طبقات پنجگانه موجودات ممکن و حشر آنها در کلام ملاصدرا
فارسی 6122 نمایش | رساله حشر صدرالمتألهین با آنکه بسیار موجز و مختصر است، حاوی خزائن علم و معرفت و از نفائس ذخائر کتب است. و علاوه بر آنکه در حاشیه کتاب مبدأ و معاد طبع شده است، با هفت رساله دیگر از صدرالمتألهین مستقلا در مجموعه ای طبع و به نام رسائل ملاصدرا معروف شده است. در این رساله به اثبات رسیده است که همه موجودات أعم از ملائکه و انسان و جن و اعم از نباتات و جمادات، معاد و حشر دارند. ایشان در ابتداء اجمالا موجودات ممکنه را به پنج دسته تقسیم نموده و چنین میگویند:
طبقه اول: مفارقات عقلیه هستند. و عالم آنها عالم قضاء الهی است؛ و آن صورت علم خداست به انواع موجوده، و مفاتیح الغیب است که آنها را جز خدا کسی نداند و خزینه های رحمتی است که جز به مقدار معین و معلوم از آنجا چیزی را پائین نمی آورد.
طبقه دوم: أرواح مدبره عقلیه ای هستند که به نحوی از أنحاء به أجرام علوی یا سفلی تعلق دارند. و عالم آنها عالم قدر ربانی و لوح محو و اثبات است.
طبقه سوم: أرواح مدبره جزئیه و نفوس خیالیه ای هستند که به أجرام سفلی دخانیه و یا ناریه تعلق گرفته اند و از این گروهند قسمتی از إنس و جن و شیاطین.
طبقه چهارم: نفوس نباتیه و غیرنباتیه از طبایعی که در اجسام ساری و جاری اند می باشند که آنها را به حرکت در می آورند، و خودشان نیز بواسطه تحریکی که آنها می کنند متحرک، و به علت تجددشان در هر آنی از آنات متجدد میگردند؛ و همین ها هستند که خداوند در قرآن به آنها بدین گفتار اشاره فرموده است که: «غلاظ شداد لا یعصون الله مآ أمرهم و یفعلون ما یؤمرون؛ فرشتگان غلیظ و شدیدی که هیچگاه نسبت به آنچه خداوند به ایشان امر کرده است مخالفت نمی کنند و آنچه را مأمور شده اند بجا می آورند» (تحریم/ 6). و خداوند این دسته را در این آیه با صیغه ذوی العقول یاد کرده است، زیرا همانطور که بیان خواهد شد آنها تدبیر کننده عقلانی و تحریک کننده روحانی دارند. و همچنین از همین طبقه هستند «زبانیه » و پاسداران جهنم که مورد امر واقع شده اند به این گفتار خدای تعالی: «خذوه فغلوه* ثم الجحیم صلوه* ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه؛ از طرف خداوند به فرشتگان خطاب شود که: بگیرید او را* و پس از آن در غل و زنجیر در افکنید* و سپس او را در دوزخ به آتش اندازید، و پس از آن در سلسله و زنجیری که هفتاد ذراع طول دارد او را ببندید!» (الحاقه/ 30-32). و نیز از این طبقه هستند ارواحی که از طرف خداوند گماشته شده اند بر ابرها و بارانها و دریاها و کوهها و زمینها و معدنها و نباتات و غیرها.
طبقه پنجم: أبعاد و أجرام هستند که آن أسفل السافلین و محل سقوط و هبوط پائین افتادگان، و محل اقامت و زندگی متکبران است. و شرح اجمالی حشر این طبقات آنکه: خداوند هیچ موجودی را بدون غرض و غایت نیافریده است و هیچ موجودی در عالم امکان نیست مگر اینکه فاعلی دارد و غایتی دارد؛ و بعضی از موجودات که طائفه مرکبات هستند علتهای چهارگانه را دارند، یعنی علاوه بر علت فاعلی و غائی، دو علت صوری و مادی را نیز دارا هستند، و اما موجودات امکانیه بسیطه فقط دارای علت فاعلی و غائی می باشند، چون صورتشان همان ذاتشان است، و البته ماده هم که ندارند. و با دلیل و برهان به اثبات رسیده است که غایت اخیر در فعل خدای تعالی فقط ذات مقدس اوست و ذات او غایة الغایات است همچنانکه مبدأ المبادی است. و شک و تردیدی نیست که غایت هر شی ء همان چیزی است که ذاتا باید او به آن چیز برسد و منتهی بسوی آن گردد، مگر اینکه مانعی و عایقی در بین فاصله اندازد. و هر چیزی که وصول به آن ممکن نباشد، اسم مقصود و غایت گذاردن بر آن صحیح نیست مگر مجازا؛ پس آن غایت حقیقی نیست، و اگر غایت حقیقی فرض شود خلف است.
و به آنچه گفتیم ثابت شد که تمام ممکنات به حسب سرشت و جبلی غریزی خود، طالب خدای تعالی هستند و با حرکت معنویه خود بسوی او پویا، و به لقاء او و وصول به حضرت او اشتیاق دارند. و چون این پویائی و حرکت و رغبت به لقاء الله از جانب خداوند تعالی در ذات و سرشت آنان متمرکز است، لازم است که عبث و بیهوده نباشد و معطل و بدون بهره و نتیجه نماند، و لامحاله در اغلب موارد بدون عایق و قاسر متحقق و ثابت خواهد بود. و معلوم است که -همانطور که در جای خود به ثبوت رسیده است - عایق شدن و مانع گشتن که همان معنای قسر است، نمی تواند دائمی و یا اکثری بوده باشد، و لامحاله -گرچه بعد از زمان درازی بوده باشد- زائل خواهد شد و طبیعت به حکم اولی و جبلی و ذاتی خود برگشت خواهد نمود.
و از همینجا دانسته می شود که: هر طبیعتی از طبایع بالاخره در روزی به غایت اصلی خود میرسد؛ و چون مسلم است که غایت هر چیز از خود آن چیز که ذوالغایه است اشرف و افضل است، و غایت جوهر از جهت جوهریت اکمل است و قوتش در وجود و هستی، در ذات خود شدیدتر است، لذا ما در اینحال نقل سخن می کنیم در آن غایت که او به نوبه خود نیز بسوی غایتی -که او غایت غایت است - پویا و متحرک و مشتاق است، و همینطور تا برسیم به غایتی که دیگر در بالای آن غایتی نیست و او غایة الغایات و منتهای حرکات و نهایت رغبت ها و محل و مثوای عشاق إلهیین و مشتاقان از ذوی الحاجات است. خلاصه آنکه حشر و معاد برای جمیع موجودات هست حتی برای جمادات و برای ماده و هیولای اولیه، تا برسیم به عقول مفارقه و ارواح عالم علیین و فرشتگان مقدس و روح اعظم، و برای فرشتگان جزئیه و نفوس انسان و شیاطین و حیوان و نباتات .
منـابـع
سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 6- صفحه 227-231
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها