سرانجام کفار غرق نعمت و رفاه
فارسی 2780 نمایش |خداوند در آیه 8 سوره مزمل درباره مشرکین خطاب به پیامبر (ص) می فرماید: «واصبر علی ما یقولون»؛ «به آنچه می گویند صبر کن» و «اهجرهم هجرا جمیلا»، «به نحو زیبایی از آنها دوری بگزین».(مزمل/ 8). طبقه خاصی را اختصاص نداد: همه این کفار، مشرکین، مخالفین. در میان اینها مرد هست زن هست، غنی هست فقیر هست، ارباب هست، غلام هست، بالا دست هست، زیر دست هست.
اما بعد یک طبقه بالخصوصی را مورد توجه قرار می دهد، دیگر نمی گوید «هم» بلکه یک گروه معینی را ذکر می کند: «ذرنی والمکذبین اولی النعمة و مهلهم قلیلا، مرا رها کن»، با این تکذیب کنندگان صاحبان نعمت، این دارندگان همه چیز که نعمت های الهی را پیش خود گرد آورده اند. این دیگر در مقام خشم و غضب است: آنها را به من واگذار، من را رها کن با آنها. این «مرا رها کن» ضمنا اشاره به این نکته هم می تواند باشد که پیامبر اکرم (ص) در همان حالت و ذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا، که حالت انقطاع به پروردگار و حالت دعا و تضرع و ملتجی شدن به او و استمداد از اوست، می دانیم که همیشه برای مردم دعا می کرد و از خدای متعال خیر و رحمت و برکت و هدایت می خواست. و می دانیم که حتی در جنگ بدر که شقاق آنها به اوج مطلب رسیده است و در جنگ احد بالخصوص که حتی از جنگ بدر بدتر شده: هفتاد نفر از صحابه پیغمبر (ص) را کشته اند، عموی پیغمبر (ص) را کشته اند و پیشانی و دندان خود ایشان را شکسته اند، در همان حال دیدند پیغمبر اکرم (ص) همین حالت تبتل و انقطاع را پیدا کرده و دستهایش را بالا گرفته است و به خدای خودش عرض می کند: «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون»، «خدایا این قوم مرا هدایت کن؛ جاهلند»، نمی دانند باز پیغمبر هدایت آنها را می خواهد.
«ذرنی» ممکن است اشاره به این باشد که اصلا درباره اینها دیگر با من سخنی نگو، دعایی درباره اینها نکن، نظیر آنچه که به حضرت نوح (ع) گفتند: ای نوح! چرا درباره پسرت داری از ما چیز می خواهی، نگو، او دیگر قابل اینکه تو درباره او دعا کنی نیست.
پس ممکن است کلمه ذرنی اشاره به این باشد که درباره اینها دیگر از من چیز نخواه، اینها به مرحله ای رسیده اند که دیگر قابل هدایت نیستند، اما چه کسانی؟ تکذیب کنندگان صاحب نعمت. چرا این تکذیب کنندگان صاحب نعمت را اختصاص داده است؟ برای اینکه در بسیاری از آیات می بینیم این مطلب را که قرآن کریم سرمنشأ تکذیب ها و انحراف ها و گمراهی ها را طبقه ای می داند که نام اینها را مترفین می گذارد، یعنی غرق شدگان در نعمت و رفاه. اینها هستند که هیچ نوع آمادگی برای شنیدن سخن حق ندارند. دیگران را هم اینها گمراه می کنند. مخصوصا در سوره مؤمن که داستان فرعون بالخصوص مطرح است و آیات زیادی هست، قرآن کریم این موضوع را مفصل بیان کرده است. و لهذا اینجا که مسئله تهدید به عذاب هست، تا آنجا که مسئله امر به صبر و تحمل و خویشتن داری و امر به هجرت زیباست، به طور کلی و به همه می فرماید. ولی بعد یک گروه خاصی را مورد توجه قرار می دهد. کأنه این گروه خاص مشمول غضب من هستند، که اینها همان سران قریش بودند. تاریخ هم تأیید می کند که همه این گربه رقصانی ها را سران قریش می کردند. ابوسفیان که بود؟ یک مکذب اولی النعمه. ابوجهل که بود؟ یک مکذب اولی النعمة. ولیدبن مغیره که بود؟ یک مکذب اولی النعمة. عتبة بن ربیعه که بود؟ یک مکذب اولی النعمة. شیبه که بود، آن دیگری که بود؟ آنها که به تعبیر قرآن «رحلة الشتاء والصیف»؛ «الفتی که در سفرهای زمستان و تابستان ثابت و بر قرار بماند»، (قریش/2) می کردند همین ها بودند.
و مهلهم قلیلا، مدت کمی به اینها مهلت بده؛ یعنی مدت کمی صبر کن که ما به حساب اینها رسیدگی خواهیم کرد. آیا مدت کم یعنی در همین دنیا؟ بسیاری از مفسرین گفته اند مقصود همین است یعنی طول نخواهد کشید که اینها در همین دنیا (اشاره به قصه بدر) به کیفر اعمال خودشان می رسند و اگر مقصود آخرت باشد که به طریق اولی چنین چیزی هست. ولی ظاهرش این است که مقصود همین دنیاست. «ومهلهم قلیلا» یعنی در همین دنیا و علاوه بر این دنیا در آن جهان هم (کیفر برای اینها) هست. این علاوه است، آنها را به ما واگذار، ما در نزد خود برای اینها عذابهای سختی داریم، انکال داریم، قیدها و زنجیرها داریم. این قیدها و زنجیرها همان قید و زنجیرهایی است که در دنیا اینها خود به دست و پای خود بسته اند که در آنجا تجسم پیدا می کند و جحیما آتش برافروخته داریم و طعاما ذاغصة طعامی آنجا برای اینها داریم گلوگیر.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 10- صفحه 58-55
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها