حقیقت معنای نعیم و سئوال از آن
فارسی 4919 نمایش |در تفسیر بیان السعادة در این خصوص آمده است که: «ثم لتسـلن یؤمئذ عن النعیم؛ و آنگاه آن روز از این نعمت بازخواست می شوید» (تکاثر/ 8)؛ در أخبار بسیاری آمده است که از جمله نعیمی که از آن در روز قیامت سؤال میشود، چیزهائیست که با قوای حیوانیه و لذت های دنیویه ملایمت دارد؛ مانند طعام و لباس و رطب و آب سرد. و در بعضی از اخبار دیگر انکار شده است که نعیم مسؤول عنه اینها بوده باشد، و بازپرسی و منت نهادن بر نعمت از اوصاف جاهل لئیم است و خداوند نهی کرده است، و خداوند متصف نمی شود به صفتی که آن را برای بندگان خود نمی پسندد و اینکه مراد از نعیم مسئول عنه محمد (ص) است و علی (ع) است، یا اینکه محبت ما اهل بیت است، یا ولایت ما اهل بیت است.
و تحقیق در این مقام و جمع بین این اخبار آنست که: نعمت همانطور که مرارا بیان کرده ایم نیست مگر ولایت و هر چیزی که ما را به ولایت برساند، چه اینکه از ملائمات قوای حیوانیه بوده باشد یا از موذیات قوای حیوانیه بوده باشد، و به عبارت دیگر چه اینکه از نعمت های دنیویه شمرده شود و یا از نعمت های دنیویه به حساب آید؛ در هر حال نعمت است. و هر چیزی که از ولایت منقطع باشد، نقمت است گر چه به صورت ظاهر نعمت بوده باشد و هر کسی که متصل به ولایت باشد، میهمان خداست و جمیع نعمت های صوری و معنوی برای او مباح و حلال است، و به مفاد گفتار خدای تعالی: «کلوا من طیبـ'ت ما رزقنـ'کم؛ از پاکیزه های آنچه روزیتان کرده ایم بخورید» (طه/ 81) مأمور به تصرف در آنهاست و خداوند از هیچیک از آنها پرسش نمی کند و اگر پرسشی کند مانند اینست که میزبان از میهمان پرسش کند که چگونه خورده است، و برای چه خورده است، و چه مقدار خورده است و چرا به اندازه ای که خورده است برای میزبان کار نکرده است! و البته چنین پرسشی از بشر قبیح است، تا چه رسد به خالق بشر.
و کسی که از ولایت منقطع شود، تمام نعمت های صوریه که در دست اوست غصب است و مالک و حاکم، اختیار دارند که از تصرفاتی که غاصب در مال مغصوب نموده است پرسش کنند و در این پرسش قبحی نیست و در آیه شریفه چون مورد خطاب حضرت حق، محجوبینی هستند که از ولایت منقطع می باشند، مراد از نعیم ولایت است و از آن گذشته جمیع ملائمات حیوانیه و انسانیه است؛ و پرسش از ادای شکر آنهاست که آیا آنها را به جا و به موقع مصرف کرده است، یا نه در غیر موقع مصرف نموده است؟ یا اینکه معنای آیه چنین میشود: زمانی که حجاب خیال و پرده اوهام از دیده بصیرت شما برداشته شود و به خانه علم وصول پیدا کنید؛ و جحیم و دوزخ و آلامش را و بهشت و لذاتش را مشاهده نمائید و بالعیان ببینید که نعمت های صوری سبب دخول در جهنم شده است، و یقین کنید که این نعمت های صوری در حقیقت نقمت بوده است و نعیم حقیقی همان ولایت و لوازم آن از بهشت و نعیم آن بوده است؛ در آن هنگام پرسش خواهید شد که آیا آن لذات حیوانیه ای را که در دنیا بدان مشغول بودید نعیم بوده است، یا آنچه را که مؤمنان بدان اشتغال داشتند؟! و این سؤال به جهت توبیخ شماست؟ یا اینکه معنای آیه چنین می شود که: چون شما به مقام معاینه و عین الیقین رسیده اید، در آنوقت از شما از مقام حق الیقین سؤال میشود که آن مقام کدامست!! چون شما بالعیان مرتبه ای از حقیقت را چشیده اید و وجدان نموده اید و در اینصورت سؤال و جواب از آن برای شما جائز است.
و آنچه از رسول اکرم (ص) در این باره روایت شده است، جمعی را که ما بدین بیان بین اخبار نمودیم تأیید می کند. چون آن حضرت فرموده است: «کل نعیم مسـول عنه صاحبه، إلا ما کان فی غزو أو حج؛ از نعمت هر صاحب نعمتی پرسش میشود، مگر آن نعمتی را که در راه جهاد فی سبیل الله و یا در راه حج بیت الله الحرام مصرف کند». چون سالکی که قبول ولایت را نموده است، او پیوسته یا در جهاد است و یا در حج، بداند یا نداند. و همچنین روایتی که از حضرت صادق (ع) وارد شده است نیز تأیید نظریه ما را می نماید. چون آن حضرت فرموده اند: «من ذکر اسم الله علی الطعام، لم یسأل عن نعیم ذلک؛ هر کسی که در وقت غذا خوردن نام خداوند را بر زبان آرد، از نعمت آن طعام پرسش نمی شود».
چون ذاکر اسم خداوند نیست مگر از جانب ولایت با بیعت خاصه ولویه. چون غیر از آن کس، به مضمون «من لم یکن له شیخ تمکن الشیطان من عنقه؛ هر کسی که راهنمائی نداشته باشد، شیطان در گردن او جای می گیرد». شیطان در وجود او تمکن یافته است، و بنابراین تمام کردار و گفتار و حالاتش به تصرف شیطان میباشد. و در این صورت اگر بسم الله بگوید شیطان در او تصرف می کند و لفظ را از معنای خود خالی می کند و خود را به جای لفظ الله می گذارد؛ و در این حال در حقیقت بسم الله، بسم الشیطان خواهد شد. (تفسیر البیان، ج2، ص 322)
و از آنچه ذکر شد، استفاده میشود که هر نعمتی که در راه خدا انسان مصرف کند، مؤاخذه ندارد بلکه مطلوب و محبوب است؛ و هر چه را در راه غیر او مصرف کند خواه عمر باشد و خواه قدرت و خواه علم و خواه نعمت های دنیویه و ملاذ شهویه چون زن و فرزند و عشیره و اطعمه و اشربه و دیدن مناظر دل فریب و صحنه های کوه و دشت عالم و غیرها، همگی مؤاخذه دارد؛ زیرا محبوب و مطلوب خالق عالم هستی و صاحبخانه خانه تکامل نیست. چون خلقت انسان برای ولایت است، و ولایت یعنی حجاب اقرب، و اندکاک در عالم فنای ذات اقدس حضرت احدیت، و وصول به مقام عبودیت صرفه. و بنابراین حقیقت نعیم، ولایت است؛ و هر چه را که انسان به عنوان مقدمه در راه وصول به این مقصد اعظم به جای آورد، همه در راه ولایت است و همه نعیم است.
و آنچه را که در راه عکس ولایت، چون راه شیطان و راه بعد و پیروی از نفس اماره به جا آورد همگی نقمت است. پس حقیقت نعمت، وصول به درجه شرف انسانیت و پیدا کردن مقام اصلی وطن مألوف الهی است. و این است ولایت، که محبت محمد و آل محمد یگانه نردبان ارتقا بدین ذروه علیا و پلکان صعود بدین مقصد اسنی است. و بنابراین اصل، هر که بدین مقام اعتقاد کند و در تکاپو باشد، در جنة النعیم خواهد بود، و هر کس تمرد کند در دارالبوار و دوزخ نقمت و محل شیاطین و ابالسه می گراید؛ چنانک ه خدای تعالی گوید: «ألم تر إلی الذین بدلوا نعمت الله کفرا و أحلوا قومهم دار البوار * جهنم یصلونها و بئس القرار؛ ای پیامبر! آیا ندیدی کسانی را که نعمت خداوند را به کفر مبدل ساختند، و قوم خود را به خانه هلاکت و نابودی داخل کردند؟ آنان در آتش جهنم می سوزند؛ و بسیار بد قرارگاهی است!» (ابراهیم/ 28-29)
مصرف نمودن قوای انسانی و احساسات و عواطف و فکر و اندیشه، راه مستقیم است و نعمت است. «اهدنا الصر'ط المستقیم صر'ط الذین أنعمت علیهم؛ ما را به راه راست هدایت کن! راه کسانی که تو بر آنها نعمت دادی» (آیه هایی از سوره فاتحه) و این راه، راه صدیقین و شهداء و صالحین و پیامبران است. «فأولـ'ئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیـن و الصدیقین والشهدآء والصـ'لحین و حسن أولـ'ئک رفیقا؛ آنانکه اطاعت خدا و رسول را بنمایند، کسانی هستند که با افرادی که خداوند به آنها نعمت خود را ارزانی داشته است: از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان، معیت دارند؛ و البته آنان برای اینها رفقای خوبی هستند» (نساء/ 69)
منـابـع
سید محمد حسین حسینی طهرانی- معاد شناسی جلد 8- صفحه 363-368
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها