ترجمه قصیده المؤید درباره معاد و ولایت

فارسی 5108 نمایش |

1 و 2- محبوب و معشوق، در حالی که برای سیر و مسافرت شبانه من، جهاز را بر روی مرکب نهاده بودند و آماده حرکت بود، به من گفت: هجران و دوری از جانب تو محقق و ثابت شد، و سفر و ارتحال حتم و متعین گردید! و مزاح و شوخی درباره جدائی، صورت جد و حقیقت به خود گرفت؛ و اینچنین از جانب تو نسبت به من انتظار نمیرفت!
3- من در پاسخ گفتم در حالی که دلم از روی حسرت به خود میپیچید، و اشکهای دیدگانم بر روی گونه ام روان بود.
4- پدرم فدای تو باد! این جدائی و افتراق به مقتضای مقدرات و پیش آمدها بود؛ و از آن گذشته در اثر بیعهدی و پیمان شکنی تو بود که پیوسته متغیر و دگرگون میشد، و از حالی به حالی مبدل میگشت!
5- چقدر و تا چه اندازه من به تو گفتم: ای دوست و یار من! دست از چنین جفائی بردار؛ آن جفائی که کوهها از آن میلرزند! و مرا از آن آسوده گردان!
6- این جفا و بی مهری در نزد تو سبک و آسان است، ولی فشار آن بر روی قلب من بسیار سنگین است.
7- زیرا که تو دارای صحت و سلامت هستی! ولیکن من از عشق و محبت به تو مریض و در آستانه مرگ درآمده ام!
8- گفت: آن مسأله گذشت! اینک آیا میتوانی در نزد ما درنگ کنی؟! گفتم: هیچ راهی برای درنگ ندارم!
9- گفت: من بر مراد و خواهش تو باقی خواهم بود، و به وصال تو خواهم رسید! گفتم: تو چنین نیستی که به گفتار خود وفا کنی!
10- گفت: تو در اندرون من و بر احشاء من، آتش اشتیاق را برافروختی! بطوریکه این آه آتشین من بر آن گواهی میدهد!
11- گفتم: آنچه را که من از بی اهمیتی و بیمقداری خودم در نظر تو دیدم، دیگر کافی است! و پیش من برخورد با بی اهمیتی و پستی، نگرشی بسیار دردناک و رنج آور است!
12- و اینک که لشکر موهای سپید پیری بر بالای سر من فرود آمده است، دیگر عشق بازی از من زشت و ناهنجار است!
13- بزرگترین اندیشه و فکر من، تفکر در امر معاد و بازگشت به سوی خداست. و بنابراین، اندیشه و اهتمام من به سائر امور، زیادی و تبعی و در کنار واقع است!
14- کسانی که در امر معاد فکر کرده و در اندیشه های عمیق فرو رفته، و بالاخره در دریای بیکران ظلمات و تاریکیها و شبهات غوطه خورد ه اند بسیار فراوانند؛ ولیکن کسانی که با نور و روشنی انس گرفته اند بسیار کم هستند.
15- گروهی گفتند: نهایت تمام افراد بشر، اضمحلال و متلاشی شدن و نابودی صرف است؛ گروهی که غایت اندیشه آنها تعطیل و بی اثر و بدون صفت پنداشتن حضرت باری، و إنکار بازپسین از جهت ثواب و عقاب است.
16- و گروهی دیگر ادعا کردند که تناسخ است و نفوس بعد از مرگ به أبدان دیگر برمیگردند، و دیگر اینکه تفاسخ است و نفوس بعد از مرگ به ابدان نباتات برمیگردند؛ و اینان غیر از این مسأله، مطالب من درآوردی و زوائد بسیاری دارند.
17- و انکار کردند که پس از این جهان، آخرتی است که بازگشت همه بازگشت کنندگان بدانجا باشد.
18- ایشان نپنداشتند که بعد از این دنیا، عالم ثواب و عذاب است که همه افراد بشر بدان مقام و محل واصل میشوند.
19- و بنابراین در نزد ایشان کامیابان کسانی میباشند که در این دنیا اسراف و تبذیر و تجاوز کرده اند؛ و عذاب و سختی و شدت، از آن کسانی است که با فقر و فاقه و تهیدستی دست به گریبان بوده اند.
20- و گروهی که دارای تعداد بسیار و صاحب جماعت کثیری بوده اند چنین گفتند که: نعمت های بهشتی از زنجبیل و آب سلسبیل، برای ماست.
21- و برای ما پس از این جهان، خانه آخرتی است که آشامیدنیها و خوردنیها در آنجا گوارا میباشد.
22- و هر یک از این اندیشه ها و مکتب ها طرفدارانی دارد، بازارهای گرم و رواجی دارد، و امام و پیشوا و پرچم و رهبر و مقتدائی دارد.
23- هیچ یک از آنان در برابر کفالت عقل و میزان سنجش فکر، کلام و گفتار متینی ندارند؛ و هیچ کدام گفتارشان در قرقگاه رشد و کمال مورد قبول نیست، و در آستان معنی و درایت پذیرفته نمیآید.
24- اینان امت و جماعتی هستند که شیخ و رهبر کودن و کوته اندیشه و بسیار ستمگر و بسیار نادان آنان، امانت خداوند را در میان آنها ضایع کرد و در آن کوتاهی نمود.
25- بد است آن انسان در زمره انسان ها؛ و شیطان او مکار و حیله گر، و قرین با خذلان است.
26- و بنابراین ایشانند آنان که در زمین هلاک شدند؛ و گره و پیوند هدایت و دین به واسطه آنها سست و پاره گشت، و عهد گسیخت و باز شد.
27- ای وای بر آنها که در بابل، در وقت آشکارا واژگون کردند؛ و این مطالب که اشاره کردیم اجمالی بود که در پشت آن تفاصیل بسیاری است.
28- ایشان از نوشیدن جرعه های پاک و مصفای زلال محروم شدند؛ آن جرعه هائی که جز به واسطه نوشیدن آنها شفای عطش انسان تشنه کام میسر نیست.
29- امور دین مردم را سپردند و تملیک کردند به هر زن و خنثی، و به هر ضعیف و ناتوانی که صولت و قدرت نمائی او فقط در امور آسان و سهل بوده است. تا آنکه گوید:
30- و اگر هر آینه آنان حقیقت دین را میخواستند، میبایست پیرو و تابع کسی باشند که رسول خدا او را برای مردم إقامه کرد و برافراشت و معرفی فرمود.
31- و آیه نص و صریح «یـا أیها الرسول بلغ؛ ای پیامبر ابلاغ کن» (مائده/ 67) در روز غدیرخم درباره او فرود آمد، در وقتی که جبرائیل از جانب خدا آمد.
32- اینست ای مردم، علی مرتضی که به حق متحقق است؛ و به مقامات و علو درجات و رفعت منزلت او، قرآن مجید که تنزیل از جانب خداوند است گویا شده است.
33- اینست برهان و حجت پروردگارش در میان خلائق، و اینست شمشیر از نیام بیرون آمده خداوند تعالی در روی زمین.
34- پس اطاعت کنید الزاما صاحبان ولایت و اولوا الامر خود را که از برای ایشان در میان مخلوقات فضیلت و شرف و برتری است.
35- ایشانند اهل بیتی که قرآن بر آنها نازل شده است؛ آن قرآنی که حلال و حرام در آن است.
36- ایشانند امان از گمراهی و ضلالت و کوری، و صراط مستقیم ما هستند به سوی پروردگارمان، و سایه گسترده رحمت خداوندی بر ماسوی.

منـابـع

سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 10- صفحه 437-442

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد