معانی واژه اصلاح در قرآن
فارسی 4014 نمایش | اصلاحات در دو معنای خاص و عام به کار می رود. گاه به پیروی از واژه «رفرم» مراد از اصلاحات تغییرات و سامان دادن های آرام و تدریجی و غیر بنیادی است که در مقابل آن انقلاب به معنای تغییرات دفعی، بنیادی و ساخت شکنانه قرار می گیرد؛ و گاه دیگر مراد از آن بهبودی و سامان بخشی اموری است که دچار بحران، کاستی، نقص و فساد شده باشد. به این معنا در مقابل افساد قرار می گیرد. اصلاحات در این معنا گسترده تر از معنای نخست آن است؛ زیرا شامل تغییرات و سامان بخشی تدریجی، ظاهری، عرضی یا بنیادی و جوهری و دفعی نیز می شود.
در حوزه فرهنگ اسلامی، واژه اصلاح، الهام گرفته از قرآن کریم است. اصلاح به معنای «بهبود بخشیدن» و واژه های هم ریشه آن، بارها در آیات قرآن به کار رفته است. در این میان به خصوص، می توان به مواردی اشاره کرد که در آنها از اصلاح به معنای تلاش در جهت بهسازی اوضاع اجتماعی سخن به میان آمده، چنان که در کاربردهای قرآنی، گاه اصلاح با فساد در حوزه مسایل اجتماعی و زیست محیطی مقابل نهاده شده است. (اعراف/ 142) بدون تکیه بر واژه اصلاح یا بر آیه ای خاص، با نگرش کلی در فرهنگ قرآن می توان به روشنی برداشت کرد که در نگرش قرآن کریم؛ ظهور دین اسلام خود یک حرکت اصلاحی بوده و اصلاح جامعه نیز یکی از اهداف رسالت پیامبر بزرگوار اسلام (ص) بوده است، حرکتی که هم اصلاح باورها و اعمال دینی را هدف خود قرار داده و هم به اصلاح نهادهای اجتماعی و برقراری قسط و عدل توجه داشته است. (حدید/ 25 و نیز بقره/ 62)
در فرهنگ ها واژگانی می یابیم که اصلاح به معنای به سامان کردن چیزی پس از تباه شدن آن است. در فرهنگ واژگانی قرآن نیز این واژه در معانی و مفاهیم چندی چون آشتی دادن پس از دشمنی (نساء/ 114) و نیز به معنای از میان برداشتن تباهی و نادرستی در محیط اجتماعی (هود/ 88 و نیز اعراف/ 56) به کار رفته است. واژه اصلاح و مشتقات آن 180 مرتبه در قرآن به کار رفته است و نحوه کاربردش، گاهی به صورت مطلق (فتح/ 6 و نیز فاطر/ 7 و نیز هود/ 117) بوده؛ و گاهی دیگر با متعلقات به گونه های مختلف به کار رفته است؛ زیرا اصلاحات گاه به عمل نسبت داده شده است؛ مانند «فلیعمل عملا صالحا» (کهف/ 110)؛ و گاه دیگر به خود انسان نسبت می دهد: «والصالحین من عبدکم و امائکم» (نور/ 32) از سویی در قرآن گاه اصلاح میان دو فرد مطرح است، و گاه دیگر اصلاح در محیط خانواده مورد تأکید قرار گرفته است. (انفال/ 1 و نیز حجرات/ 9 -10)
در مواردی نیز بر اصلاح فرد یعنی خودسازی و تهذیب نفس تأکید شده که در آموزش های انبیای الهی بر دیگر موارد مقدم شده است؛ زیرا در ابتدا افراد باید درون و نفس خویش را اصلاح کنند تا لایق اصلاح گری در دیگران و بیرون گردند. آیات و روایات بسیاری این نکته را مورد تأکید قرار می دهد. (بقره/ 44) از آن جمله این روایت که می فرماید: هر کس میان خود و خدایش را اصلاح کند، خداوند میانه او با بندگانش را اصلاح می کند؛ و هر کس آخرتش را اصلاح نماید، خداوند امور دنیایش را به سامان رساند؛ و نیز در روایتی دیگر آمده است: «هر کس سرشت و نهانش را اصلاح گرداند خداوند ظاهر و آشکارش را به اصلاح در آورد؛ و هر کس برای دینش کار کند خداوند امر دنیایش را کفایت نماید و هر کس نیکو گرداند میانه خود و خدایش را خداوند نیز میانه او با مردمان را نیکو گرداند.» برخی از آیات، به مسئله اصلاح در جامعه، افزون بر مسئله اصلاحات فردی و خودسازی می پردازد. قرآن تأکید دارد که جامعه می بایست بستری مناسب برای تأمین مصالح مادی و معنوی افراد فراهم سازد. این مهم به گونه های مختلف از سوی قرآن گوشزد می شود که از آن میان می توان به تأکید موسی (ع) نسبت به برادرش برای اصلاح قوم بنی اسرائیل (اعراف/ 142) و نیز بر تصریح شعیب اشاره داشت که از آنان می خواهد تا از مخالفت فرمان الهی دست برداشته و خدا را اطاعت کنند. (هود/ 88) بی گمان چنین دعوتی نه تنها با روح حریت و آزادی انسان منافات ندارد، بلکه آدمی را به سعادت و اصلاح همیشگی نایل می گرداند.
برخی از آیات طرح اصلاح گری را به شکل خاصی مطرح می سازد و آموزش های لازم ارتباطی را برای هدایت جامعه می دهد. یکی از آموزش های مهم قرآنی در حوزه اجتماع توجه دادن همگان به گذشت و بخشش و اصلاح گری می باشد. (غافر/ 42) هم چنین در همین راستا، سازش سازنده میان زن و شوهر در حوزه روابط اجتماعی را بسیار امری پسندیده دانسته است (بقره/ 228) و بر اصلاح ذات البین یعنی بهبود بخشی روابط میان دو فرد یا دو گروه متخاصم اجتماعی تأکید ورزیده تا با حل مشکلات اجتماعی فضای جامعه را به صلح و آشتی همدلی بدل سازد. (نساء/ 114 و نیز انفال/ 1 و نیز حجرات/ 9-10) از جمله مصادیق اصلاح اجتماعی را توجه به وضعیت مالی یتیمان دانسته و بر اصلاح امور بی سرپرستان جامعه به ویژه در حوزه اقتصادی و اموال ایشان تأکید می نماید. (بقره/ 220)
به هر حال، واژه اصلاح در معنای محدود خود به معنای برطرف کردن فساد، در جایی به کار می رود که از پیش چیزی فاسد شده باشد و با کار اصلاحی عیب و فساد آن برطرف می شود؛ مانند تعمیر کردن ساعتی که خراب شده است؛ اما اصلاحات معنای دیگری نیز دارد که به هیچ وجه این محدودیت را نداشته و از معنایی گسترده برخوردار است. این معنای اخیر مواردی را در برمی گیرد که تنها برای برطرف کردن فساد و عیب نیست، بلکه در هر جایی به کار می رود که در چیزی استعدادی یافت می شود و تنها نیاز به باز پروری و پرورش دارد تا به فعلیت خود برسد. حوزه معنایی این واژه بر این اساس بسیار گسترده و وسیع خواهد بود به گونه ای که حتی درباره زمین به لحاظ استعدادهایی که در بردارد شامل می شود. (بقره/ 205 و نیز اعراف/ 74)
به هر حال مورد استعمال اصلاح در قرآن گاهی رابطه میان دو فرد است (اصلاح ذات البین) و گاهی محیط خانوادگی است و گاهی محیط بزرگ اجتماعی است که در آیات زیادی مطرح است (رجوع شود به سوره بقره/ 11 و 220 و اعراف/ 56 و 85 و 170 و هود/ 88 و قصص/ 19) و منظور اصلاح در سطح اجتماعی و به عبارت دیگر اصلاح اجتماعی است.
قرآن کریم، در مجموع تعبیرات خود، پیامبران را مصلحان می خواند، چنان که از زبان شعیب پیغمبر می گوید: «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب»؛ «جز اصلاح تا آخرین حد توانایی منظوری ندارم. موفقیتم جز به دست خدا نیست. تنها بر ذات مقدس او توکل می کنم و تنها به سوی او باز خواهم گشت.» (هود/ 88) و بر عکس، ادعای اصلاح منافقین را به شدت تخطئه می کند: «و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون»؛ «هر گاه به آنها گفته شود در زمین فساد مکنید می گویند ما فقط اصلاح گرانیم. آگاه باشید که همین ها مفسدانند و خود هم به دقت درک نمی کنند.» (بقره/ 11-12)
منـابـع
مرتضی مطهری- پیرامون جمهوری اسلامی- صفحه 80
دایره المعارف بزرگ اسلامی
محمدتقى مصباح یزدى- اخلاق در قرآن جلد3- ص 156-158
مرتضی مطهری- نهضت های اسلامی در صد سال اخیر- صفحه 6 و 8-11
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها