ابوابراهیم اسماعیل بن احمد سامانی
English فارسی 30400 نمایش |ابوابراهیم، اسماعیل، پادشاه و بنیان گذار دولت بزرگ سامانیان، در سال 234 هـ ق، در "فرغانه" آسیای میانه به دنیا آمد. پدرش امیر احمدبن اسدبن سامان خدات، امیر سمرقند و فرغانه در زمان حکومت طاهریان بود. از دوران اولیه زندگی او، اخباری در دست نیست، ولی 16 ساله بود که پدرش فوت کرد و به جای او، برادر بزرگش (نصربن احمد) فرمانروای آن مناطق شد، او در زمان فرمانروایی خودش، که کشمکش ها و جنگهای زیادی با طاهریان و بعد از آن با یعقوب لیث صفاری در خراسان و جاهای دیگر داشت، بالاخره برادر کوچکترش یعنی همین اسماعیل را حاکم بخارا کرد. اسماعیل در همان اوایل با امیر خراسان که رافع بن هرثمه بود، درگیر شد. بعد از مدتی فتنه، میان این دو برادر خصومت و ناراحتی ایجاد کردند، لذا نصر به جنگ اسماعیل رفت. در این جنگ، اسماعیل پیروز شد ولی به خاطر احترام برادر بزرگتر با او صلح کرد و همانجا در بخارا ماند! 4 سال بعد، نصر مرد و اسماعیل را که بسیار فرزانه و مدبر و باشکوه بود، حکومت تمام سرزمین هایی که تحت قلمرو او بود، به او داده بود، در همین ایام، معتضد خلیفه عباسی هم، حکومت تمام ماوراء النهر را به اسماعیل واگذار کرد. اسماعیل فورا به ترکستان حمله کرد و پیروز شد و با غنائم و اسیران زیادی برگشت. این خبر به بغداد، مرکز خلافت رسید. اسماعیل شهر طراز در ترکستان را تصرف کرد و کلیسای آنجا را به مسجد تبدیل نمود، از این رو، حاکم آنجا و بسیاری دیگر اسلام آوردند و مسلمان شدند. در آن موقع، خاندان سلطنتی قدیم (اسروشنه) را برانداخت و آن سرزمین را نیز تصرف کرد.
وقایع مهم زمان اسماعیل
مهمترین واقعه زمان اسماعیل سامانی، هجوم (عمرو لیث صفار) به ماوراء النهر بود. عمرو لیث که در سال 279 هـ ق از معتضد خلیفه عباسی، اجازه حکومت بر خراسان را در مقابل رافع بن هرثمه گرفته بود، سرانجام به رافع غالب شد و او را کشت و بعد اجازه حکومت سرزمین ماوراء النهر را گرفت و در مقابل اسماعیل سامانی، قیام کرد ولی بعد از مدت زیادی جنگ و خونریزی و کشمکش های طولانی، سرانجام اسماعیل پیروز شد و عمرو لیث گرفتار و از طرف اسماعیل به بغداد، مرکز خلافت معتضد عباسی فرستاده شد و به این ترتیب تمام خراسان و دروازه طبرستان و گرگان نیز به تصرف اسماعیل سامانی درآمد. اسماعیل سامانی بعد از این وقایع، کشمکش ها و حملات زیادی به سرزمین های مختلف، مانند ری، قزوین، کرمان، آمل و زنجان داشت و همه جا را در قلمرو حکومتی درآورد و افرادی را حاکم و فرمانروای آن سرزمین ها کرد. هجوم روسها را با فرستادن لشگری به طرف آنها دفع کرد و آنها را به کلی برانداخت و بعد از آن، بار دیگر به ترکستان حمله کرد و آنها را به سختی شکست داد و فتح نامه او در 290 هـ ق در بغداد خوانده شد و در سال 293 هـ ق بخش بزرگی از ترکستان را تصرف کرد.
مردی از قرامطه که خروج کرده بود و عده زیادی به دور او جمع شده بودند، بوسیله لشگری که به سرکردگی یکی از حاجبان خود، شکست داد او را کشت. لذا تا قبل از مرگ او، تقریبا منطقه وسیعی از مرزهای ترکستان چین تا ری در سیطره او بود، به غیر از خاک اصلی ماوراء النهر، بخش شمالی خوارزم را در دست داشت و از سکه های آن زمان مشخص است که چند دولت کوچک آسیای مرکزی را از بین برده و سرزمین های آنجا را در تحت اختیارش گرفته است و جز شهرهایی که ذکر شده، شهر اصفهان، زنجان تا عقبه حلوان هم، جزو متصرفات اوست. از این رو، مورخان او را بنیان گذار واقعی سامانی و یا اولین فرمانروای سامانیان گفته اند. او هفت سال و ده ماه در ایران سلطنت کرد.
سیره و اخلاق
او مردی عادل، منصف، خداترس، جوانمرد و حق شناس بود. به کار مردم زیاد رسیدگی می کرد، بسیار هوشمند و زیرک بود، سیاستمدار و در عین حال سختگیر و دائما برای توسعه قلمرو و نفوذ خودش، تلاش می کرد و از سستی بیزار بود، زمانی که پسرش در یکی از جنگهای طبرستان، کوتاهی و سستی کرد، او را سرزنش نمود و از حکومت عزل کرد. املاک بسیاری می خرید و آن را آباد می کرد و بعد بر موالیان خود وقف می نمود. روستایی قدیمی در بخارا خرید و منفعت آن را بر شیعیان و فقرا و وراث خود مقرر کرد. مسجد جامع بخارا را گسترش داد و اوقافی بر آن گذاشت و چنان آنجا را آباد کرد که در آن زمان با بغداد رقابت کرد و دانشمندان از هر جائی به بخارا می آمدند. اسماعیل با اینکه بیشتر دوران حکومتش را به جنگ سپری کرد، ولی از توجه به دانشمندان غفلت نمی کرد، خودش از دانشمندان بزرگ و ادیب آن زمان بود. از پدرش امیراحمد، حدیث روایت می کرد. فقیه و محدث مشهور ماوراء النهر (ابومحمد عبدالله بن سبذمونی) فقیه دربارش بود و ابوالفضل بلعمی مشهور، که پدر ابوعلی بلعمی بود، وزیر دربار اسماعیل بود. زمانی که زنده بود، مردم او را "امیر عادل" می گفتند و وقتی که از دنیا رفت او را "امیر ماضی" می خواندند.
منـابـع
دائرةالمعارف بزرگ اسلامی- ج8
حمدلله مستوفی- تاریخ گزیده- صفحه 337
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها