عوامل موثر در هدایت انسان از ديدگاه قرآن كريم
فارسی 6753 نمایش |یکی از مسائل مهم اعتقادی فاعلیت خداوند و تأثیر او در وجود می باشد که این مسأله از مراتب توحید به شمار می آید. در این زمینه عده ای تا آن جا پیش رفته اند که معتقد شده اند هر آنچه از انسان صادر می شود فاعل واقعی آن خداوند است و انسان هیچگونه قدرت و اراده ای از خود ندارد. البته اگر این دیدگاه را بپذیریم، ارتکاب جرائم و جنایات و صدور افعال ناپسند را نباید به انسان نسبت داد و نباید او را بر انجام چنین کارهایی مؤاخذه کرد؛ زیرا او در ارتکاب چنین اعمالی هیچ نقش و اراده ای نداشته است؛ در نتیجه اعتقاد به جزا و کیفر روز قیامت و محاسبه اعمال انسان در آن روز غیر قابل قبول خواهد بود، چه این که مجازات انسانی که در انجام کاری هیچ نقشی نداشته و تحت اراده الهی و بالاجبار آن کار را انجام داده است، به دور از عدالت الهی بلکه قبیح می باشد.
می بینیم در قرآن گاهی هدایت به خداوند نسبت داده می شود و گاهی به عواملی دیگر و همچنین ضلالت. حال اگر قائل به عدم نقشی برای انسان شویم و هدایت و ضلالت را معلول اراده الهی بدانیم، در واقع اختیار را از کف انسان گرفته ایم و همان اشکالی که در بحث توحید مطرح است در این جا نیز خودنمایی می کند. ما برای روشن شدن این مسأله به آیات قرآن مراجعه می کنیم تا ببینیم قرآن چه چیزهایی را عوامل هدایت یا ضلالت می داند. از دیدگاه قرآن، خداوند، قرآن و انبیاء راهنمایان بشر می باشند و در عین حال خدا، قرآن، انسان و شیطان به عنوان گمراه کنندگان مطرح هستند که خدا و قرآن در هر دو مورد در آیات قرآن به چشم می خورند.
نقش خداوند در هدایت و ضلالت
هدایت و ضلالت در بسیاری از آیات قرآن به خداوند نسبت داده شده است؛ اسناد هدایت عامه به خداوند در آیاتی مانند: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ گفت: پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده سپس هدایت کرده است!» (طه/ 50) و یا «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.» (انسان/ 3) از این باب است که خداوند انسان را آفریده، استعداد و قوای طبیعی و فطری را در اختیار انسان قرار داده، وی را به نیروی عقل مجهز نمود، و نیز پیشوایانی را برای هدایت تشریعی به سوی بشر فرستاده است. پس استناد این مرحله از هدایت به خداوند نیاز به توضیح ندارد. هدایت خاص که همان توفیق رحمانی یا رساندن به هدف است هر چند زمینه های آن را خود انسان با استفاده از هدایت عام الهی ایجاد می کند، اما در قرآن به خداوند نسبت داده می شود. همچنین کسانی که از هدایت عام الهی در مرحله اول استفاده نکنند، خداوند آنها را گمراه می کند و این که ضلالت در آیاتی از قرآن به خداوند نسبت داده می شود، در این مرحله و به این معنی است. (اعراف/ 43 و 178- رعد/ 27)
این ضلالت گرچه از خود انسان سرچشمه می گیرد و گمراه شدن او ناشی از توجه نکردن به دستورات پیامبران و بزرگان و بی توجهی به ندای فطرت بوده، ولی از آن جا که این انتخاب برخاسته از اراده انسان بوده و این اراده را خداوند آفریده و در اختیار انسان قرار داده، این ضلالت به خداوند نسبت داده شده است؛ چنان که بسیاری از افعالی که از انسان صادر می شود به خداوند نسبت داده شده است. همانند: «و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی؛ و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی بلکه خدا انداخت!» (انفال/ 17) در این مورد گر چه پرتاب تیر توسط انسان و با نیروی بازوری او انجام می شود، اما از آن جا که نیروی تدبیر، توان بازو و اراده را خداوند در اختیار او قرار داده و نیز در هر لحظه ممکن است آنها را سلب کند، این عمل به خداوند نسبت داده شده است.
نقش کتب آسمانی در هدایت و ضلالت
کتب آسمانی با تبیین تکالیف بشر که زمینه را برای راهنمایی او فراهم می کند یکی از منابع اصلی هدایت انسان می باشند. پیامبران نیز در حقیقت برای بیان تعالیم این کتب برای بشر آمده اند. کتب آسمانی با این که متعدد و در ظاهر مختلف به نظر می رسند، اما در طول و مکمل یکدیگر بوده، قرآن کاملترین و برترین نمونه آنهاست. قرآن کتب آسمانی امتهای گذشته را به عنوان راهنمای بشر معرفی می کند: «انا انزلنا التوراة فیها هدی و نور؛ ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود.» (مائده/ 44) «و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور؛ و انجیل را به او دادیم که در آن، هدایت و نور بود.» (مائده/ 46) این آیات بیان می کنند که کتب آسمانی برای هدایت نوع بشر آمده اند؛ مثلا در سوره یونس می فرماید: ای مردم از سوی پروردگار شما برایتان پند و اندرزهایی آمده که درمانی است برای آنچه در سینه هاست و رهنمود و رحمتی برای گروندگان به خدا. (یونس/ 57 و بقره/ 2) گاهی نیز قرآن یا کتب پیشین به عنوان وسیله گمراهی افراد بیان شده اند. (مائده/ 64) و توجیه آن چنین است که قرآن برای هدایت انسان و ایمان آنها نازل شده، اما موضعگیری و عکس العمل آنها در مقابل تعالیم قرآن موجب ازدیاد کفر آنان می گردد. آنان وقتی گسترش اسلام و نفوذ آیات قرآن را می بینند، از آن جا که اسلام را نپذیرفته اند، سعی می کنند در مقابل آن بایستند و مانع پیشرفت آن شوند؛ از این رو روز به روز از هدایت الهی و راهی که قرآن ارائه نموده فاصله می گیرند و در واقع کفر آنها افزایش می یابد. این گونه ازدیاد گمراهی و طغیان در آیات مذکور به قرآن نسبت داده شده است.
نقش انبیاء در هدایت
انبیاء همواره به عنوان هادی مطرح هستند و صفت گمراه کردن در قرآن به آنها نسبت داده نشده است. از نظر قرآن آفرینش انسان در پی هدفی خاص یعنی تکامل و دستیابی به کمال مطلق و تقرب به جوار حضرت حق می باشد و بدین منظور هر چند به انسان استعداد فطری و نیروی تعقل و تفکر داده شده، اما برای شکوفایی این استعدادهای انسانی و افروختن مشعلی فروزان برای حرکت در طریق وصول به حق نیاز به وسیله ای است تا بتواند انسان را در این راه پرپیچ و خم راهنمایی کند و انسان مادی را با آن هدف غیر مادی مرتبط سازد. آن وسیله و واسطه انبیاء الهی هستند که ماهیتی بشری دارند و از ویژگیهای انسان برخوردارند، اما در بعد معنوی سرآمد تمام افراد عصر خود بوده اند. آنها اسوه و الگوی افراد هستند و انسانها با اقتدا به آنها و پیروی از اعمال و گفتارشان در راه حق و حقیقت گام می نهد: «اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده؛ آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به هدایت آنان اقتدا کن!» (انعام/ 90)
هدایت انبیاء در عرض هدایت الهی نیست، بلکه در طول آن، به دستور خداوند و برخاسته از مصلحت اندیشی و لطف حضرت حق و مکمل هدایت باری تعالی است. خداوند رحمان است و لطیف و لطف او ایجاب می کند که بشر را به سوی سعادت ابدی هدایت کند و برای عملی کردن این هدف، افرادی از بین انسانها را بر می گزیند که ویژگیهای انسانی دارند و قادرند با انسان تماس برقرار نمایند، تا انسانها بتوانند دعوت آنان را درک کنند. از سوی دیگر آنان در بعد معنوی باید به گونه ای باشند که قابلیت ارتباط با عالم معنی و گرفتن وحی را از آن منشأ لطف داشته باشند، و این افراد انبیاء الهی هستند.
نقش انسان در هدایت و ضلالت
انسان در انتخاب راه خود نقش دارد، آزاد آفریده شده، دارای حق انتخاب است. همچنین انسان با برخورداری از نیروی عقل و خرد می تواند خوب و بد را تشخیص دهد و یکی را انتخاب نماید و چیزی به عنوان جبر که انسان را وادار به انتخاب راهی خاص کند وجود ندارد. آنچه در این جا مورد بررسی قرار می گیرد این است که انسان در هدایت یا ضلالت خود چه نقشی را می تواند ایفا کند و این که دیدگاه قرآن در این مورد چیست؟ انسان قابلیتهایی دارد که به فعلیت رساندن هر یک از آنها یا توجه خاص به هر کدام از آنها می تواند در سرنوشت انسان مؤثر باشد و آینده او را رقم بزند. انسان بر اساس فطرت خود به سوی کمال گرایش دارد و نیروهایی از قبیل حس حقیقت جویی و حس خداپرستی او را در این راه تحریک می کنند.
با وجود این، انسان مجبور به پیروی از این گرایشهای درونی نیست، بلکه غریزه هایی از قبیل شهوت، غضب، قدرت طلبی و خودخواهی نیز در طبیعت انسان هستند که هر یک منشأ برخی از رفتارها در انسان می باشند. این غرایز با این که سرمنشأ خیر بوده، هر یک به گونه ای به هستی و رشد انسان کمک می کنند، اما توجه بیش از حد به یکی از آنها و تقویت آن موجب خروج انسان از حد اعتدال می گردد. بدین گونه انسان می تواند در تعیین سرنوشت خود مؤثر باشد و از این روست که قرآن بسیاری از مشکلات انسان را ناشی از اعمال خود او می داند چنان که می فرماید بسیاری از گرفتاریهای شما چیزهای است که خود شما در ایجاد آن نقشی داشته اید. (شوری/ 30)
زمینه ها و شرایط هدایت
اکنون باید دید این عوامل در چه شرایطی و با وجود چه زمینه هایی در وجود انسان کارایی دارند. فایده این بحث در این است که انسان می تواند با ایجاد زمینه های هدایت در سرنوشت آینده خود ایفاء نقش نماید و نیز دوستان و اطرافیان خود را بشناسد، جبهه حق و عدالت را از جبهه باطل تشخیص دهد و خود را از نیروهای اهریمنی حفظ نماید. در ادامه، این زمینه ها یکایک مورد بررسی قرار خواهد گرفت. یکی از زمینه های هدایت «تقوا» است که انسان با ایجاد آن می تواند از تعالیم الهی استفاده نموده، نسبت به آینده خود مطمئن گردد. «ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین؛ آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است.» (بقره/ 2) تقوا شرط هدایت ثانویه الهی است؛ یعنی هدایت عام شامل تمام افراد است و هر کس می تواند از نعمت فطرت و عقل و تعالیم انبیاء استفاده کند، اما مراحل خاص هدایت از قبیل توفیق شرایط خاصی دارد که یکی از آنها تقواست و کسانی که کفر ورزند و به دنبال فسق باشند، از آن محروم هستند.
یکی دیگر از شرایط هدایت «ایمان» است. قرآن در موارد متعددی به این مطلب اشاره دارد و می فرماید کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند به خاطر ایمانشان خداوند آنان را هدایت می کند. به نظر می رسد که مراد از هدایت در این گونه آیات هدایت خاص یعنی همان توفیقات رحمانی باشد؛ چه این که راهنمایی و نشان دادن راه سعادت اختصاص به افراد خاصی ندارد. از دیگر شرایط هدایت این است که انسان پذیرای حق و حقیقت باشد، گوشی شنوا و فکری فعال داشته باشد، نظرات و اقوال متفاوت را مطالعه کرده، پس از ارزیابی، آن را که حق است بپذیرد: «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله؛ همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.» (زمر/ 18)
این آیه اعم از هدایت عام الهی و توفیقات خاص او باشد. توضیح آیه در مورد هدایت عامه چنین است که خداوند راه صحیح و کلمه حق را برای همه بیان کرده، اما آن کس که حق را نپذیرد از آن بهره ای نبرده و می توان مجازا گفت خدا او را هدایت نکرده است و در مورد هدایت خاصه روشن است که افراد متعصب که حاضر نشوند به نظرات دیگران گوش فرا دهند و خود را بهترین افراد بپندارند، از الطاف حق محروم شوند و توفیقات الهی شامل آنها نشود. دیگر از اعمالی که زمینه هدایت را فراهم می آورد جهاد با اموال و انفس و هجرت فی سبیل الله است. جهاد به معنای کار دشوار و سخت است. و علت نامگذاری این اعمال به «جهاد» دشوار بودن آنهاست، بلکه باید گفت این دشوارترین کارهاست؛ چه این که انسان از بهترین سرمایه یعنی جان خود می گذرد و برای رضایت حضرت حق و قرب پروردگار آن را در طبق اخلاص می نهد، یا مال خود را که شب و روز برای گردآوری آن تلاش کرده تقدیم حضرت حق می کند. هجرت نیز که در جریان آن انسان ممکن است خانواده، فرزندان، اقوام و دوستان و یا اموال خود را رها کند و به دیار غربت روانه شود، کاری است بسیار دشوار. چنین شخصی از وصل یاران چشم می پوشد تا به وصل جانان نایل آید و این هنرنمایی نه کار هر کس، بلکه هنر شخصی است که اسیر اشاره معشوق شده است و عشق در قلبش جلوه گر شده باشد: «و الذین آمنوا و هاجروا و جاهداوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله و اولئک هم الفائزون؛ آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جان هایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند.» (توبه/ 20) بلی رسیدن به منبع فیض الهی که نهایت سیر انسان می باشد در پرتو مجاهده و هجرت امکان پذیر است.
منـابـع
محمد امامى- مقاله بازكاوى هدايت و ضلالت در قرآن
سید محمدحسین طباطبایی- الميزان فى تفسير القرآن- جلد 9 صفحه 8
سید محمدحسین طباطبایی- الميزان فى تفسير القرآن- جلد 12 صفحه 292
عبدالله جوادى آملى- هدايت در قرآن- صفحه22
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها