جایگاه مسجدالحرام در آیات قرآن

فارسی 6119 نمایش |

در مجموع 15 آیه در قرآن اختصاص به مسجدالحرام دارد که مجموعه آنها را می توان به سه دسته کلی تقسیم کرد.

الف - در رابطه با تغییر قبله:
از مجموع 15 آیه مربوط به مسجدالحرام سه آیه اش در رابطه با تغییر قبله است و هر سه آیه در سوره بقره قرار دارد. از جمله در آیه 144 آمده: «قد نری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبله ترضها فول وجهک شطرالمسجدالحرام وحیث ماکنتم فولوا وجوهکم شطره وان الذین اوتوا الکتب لیعلمون أنه الحق من ربهم وماالله بغافل عما یعملون»؛ «ما توجه تو را بر آسمان به انتظار وحی و تغییر قبله بنگریم البته روی تو به قبله ای که بدان خشنود شوی بگردانیم پس روی کن به طرف مسجدالحرام و شما مسلمین نیز هر کجا باشید در نماز روی بدان جانب کنید و گروه اهل کتاب به خوبی می دانند که این تغییر قبله به حق و از جانب خداست». (بقره/ 144)
با اینکه جریان تغییر قبله در آیه 144 بقره ذکر شده اما در آیات 149 و 150 سوره بقره نیز جهت تأکید دوباره مسئله تکرار شده تا مردم به طور قطعی از قبله اول صرف نظر نمایند و کعبه را مورد توجه و استقبال قرار دهند. خداوند می فرماید: «ومن حیث خرجت فول وجهک شطرالمسجدالحرام وانه للحق من ربک و ماالله بغافل عما تعملون»؛ «و از هر کجا بیرون شدی به طرف کعبه روی آور چون این دستور قبله بر وجه ثواب و به امر خداست و خداوند از کار شما غافل نیست».(بقره/ 149). و نیز: «و من حیث خرجت فول وجهک شطرالمسجدالحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره لئلایکون للناس علیکم حجه الاالذین ظلموا منهم فلاتخشوهم واخشونی و لاتم نعمتی علیکم و لعلکم تهتدون»؛ «وا ی رسول از هر جا و به هر دیار بیرون شدی روی به جانب کعبه کن و شما به هر کجا بودید روی بدان جانب کنید تا مردم به حجت و مجادله بر شما زبان نگشایند جز گروه ستمکار که از جدل و گفتگوی آنان هم اصلا نیندیشید و از نافرمانی من بترسید و به فرمان من باشید تا نعمت و رحمتم را برای شما به حد کمال رسانم و باشد که به طریق حق و ثواب راه یابید». (بقره،150).

ب - در رابطه با برنامه حج:
از مجموعه آیات مربوط به مسجدالحرام چند آیه در رابطه با برنامه حج است، از آن جمله آیه 196 از سوره بقره: «وأتموا الحج و العمرة لله فإن احصرتم فما استیسر من الهدی و لاتحلقوا رؤوسکم حتی یبلغ الهدی محله......ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجدالحرام واتقواالله واعلموا ان الله شدیدالعقاب»؛ «همه اعمال حج و عمره را برای خدا به پایان رسانید و اگر ترس و منعی پیش آید فرستادن قربانی که کاری سهل است به جا آرید و سر متراشید تا آنکه قربانی شما به محل ذبح برسد و هر کس بیمار باشد یا دردسر بر او عارض شود سر بتراشد و فدا کند به روزه داشتن یا صدقه دادن یا کشتن گوسفند پس از آن که ترس و منع برطرف شود، هرکس از عمره تمتع به حج باز آید قربانی کند به آنچه مقدور اوست از شتر و گاو و گوسفند و هر کس به قربانی تمکن نیافت سه روز در حج روزه بدارد و هفت روز هنگام مراجعت کرده روز تمام شود، این عمل بر آن کس است که اهل شهر مکه نباشد و بترسید از خدا و بدانید که خداوند سخت عذاب کننده است».(بقره/ 196). این آیه خلاصه ای از اعمال و مراسم حج تمتع را بیان می دارد که مشروح این اعمال و مراسم در کتابهای فقهی و تفسیری بیان شده است. آیات دیگری هم در قرآن می باشد که اشاره به حج و مسائل مربوط به آن می کند، از آن جمله آیه 25 سوره فتح می باشد. مشرکین مسلمانان را از رفتن به مسجدالحرام منع کردند و در ادامه اشاره بر گناه و عذاب و عقوبت آنان می کند. این آیه و آیات قبل و بعدش در رابطه با صلح حدیبیه است که در اواخر سال ششم هجرت برای پیغمبر (ص) و مسلمین پیش آمد.
و در آیه 27 سوره فتح آمده: «لقد صدق الله رسوله الرؤیا بالحق لتدخلن المسجدالحرام ان شاء الله آمنین محلقین رءوسکم و مقصرین لاتخافون فعلم مالم تعلموا فجعل من دون ذلک فتحا قریبا»؛ «البته خدا صدق و حقیقت خواب رسولش را آشکار و محقق ساخت (که در عالم رویا دید شما مؤمنان) البته به مسجدالحرام با دل ایمن وارد شدید (بعد از انجام وظایف حج) سرها بتراشید و اعمال تقصیر احرام بی ترس و هراس به جای آرید و خدا آنچه را شما نمی دانستید می دانست و قبل از آن (که فتح مکه کنید) فتح نزدیک (حدیبیه و خیبر) را مقرر داشت».(فتح/ 27). و نیز در آیه 25 سوره فتح خداوند می فرماید: «هم الذین کفروا و صدوکم عن المسجدالحرام والهدی معکوفا أن یبلغ محله و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات لم تعلموهم أن تطوهم فتصیبکم منهم معرة بغیر علم لیدخل الله فی رحمته من یشاء لو تزیلوا لعذبنا الذین کفروا منهم عذابا ألیما»؛ آنها کفر ورزیدند و شما را از مسجدالحرام و قربانی را در حالیکه کمی از رسیدن به محل خود (مکه) مانده بود منع کردند و اگر مردان مؤمن و زنان مؤمنه نبودند که شما آنها را نشناخته پامال می کردید و ازطرف آنها به شما عار و ننگی ندانسته می رسید تا اینکه خداوند داخل کند در رحمت خودش هر کس را که می خواهد (اگر عناصر کفر و ایمان) از یکدیگر جدا می گشتند هر آینه آنانی را که از آنها کافر شدند به عذاب دردناکی عذاب می کردیم.(فتح/ 25).

ج- در رابطه با قتال و جنگ با مشرکان:
سومین قسمت از آیاتی که در رابطه با مسجدالحرام است در زمینه قتال و جنگ با مشرکان است، هر چند که از لحاظ مفهومی در ارتباط مستقیم با آیات قسمت دوم و مسئله حج می باشد. در آیه 217 از سوره بقره آمده: «یسئلونک عن الشهرالحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صدعن سبیل الله و کفر به و المسجدالحرام و اخراج أهله منه اکبر عندالله والفتنة اکبر من القتل...اولئک أصحاب النارهم فیها خالدون»؛ «ای پیغمبر مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سؤال کنند بگو گناهی است بزرگ ولی بازداشتن خلق از راه خدا و کفر به خدا و پایمال کردن حرمت حرم خدا و بیرون کردن اهل حرم (که مشرکان مرتکب شدند) بسیار گناه بزرگتری است و فتنه گری فساد انگیزتر از قتل است، کافران با شما مسلمین کارزار کنند تا آنکه اگر بتوانند شما را از دین خود برگردانند و هر کس از شما از دین خود برگردد و به حال کفر باشد تا بمیرد چنین کسان اعمالشان در دنیا و آخرت ضایع و باطل گردیده و آنان اهل جهنمند و در آن همیشه معذب خواهند بود».(بقره/ 217)
آیه مزبور متضمن نهی از جنگ در ماه حرام است. (که چهار ماه می باشد، ذیقعده، ذی حجه، محرم، رجب) و بیان می دارد که کارهائی که مشرکین انجام داده اند از جنگ در این ماه حرام بزرگتر و جرمش عظیم تر است.
اکثر مفسرین در ذیل این آیه قضیه ای را به عنوان شأن نزول آن بیان می کنند که خلاصه آن به این قرار است: در ماه رجب سال دوم از هجرت یعنی دو ماه قبل از وقوع جنگ بدر پیامبر اسلام هشتاد نفر از مهاجران را به فرماندهی عبدالله بن جحش برای تعقیب کاروان قریش که در واقع یک مانور نظامی از سوی مسلمین بود، اعزام نمود، کاروان در سرزمین نخله که میان مکه و طائف است فرود آمد و از طرفی کاروان قریش از طائف به سرپرستی عمروبن خضرمی به طرف مکه باز می گشت، مسلمانان بعد از مشورت با یکدیگر به این نتیجه رسیدند که اگر آن روز که پایان ماه رجب بود صبر کنند ماه حرام اگر چه پایان می پذیرد ولی ممکن است قافله قریش آن روز از آن نقطه حرکت کنند و وارد حرم امن (مکه) گردند، مسلمانان غافلگیر کردن دشمن را ترجیح داده و با یک حمله کوتاه سرپرست کاروان را کشته و دو نفر از آنان را اسیر کردند، اسرا و مال التجاره را به مدینه آوردند، پیامبر (ص) با شنیدن اینکه این عمل در ماه حرام واقع گردیده سخت ناراحت شدند و فرمودند: من هرگز دستور نداده بودم که در ماه حرام جنگ کنید. قریش این جریان را به عنوان حربه تبلیغی بدست گرفته و شایعه کردند که محمد (ص) احترام ماه حرام را از بین برده و یهودیان هم آن را وسیله ای برای آشوب یافتند و خداوند در آیات 191 تا 194 سوره بقره فرمان صریح و قاطع جنگ با آنها و روش انجام آن را اعلام می دارد و این امر حاکی از قداست و ارزش مسجدالحرام در نظر قرآن می باشد.
خداوند می فرماید: «واقتلوهم حیث ثقفتموهم و أخرجوهم من حیث أخرجوکم و الفتنة أشد من القتل و لاتقاتلوهم عند المسجدالحرام حتی یقاتلوکم فیه فإن قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء الکافرین............ وأعلموا أن الله مع المتقین»؛ «و آنان را به قتل رسانید هر کجا آنان را بیابید و از شهرشان برانید چنانکه شما را از وطن آواره کردند و فتنه گری که آنها کنند سخت تر از جنگ است و در مسجدالحرام با آنها به جنگ برنخیزید مگر آنکه پیش دستی کنند در این صورت رواست که آنها را به قتل رسانید، این است کیفر کافران. پس اگر از شرک برگشتند پس خداوند بخشنده مهربان است و با کافران جهاد کنید تا فتنه نباشد و همه را آئین خدا باشد، پس اگر از فتنه برگشتند پس ستم جز بر ستمگران روا نیست، ماههای حرام را در مقابل ماههای حرام قرار دهید که اگرحرمت آن نگه نداشته و با شما قتال کنند شما نیز قصاص کنید، پس هر کس به شما تجاوز کرد بمانند او بر او تجاوز کنید و از خدا بترسید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است».(بقره/ 194).

این آیات مسائل مختلف و مهم جهاد را مطرح می کند، هم فلسفه جهاد و هم روش و نحوه انجام آن و رعایت جوانب مختلف برخورد با دشمن و مراعات معیارهای اخلاقی و انسانی در این رابطه و حفظ حرمت و قداست مسجدالحرام بعنوان مأمن و پناهگاه بودن آن حتی برای مشرکین جز آنکه آنها در آنجا هم قصد توطئه و کشتار را داشته باشند.
در سوره مائده آیه 2 خداوند بر این مطلب باز تأکید می ورزد آنجا که می فرماید: «یاأیهاالذین آمنوا لاتحلوا شعائرالله و لاالشهرالحرام و لایجرمنکم شنئان قوم أن صدوکم عن المسجدالحرام أن تعتدوا...واتقوا الله، إن الله شدید العقاب»؛ «ای اهل ایمان حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگاه دارید و نیز معترض هدی و قلائد (قربانی علامت دار و بدون علامت) نشوید و نیز معترض زائران خانه محترم کعبه را که در طلب فضل خدا و خشنودی او آمدند حلال نشمارید و چون از احرام بیرون شدید صید کنید و عدوات گروهی که از مسجدالحرام منعتان کردند شما را بر ظلم و بی عدالتی وادار نکند و باید شما بر یکدیگر در نیکوکاری و تقوا کمک کنید نه بر گناه و ستمکاری و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است».(مائده/ 2)
و خداوند در سوره انفال آیه 34 بر لزوم عذاب دنیایی و اخروی مشرکین اشاره می کند. «و مالهم ألا یعذبهم الله و هم یصدون عن المسجدالحرام و ما کانوا أولیاءه إن أولیاءه إلا المتقون ولکن أکثرهم لایعلمون»؛ «و آنها چه کردند که خدا عذابشان نکند (چگونه مستحق عذاب خدا نباشند) در صورتی که راه مسجدالحرام را بر روی بندگان خدا می بندند (و اگر دعوی دوستی خدا می کنند کذب است.) آنها را هیچ رابطه دوستی با خدا نیست که دوستان خدا به جز اهل تقوا نباشند لیکن اکثر مردم از این مطلب آگاه نیستند. این آیه به یک نکته مهمی اشاره دارد و آن این که کسانی شایستگی سرپرستی مسجدالحرام را دارند که پرهیزکار و متقی باشند ولی در واقع این حکم شامل همه کانونهای دینی و مراکز مذهبی می شود، زیرا با وجود این افراد متقی و پرهیزگار است که این کانونها پاک و زنده و مرکز تعلیم و تربیت و بیداری و آگاهی قرار می گیرد».(انفال /34).
خداوند به مشرکان وعده عذاب می دهد، چر اکه دلهای زنگار گرفته از شرک و کفر و نفاق مشرکان پذیرای دعوت الهی و حیات بخش پیامبر اسلام نبود و هیچ گاه به پیمان هایی که با پیامبر (ص) بسته بودند عمل نمی کردند و اصرار داشتند که همچنان به عادات زشت و ناروای خود ادامه دهند و هر روز به نحوی پیامبر (ص) و یارانش را مورد اذیت و آزار قرار می دادند. قرآن در آیات 7 و 8 سوره توبه در مورد آنان چنین می گوید: «کیف یکون للمشرکین عهد عندالله و عند رسوله الاالذین عاهدتم عند المسجدالحرام فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم ان الله یحب المتقین* کیف وان یظهروا علیکم لایرقبوا فیکم الا و لاذمة یرضونکم بأفواههم و تأبی قلوبهم واکثرهم فاسقون»؛ «چگونه با مشرکان (که عهد خدا و رسول شکستند) خدا و رسولش عهد آنها نگاه دارند لیکن با آن مشرکان که در مسجدالحرام عهد بسته اید تا زمانیکه آنها بر عهد خود پایدارند شما هم عهد آنها بپائید که خدا متقیان را دوست می دارد. چگونه با مشرکان عهدشکن وفای به عهد توان کرد در صورتی که آنها اگر بر شما مسلمین ظفر یابند مراعات هیچ علاقه خویشی و عهد و پیمان را نخواهند کرد و به زبان بازی و سخنان فریبنده شما را خشنود می سازند در صورتیکه در دل جز کینه شما ندارند و بیشتر آنان فاسق و نابکاراند».(توبه/ 8).
حضرت علی (ع) در موسم حج سال نهم هجرت در سرزمین منی از طرف پیامبر اسلام (ص) قطعنامه ای را قرائت کرد که حاوی چهار موضوع مهم بود.
1- لغو پیمان با مشرکان
2- عدم حق شرکت آنها در مراسم حج سال آینده
3- ممنوع بودن طواف افراد عریان و برهنه که تا آن زمان در میان مشرکان رایج بود.
4- ممنوع بودن ورود مشرکان به خانه خدا

در آیه 28 سوره توبه خداوند فلسفه عدم ورود مشرکان به مسجدالحرام را بیان می دارد: «یا ایهاالذین امنوا انما المشرکون نجس فلایقربوا المسجدالحرام بعد عامهم هذا و ان خفتم عیلة فسوف یغنیکم الله من فضله ان شاء ان الله علیم حکیم»؛ «ای کسانیکه ایمان آورده اید، محققا بدانید که مشرکان نجس و پلیدند و بعد از این سال (عهدشان به پایان می رسد.) نباید قدم به مسجدالحرام گذارند و اگر در اثر دور شدن تجارت و ثروت آنها از شما از فقر می ترسید که خداوند شما را به فضل و رحمت خود از خلق و از مشرکان بی نیاز خواهد کرد که او به حوایج شما داناست و در کمال عنایت و حکمت است».(توبه/ 28).
کلمه نجس در این آیه بیان می دارد که بت پرستان ناپاک و پلیدند، زیرا اعتقاد و رفتار و گفتار آنها ناپسند است و مسجدالحرام پایگاه توحید و تقوی است و دارای قداست است، پس نباید به آن نزدیک شوند و خداوند بر گمان واهی بعضی از مسلمانان که تصور می کردند با دور شدن مشرکین که باعث عمران و آبادی مسجدالحرام بودند، فقر به آنان روی خواهد آورد خط بطلان می کشد.
مفسران نقل می کنند که روزی علی بن ابیطالب و عباس بن عبدالمطلب و طلحه بن شیبه هر کدام به کاری افتخار می کردند. حضرت علی (علیه السلام) به جهاد در راه خدا، عباس بن عبدالمطلب به سقایت (آب دادن به حاجیان در زمان حج) و طلحه به کلیدداری کعبه.
اما خداوند در سوره توبه آیه 19جهاد در راه خدا را برتر از همه کارها می داند و می فرماید: «اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجدالحرام کمن آمن بالله والیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لایستؤون عندالله والله لایهدی القوم الظالمین»؛ آیا رتبه سقایت و آب دادن به حاجیان و تعمیر کردن مسجدالحرام را با مقام آنکس که به خدا و به روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده یکسان شمرید. هرگز آن نزد خدا با این یکسان نخواهد بود که خدا ظالمان را هرگز به راه بهشت هدایت نخواهد کرد.

منـابـع

مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد1- صفحه 508-505 و جلد22- صفحه 120-90 و جلد2- صفحه 12 و صفحه 68 و جلد7- صفحه 348

سيد محمد حسين طباطبائي- ترجمه تفسیر المیزان- جلد1- صفحه458-457 و جلد26، ص142تا 146، و جلد3، صفحه 239 و جلد9، صفحه 246 و جلد17، صفحه 114 و جلد9، صفحه 347 و صفحه 308 و صفحه 24

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد