سوگند خداوند به ماه و شب و صبح
فارسی 5128 نمایش |در آیات 32 تا 34 سوره مدثر خداوند به سه چیز پشت سر هم سوگند یاد کرده است: «کلا و القمر؛ نه چنين است [كه مى پندارند] سوگند به ماه.»
سه سوگند
اینجا سه سوگند است به سبک همان سوگندهای قرآن که به مظاهر قدرت و به آیات طبیعت سوگند می خورد: ''کلا و القمر'' به این ماه سوگند، به این ماه تابان سوگند. می دانیم ماه در شبهای اول «هلال» نامیده می شود و در وقتهایی که تمام هست به آن «قمر» می گویند، یعنی بیشتر در آن وقت قمر گفته می شود. عرب وقتی می گوید «لیل مقمر» یعنی شبی که در آن شب ماه تابان است، مثل شبهای حدود نیمه ماه. سوگند به ماه (یا با همان جهتی که عرض شد در مفهوم قمر مقمر بودن هست: سوگند به ماه تابان).
«واللیل اذ ادبر؛ و سوگند به شب آنگاه که پشت کرده و می رود.» (مدثر/ 33) شب یا روز در جریان خودش دو حالت دارد، یکی حالت رو آوردن و دیگر حالت پشت کردن. سر شب تا حدود نیمه شب وقتی است که شب رو می آورد. آخرهای شب حالتی است که شب پشت کرده و می رود که بعد روز پشت سرش می آید.
هنگامی که شب پشت کرده است، یعنی همان سحرگاهان، همان سحرگاه که در سوره «یا ایها المزمل؛ اى جامه به خويشتن فرو پيچيده.»
سوگند به شب آنگاه که پشت کرده و می رود، یعنی سوگند به آن وقت از اوقات شب. البته اجزای زمان فی حد ذاته تفاوتی بینشان نیست ولی از نظر رابطه اش با انسان تفاوت پیدا می شود. انسان در آن لحظات آخر شب به جهات خاصی یک حالت نورانیت دیگری دارد. این است که قرآن مکرر یا به ساعات آخر شب قسم می خورد و یا آن ساعات را یاد می کند.
«و الصبح اذا اسفر؛ سوگند به سپیده دم آنگاه که نقاب از چهره بر می افکند.» (مدثر/ 34) سفور در اینجا آمده است. ما دو لغت داریم که خیلی به هم شبیهند چون حروفشان یکی است، فقط دو تا حرف با هم پس و پیش می شود و معناهایشان خیلی به یکدیگر نزدیک است.
یکی لغت «سفر» و دیگر لغت «فسر» که «ف» در آن مقدم است؛ در هر دوی اینها معنی پرده برداشتن از روی چیزی، گنجانیده شده است.
تفسیر را که تفسیر می گویند و مثلا می گویند قرآن را تفسیر کنید؛ یا فلان شعر را، فلان جمله را، فلان عبارت را تفسیر کنید، از ماده فسر است. تفسیر را می گویند کشف القناع یعنی برداشتن قناع، مقنعه و پرده از روی مطلب.
کأنه چنین تعبیر می شود که وقتی گفته می شود «مطلبی احتیاج به تفسیر دارد» یعنی گویی پرده ای روی آن است که مفسر با بیان خودش پرده را از روی چهره او برمی دارد. سفر هم عینا همان معناست.
الان در زبان عربی بی حجابی را سفور می گویند. وقتی می خواهند بگویند زنهای بی حجاب، می گویند سافرات، یعنی آن که ساتر را از خودش برداشته و دور افکنده است.
می دانیم، ما صبح صادق داریم و صبح کاذب که صبح کاذب صبح نیست. صبح کاذب این است که در افق از طرف شرق قبل از آنکه موقع طلوع حقیقی صبح باشد سپیده ای ولی به شکل عمودی پیدا می شود و بعد پخش می شود که معمولا در دهات مثلا دم گرگی می گویند، یک چیزی مثل دم گرگ، یعنی سیاه و سفید با هم مخلوط ولی عمودی.
آن ملاک نیست. اما صبح صادق (وقتی است که) نور مانند یک خط یکمرتبه به طور افقی ظاهر می شود و روشن می گردد.
در مقام تشبیه، گویی پرده ای روی جمال صبح افتاده، نقابی روی چهره صبح افتاده، تدریجا این نقاب را برمی دارد. مثل زنی که نقاب روی چهره اش افتاده باشد و تدریجا این نقاب را بردارد.
اینجا تعبیر «اسفر» کرده است که همان معنا را می دهد: سوگند به سپیده دم آنگاه که نقاب و پرده از چهره خود برمی دارد، یعنی سوگند به هنگام طلوع صبح. فجر نیز همین است: «والفجر* و لیال عشر؛ سوگند به فجر* و به شبهاى دهگانه.»
این سوگندهای متعددی که قرآن به فجر و به عبارات مختلف به ساعات آخر شب، چه ساعات سحر و چه ساعات طلوع صبح می خورد، اینها همه نشان می دهد عنایت خاصی را که قرآن کریم به این وقت دارد، یعنی اثری که این وقت برای انسان دارد. اینکه پی در پی به اینها قسم می خورد معلوم است که قرآن نمی خواهد یک آدم مسلمان در این گونه ساعات غرق در خواب باشد. یا: «قل اعوذ برب الفلق؛ بگو پناه می برم به پروردگار سپیده دم.» (فلق/ 1)
فلق نیز به معنی سپیده دم است. اینجا می فرماید: ''و الصبح اذا اسفر'' سوگند به صبح، سوگند به سپیده دم آنگاه که پرده از چهره بر می افکند. پس اینجا سه تا سوگند پشت سر یکدیگر آمد:
''کلا والقمر'' سوگند به ماه تابان.
''واللیل اذ ادبر'' و به شب هنگامی که در حال رفتن است، پشت کرده و می رود، یعنی سحرگاه، آخر شب.
''والصبح اذا اسفر'' به سپیده دم آنگاه که پرده از چهره برمی افکند.
فضیلت نافله صبح
در میان نوافلی که انسان می خواند، با آن همه فضیلتی که نوافل شب دارد، نافله صبح یعنی آن دو رکعتی که قبل از نماز صبح خوانده می شود (البته به شرط اینکه شفق پیدا نشده باشد یعنی سرخی نزده باشد، چون اگر سرخی زد دیگر وقت آن نافله از بین رفته) از فاضلترین نوافل شبانه روز است و حتی از بعضی روایات استنباط می شود که فضیلت آن از فضیلت شفع و وتر هم بیشتر است.
قهرا اجزاء زمان فی حد ذاته با یکدیگر تفاوتی ندارند ولی برای انسان این تفاوتها پیدا می شود، در رابطه اش با انسان متفاوت است. انسان در این وقتها آمادگی بهتر و بیشتر دارد و عبادات انسان در این وقت ارزش بیشتری دارد. در آیات 32 تا 34 سوره مدثر گویی خداوند دارد به آن اعمالی که یک انسان بیدار این وقتها انجام می دهد سوگند یاد می کند.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 10 صفحه 159-156
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها