ظهور مقام رضا و شفاعت رسول اکرم در قیامت
فارسی 4114 نمایش |قرآن کریم مقام "رضا" پیامبر اکرم را چنین بیان می کند: «والضحی* والیـل إذا سجی* ما ودعک ربک و ما قلی* و للاخرة خیر لک من الاولی* و لسوف یعطیک ربک فترضی؛ سوگند به روز روشن (و یا به ظهر آن) و سوگند به شب تار که آرامش دارد، که پروردگار تو، تو را رها ننموده و ترک نکرده، و با تو دشمنی نکرده و خشم ننموده است! و هر آینه آخرت برای تو بهتر از نشأت دنیا و عالم پیشین است! و به زودی آنقدر پروردگار تو به تو عنایت کند که راضی و خشنود گردی.» (ضحی/ 1 تا 5)
در تفسیر «بیان السعاده» گوید: معنای این آیه این است که به زودی آن قدر در دنیا یا در آخرت خداوند به تو می دهد که به سبب آن برای تو مقام رضا حاصل می شود و یا رضایت تو بدان حاصل می گردد؛ و بنابر همین جهت، معطی (داده شده) به مقام شفاعت کبری تفسیر شده است و در روایت وارد شده است که این آیه، امیدوار کننده ترین آیات در قرآن کریم است.
از امام صادق (ع) وارد است که: «رضا جدی (ص) أن لا یبقی فی النار موحد؛ رضایت جد من رسول الله (ص) این است که یک نفر شخص مؤمن موحد در آتش باقی نماند.» (بیان السعاده طبع سنگی ج2 ص316) و این همان سعه و احاطه و ظرفیت واسع نفس رسول الله است که همه پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان، از همه امت ها را نیازمند به افاضه نور از نفس مقدس او نموده است و همه در اثر انتفاعی که از او می برند در برابر او حمد گویانند؛ و او حائز مقام محمود است.
ماه فرو ماند از جمال محمد *** سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست *** در نظر قدر با کمال محمد
وعده دیدار هر کسی به قیامت *** لیلة أسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی *** آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه گیتی مجال همت او نیست *** روز قیامت ، نگر مجال محمد
و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس *** بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد *** تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد *** نور نتابد، مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند *** پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش *** خواب نمی گیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی *** عشق محمد بس است و آل محمد
(کلیات سعدی طبع فروغی قسمت مواعظ ص20)
و اما شأن رضای رسول الله (ص): این رضا، رضا به امر خدا و مقدرات خدا و آن چه را خدا برای آن حضرت نصیب و بهره گذارده است نیست؛ آن رضایی که بر اساس مالکیت و غنای علی الاطلاق حضرت حق، بنده حق باید داشته باشد و بنده جز فقر و حاجت در برابر آن غنا چیز دیگری ندارد و بنابراین باید در مقابل آن چه پروردگارش می دهد راضی باشد، چه کم باشد و چه زیاد، و باید راضی باشد به آنچه خداوند درباره او مقدر و حکم نموده است، خواه موجب سرورش شود و خواه موجب اندوهش گردد. بلکه این رضا، چون در مقابل عطای حضرت حق قرار گرفته است افاده معنای دیگری را می دهد، نظیر رضای فقیر به آن چیزی که فقر او را زایل می سازد، و رضای گرسنه به آن چه او را سیر می کند؛ و آن رضایت به اعطاء حضرت حق بدون تحدید است.
شبیه این اعطاء را خداوند به طایفه ای از بندگان خود وعده داده است، چون آیه: «إن الذین امنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریه* جزآؤهم عند ربهم جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها أبدا رضی الله عنهم و رضوا عنه ذالک لمن خشی ربه؛ حقا آن کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند، آن ها بهترین خلایق هستند. پاداش آنان در نزد پروردگارشان بهشت های عدنی است که در زیر درختان سر به هم آورده آن، نهر هایی جاری است، و آنان به طور دوام و جاودان در آن جا زیست می کنند. خداوند از ایشان راضی است و آنان از خداوند راضی هستند؛ و این است پاداش کسی که از پروردگار خود در مراقبه و خشیت باشد.» (بینه/ 7 و 8)
درباره مؤمنان پاداش چنین است و رضایت حاصله آنان بدون قید و شرط است تا چه رسد درباره رسول الله (ص) و با ملاحظه اینکه آیه فترضی در مقام امتنان و اختصاص آمده است پس حتما باید بالاتر از آنچه برای مؤمنین است بوده باشد، و اوسع و اعظم از آن.
از طرفی می دانیم که خداوند درباره رسولش فرموده است: «بالمؤمنین رئوف رحیم؛ به مؤمنان رئوف و مهربان است.» (توبه/ 128) و با این گفتار مراتب رأفت و رحمت او را به مؤمنان تصدیق نموده و گواهی داده است؛ حال چگونه رسول الله (ص) راضی می شود و نفسش طیب خاطر و آرامش پیدا می کند، که در نعیم بهشت متنعم باشد و در باغهای آنجا مشغول گردش و تفریح و تفرج گردد و از جمیع لذات سرمدیه لذت ببرد، و جمعی از مؤمنان در درکات سعیر جهنم و در طبقات آتش دوزخ گرفتار و محبوس بوده باشند؟ در حالی که آنان اعتراف به ربوبیت حضرت حق دارند و اقرار به رسالت برگزیده و رسولش و آنچه او از جانب خداوند آورده، نموده اند، لیکن به واسطه غلبه جهالت و پیروی از نفس اماره و بازیگری های شیطان گناهانی را مرتکب شده و بدون عناد و استکبار و جحود و مبارزه با ذات اقدس حق، خود را بدان معاصی آلوده نموده اند.
ما بالوجدان در خود می یابیم که چنان چه یکی از ما به ایام گذشته از عمرش نظری بیفکند و در قصور استکمال و ارتقاء به کمالات نگاهی کند و خود را در این کوتاهی و تفریط ملامت کند و در سعی و طلب که ننموده مؤاخذه نماید، و سپس به جهالت و غرور جوانی و نقصان تجارب توجهی کند؛ چه بسیار از آتش غضب او فرو می نشیند و شدت و سورت ملامت او از نفس خود باز می ایستد؛ و این به واسطه همان رحمت ناقصه ای است که خداوند در وجود او به ودیعت گذارده است و در فطرت او ذخیره کرده است.
این حال ما و حال رحمت ماست تا چه رسد به رحمت حضرت رب رحیم رئوف، آن هم در موقفی که پای گیری برای انسان جز جهالت و ضعف او نیست، و در موقفی که کرامت رسول اکرم و پیغمبر مکرمش که خود، او را در برابر مؤمنان به رحمت و رأفت توصیف کرده است ظهور نموده، و مؤمن مبتلایی را که از وبال افعال خود از هنگام مرگ که چنگال های فنا و موت در آن فرو رفته است، تا این حال که آخرین موقف از مواقف روز قیامت است، عکس العمل ها و پاداش هایی را دیده و چشیده است؛ آیا این ظهور رحمت و این رضایت مطلقه از این پیامبر که رحمت برای عالمین است غیر از شفاعت کبری برای مؤمنان چیز دیگری می تواند بوده باشد؟
منـابـع
سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 9- صفحه 396-393 و 389-387
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها