحشرون، إلیه تحشرون، إلیه تقلبون»؛ «بسوی خداوند محشور می شوید! بسوی خداوند قلب و واژگون می شوید!».
خداوند همیشه و همه جا همه هست
خداوند کجاست؟ او مکان ندارد، او زمان ندارد، همه جا هست، و همیشه هست. پس بسوی او محشور می شویم یعنی در سیر طولی و تقرب، بالا می آئیم تا جائی که او را محیط بر همه مینگریم. ما زنده شدیم، متولد شدیم، پدرجان برای ما اسم گذاری کرد، در روز هفتم عقیقه نمود و ارحام و دوستان را دعوت کرد و ولیمه داد، ما کم کم بزرگ شدیم، دوسال و چهار سالمان شد، و بعد به مدرسه رفتیم و به سن بلوغ و جوانی و پیری رسیدیم و مردیم و مرتبا بسوی خدا میرویم و بعد به عالم برزخ میرویم و بعد به قیامت، اینها همه در عرض عالم است تا برسیم به خدا؛ پس خداوند در گوشه عالم واقع شده است؟! عجب خدای مظلومی! و ما عجب آدمهای ظالمی هستیم! چون خدائی که بر هر چیز محیط است و با همه چیز هست و با همه چیز معیت دارد و هیچ لحظه ای در عالم نیست که خدا نباشد ـ مگر در همین آیه نخواندیم: «واعلموا أن الله یحول بین المرء و قلبه» «و بدانید که خدا میان انسان و دل او حایل و مانع (از نفوذ باطل) می شود» (انفال/ 24).
تمام افراد بشر که در عالم هستند هر نیتی که بخواهند برای عملی بکنند، قبل از آن نیتشان خداست ـ ما همه این کارها را از دست خدا میگیریم و آن وقت خدا را چنان عقب میزنیم و در آن زاویه آخر عالم قرار میدهیم و محصل آنکه خدا را یک موجود بی خاصیت و بی اراده و ضعیف که هیچ کاری از دستش بر نمی آید و تمام کارها از او گرفته شده و به امور تکوین سپرده شده است، و در آن گوشه عالم و در این گوشه، یعنی در دو گوشه اول و آخر قرار میدهیم، و معنای ازل و ابد را هم دو زمان اول و آخر می گیریم؛ به به از این قرار و از این حساب !! نه؛ این حرف ها جملگی غلط است. خداوند هست، همیشه هست، همه جا هست، با همه هست؛ قیامت هست؛ برزخ هست؛ عوالم مافوق قیامت ـ که اسماء و صفات کلیة الهیه است ـ هستند؛ ذات مقدس خداوند هست.
منـابـع
سید محمد حسین حسینی طهرانی - معاد شناسی جلد 6 - صفحه 192 تا 195
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها