رأفت، محبت و مهربانی در سیره معصومین (ع)
فارسی 7507 نمایش | اسلام قانون محبت است. قرآن کریم، پیامبر اکرم (ص) را رحمة للعالمین معرفی می کند: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین؛ نفرستادیم تو را مگر که مهر و رحمتی باشی برای جهانیان» (انبیاء/ 107)، یعنی نسبت به خطرناکترین دشمنانت نیز رحمت باشی و به آنان محبت کنی. اما محبتی که قرآن دستور می دهد آن نیست که با هر کسی مطابق میل و خوشایند او عمل کنیم، محبت این نیست که هر کسی را در تمایلاتش آزاد بگذاریم و یا تمایلات او را امضاء کنیم، این محبت نیست بلکه نفاق و دورویی است. محبت آنست که با حقیقت توأم باشد، محبت خیر رساندن است و احیانا خیر رساندنها به شکلی است که علاقه و محبت طرف را جلب نمی کند. به علاوه محبت منطقی و عاقلانه آنست که خیر و مصلحت جامعه بشریت در آن باشد نه خیر یک فرد و یا یک دسته بالخصوص.
شما دو سنت را در میان همه ائمه می بینید که به طور وضوح و روشن هویدا است. یکی عبادت و خوف از خدا و خداباوری است. یک خداباوری عجیب در وجود اینها هست، از خوف خدا می گریند و می لرزند، گوئی خدا را می بینند، قیامت را می بینند، بهشت را می بینند، جهنم را می بینند. درباره امام کاظم (ع) می خوانیم: «حلیف السجدة الطویلة و الدموع الغزیرة؛ یعنی هم قسم سجده های طولانی و اشکهای جوشان». تا یک درون منقلب آتشین نباشد که انسان نمی گرید. سنت دومی که در تمام اولاد امام علی (ع) (از ائمه معصومین) دیده می شود همدردی و همدلی با ضعفا، محرومان، بیچارگان و افتادگان است. اصلا انسان برای اینها یک ارزش دیگری دارد. امام حسن (ع) را می بینیم، امام حسین (ع) رامی بینیم، امام سجاد (ع)، امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، امام کاظم و ائمه بعد از آنها، در تاریخ هر کدام از اینها را که مطالعه می کنیم، می بینیم اصلا رسیدگی به احوال ضعفا و فقراء، برنامه اینهاست، آن هم (به این صورت که) شخصا رسیدگی بکنند نه فقط دستور بدهند، یعنی نایب نپذیرند و آن را به دیگری موکول نکنند.
بدیهی است که مردم اینها را می دیدند. زین العابدین پیک محبت بود. این هم عجیب است: راه می رفت، هر جا بی کسی را می دید، هر جا غریبی را می دید، فقیر و مستمندی را می دید، کسی را می دید که دیگران به او توجه ندارند، به او محبت می کرد، او را نوازش می کرد و به خانه خودش می آورد. روزی یک عده جذامی را دید. (همه از جذامی فرار می کنند، و آن که فرار می کند از سرایت بیماریش می ترسد، ولی خوب اینها هم بنده خدا هستند) از اینها دعوت کرد، اینها را به خانه خود آورد و در خانه خود از اینها پرستاری کرد. خانه زین العابدین خانه مسکینان و یتیمان و بیچارگان بود.
علی (ع) فرموده است: محبت دعوت به خداست. قرآن می فرماید: «ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم؛ بدى را آنچه خود بهتر است دفع کن آنگاه کسى که میان تو و میان او دشمنى است گویى دوستى یکدل میگردد» (فصلت/ 34) ای پیغمبر که وظیفه تو دعوت به راه خداست بدان که نیکی و بدی یک وزن ندارد؛ حتی (بدیها) با هم، هم وزن نیستند و نیکیها هم با هم، هم وزن نیستند؛ تو بدیها را با بهترین نیکیها دفع کن، «ادفع بالتی هی احسن» دیگران بدی می کنند، تو نیکی کن. بعد خصلتی روانی را ذکر می کند، می گوید آنگاه که دشمن بدی می کند و در مقابل بدی او نیکی می کنی، می بینی خاصیت نیکی کردن در مقابل بدی، خاصیت کیمیاست، یعنی قلب ماهیت می کند، یکوقت می بینی همان که دشمن سرسخت تو بود قلب ماهیت شد و به یک دوست مهربان تبدیل شد.
اسلام دین محبت است، ولی آنجا که محبت کارگر نیست دیگر سکوت نمی کند؛ آنجاست که خشونت به کار می برد، شمشیر به کار می برد. شما در تاریخ زندگی پیغمبر اکرم، در تاریخ زندگی امیرالمومنین و سایر ائمه اطهار داستانهای زیادی درباره «ادفع بالتی هی احسن فا ذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم» می بینید. اگر در مقابل بدی نیکی کنید خاصیتش را می بینید، خاصیتش این است که دشمن را تبدیل به دوست می کند. در دعای مکارم الاخلاق تعبیرات عجیبی هست: خدایا به من توفیق بده آن کسی که به من فحش می دهد من به او حرف خوب بگویم، آن کسی که قطع رحم می کند من در مقابل صله رحم کنم، آن کسی که پشت سر من بدگوئی می کند من پشت سرش خوب بگویم.
جمله های زیادی است. خواجه عبدالله انصاری هم تعبیر شیرینی دارد، می گوید بدی را بدی کردن سگساری است (کار سگها هم چنین است. یک سگ، سگ دیگر را گاز می گیرد، او هم گاز می گیرد. اگر کسی به انسان بدی کرد و او هم بدی را با بدی جواب داد، هنری که کرده، کار سگها را انجام داده است. اگر انسان سگی را بزند فورا برمی گردد و پای او را می گیرد). خوبی را خوبی کردن، خرخاری است (یعنی اگر کسی به آدم خوبی کند و در مقابل خوبی او خوبی کند خیلی هنر نکرده است. یک الاغی می آید شانه الاغ دیگر را با دندانش می خاراند، او هم فورا شانه این را می خاراند. این مقدار را که خوبی را باید با خوبی جواب داد و در مقابل خوبی باید خوبی کرد الاغ هم می فهمد)، اما بدی را نیکی کردن (در مقابل بدی خوبی کردن) کار خواجه عبد الله انصاری است.
به طور کلی رحم، مهربانی و محبت امری است که همیشه در اسلام مطرح است. مردی از اشراف جاهلیت، خدمت رسول اکرم (ص) آمد و دید که ایشان یکی از فرزندانشان را روی زانوی خودشان نشانده اند و او را می بوسند و می بویند و به او محبت می کنند. یک دفعه این آدم به پیغمبر (ص) رو کرد و گفت: من ده تا بچه دارم و هنوز در عمرم هیچ کدامشان را یکبار هم نبوسیده ام. در یکی از روایاتی که در این زمینه آمده، نوشته اند: «فالتمع وجه رسول الله؛ پیغمبر اکرم از این حرف چنان ناراحت عصبانی شد که صورت مبارکش قرمز شد و تغیر پیدا کرد» و فرمود: «من لا یرحم لا یرحم؛ آن که نسبت به دیگری رحم نداشته باشد، خدا هم به او رحم نخواهد کرد». بنا به نقل دیگری فرمود: اگر خدا رحم را از دل تو کنده است، من چه کنم؟! در این زمینه اخبار و روایات و احادیث زیادی داریم.
زندگی امیرالمؤمنین (ع) خود بهترین نمونه است و علی (ع) اساسا مجسمه رحمت و مهربانی است، در مقابل ضعیف که قرار می گیرد، دریای رحمت و محبت علی (ع) به جوش می آید. پیامبر اکرم (ص) نسبت به همه چیز مهر می ورزید حتی حیوانات و جمادات و به همین جهت در سیره او می بینیم که تمام آلات و ابزار زندگیش اسمی خاص داشت، اسبها و شمشیرها و عمامه هایش همه اسمی خاص داشتند و این نیست جز اینکه موجودات، همگان مورد ابراز محبت و عشق او بودند و گوئی برای همه چیز شخصیتی قائل بود. تاریخ این روش را در مورد انسانی غیر او سراغ ندارد و در حقیقت این روش حکایت می کند که او سمبل عشق و محبت انسانی بوده است. وقتی از کنار کوه احد می گذشت با چشمان پر فروغ و نگاه از محبت لبریزش احد را مورد عنایت خویش قرار داد و گفت: «جبل یحبنا و نحبه؛ کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز آن را دوست داریم». انسانی که کوه و سنگ نیز از مهر او بهره مند است.
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در سیره ائمه اطهار- صفحه 101-100 و 161-160
مرتضی مطهری- جاذبه و دافعه علی (ع)- صفحه 25-24
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 4- صفحه 60-58
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها