معنای غیبت و انواع آن
فارسی 1969 نمایش |رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «غیبت آن است که برادر دینیت را به آنچه کراهت دارد، یاد کنی».
و حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «غیبت آن است که درباره برادر دینیت عیبی را که خداوند بر او پوشیده است، بگوئی»
و حضرت موسی بن جعفر علیه السلام می فرماید: «هر که بگوید درباره کسی که حاضر نیست چیزی را که در او هست و مردم هم آن را می دانند غیبت نیست، و اگر چیزی را که در او است و مردم نمی دانند، بگوید، غیبتش را کرده و اگر چیزی را که در او است و مردم نمی دانند، بگوید، غیبتش را کرده و اگر چیزی که در او نیست بگوید، او را بهتان زده است» بنابر این دو روایت و روایات دیگر، هرگاه چیزی را که درباره مومنی نقل می کند، عیبی از او باشد که بر شنونده و دیگران پوشیده نیست، داخل در عنوان غیبت نیست هر چند در عنوان مذمت و سرزنش و ایذا و استخفاف به مومن باشد و به واسطه این عناوین حرام باشد.
شیخ پس از نقل کلمات اهل لغت، و روایات وارده در معنی غیبت، و تحقیق در اطراف آن، بیاناتی فرموده که خلاصه اش این است که: مصادیق غیبت بر سه قسم است: یا غیبت بودنش مسلم یا ظاهر، غیبت نبودنش هست. قسم اول، یعنی موردی که قطعا غیبت است، ذکر کردن چیزی است که نقص شرعی یا عرفی نسبت به حال شخص غیبت شده باشد و آن چیز هم بر شنونده پوشیده باشد. به طوری که فاش شدنش را راضی نیست و غیبت کننده هم در مقام کوچک کردن آن شخص و عیب گذاری بر او است و خلاصه هرگاه در مقام انتقاص مومنی، عیب پنهانش را نقل کند، مسلما غیبت و گناه کبیره است. قسم دوم، که ظاهرا از موارد غیبت است، نقل عیب پنهان دیگری است. لیکن نه به قصد مذمت کردن و عیب گذاری و پست کردن او، بلکه به غرض دیگری مانند سرگرمی یا نقل شاهد و نظیر، یا از روی دلسوزی، عیب پنهان دیگری را نقل کند و شکی در حرام بودنش نیست و ظاهر روایات آن است که از موارد غیبت، و داخل در همین عنوان است. قسم سوم، نقل کردن عیب کسی نزد دیگری است، که آن را می داند و ظاهر بعضی از روایات آن است که از عنوان غیبت بیرون است. هر چند از پاره ای روایات استفاده می شود که این مورد نیز غیبت است. در صورتی که گوینده، در مقام سرزنش و مذمت کردن طرف باشد، قطعا حرام است هرچند غیبت بودنش مشکوک است زیرا این نقل موجب اذیت و اهانت به مومن است و شکی در حرمت آن نیست. اگر در مقام مذمت و اهانت نیست لیکن قهرا مذمت می شود، مثلا شخصی را به القاب و اوصافی که مذمت را می رساند یاد کند، مانند اینکه بگوید: فلانی که یهودی زاده است فلان شخص که مادرش بد عمل بوده است این هم حرام است. چنانچه در سوره حجرات/آیه 11 صریحا از لقب زشت گذاردن به دیگران نهی فرموده است.
انواع غیبت: صر یح روایات و کلمات فقها آن است که در ذکر نقص و عیب دیگری، فرقی نیست که نقص بدنی باشد یا نسب یا خلق، در گفتار و کردار، در دین یا دنیا، یا در امور راجع به او مانند لباس و خانه و مرکب و مانند این ها. و بعضی برای هر یک مثال هائی ذکر کرده اند.
اما غیبت راجع به بدن، مثل اینکه بگوید: فلانی اعمش ( کسی که همیشه در چشمش آب جمع می شود) یا احول ( چشم چپ) یا ( اعور ( یک چشمی)، یا اقرع ( کچل)، یا کوتاه قد، دراز، سیاه، یا زرد و نظائرش، از وصفهائی که صاحبش از شنیدنش ناراضی و ناراحت می شود.
غیبت در نسب، مثل اینکه بگوید: فلانی پدرش فاسق، یا خبیث، یا خسیس، یا جولاء بوده. یا بگوید؛ نانجیب و مثل این ها.
و غیبت در خلق، مثل اینکه بگو ید: فلا نی بداخلاق، بخیل، متکبر، یا ترسو، یا ضعیف و ریاکار، یا دزد و ظالم است.
غیبت در کارهای مربوط به دین، مثل این است که بگوید: فلا نی دروغگو، یا شراب خوار، یا در نماز مسامحه کننده است.
در کارهای دنیوی، مانند اینکه بگوید فلا نی ادب ندارد، حق نشناس است، جای خود را نمی شناسد، پرگو و پر خور و پر خواب است. و لباس، مانند اینکه بگوید: لباسش کثیف، پاره، کهنه، دراز، کوتاه است. و همچنین سایر اموری که راجع به او است، اگر به بدی یاد شود، به طوری که او را خوش نیاید و کراهت داشته باشد باید دانست که فرقی در حکم غیبت نیست که عیب دیگری را، به وسیله زبان فاش کند یا به فعل و اشاره، به طور صریح بگوید یا به کنایه، به طوری که دانسته گردد. و گاهی غیبت به کنایه بد تر است مثل اینکه بگوید: الحمدالله که خدا ما را حب ریاست، یا مجالست با ظلمه، یا حب مال، دچار نکرد. یا بگوید؛ پناه بر خدا از حرص، یا از بخل، یا بی شرمی، خدا ما را از شر شیطان نگهدارد و غرض از این عبارات، کنایه از شخصی باشد که مرتکب این اعمال است. و بسا باشد که بعضی اشخاص نیرنگ باز، وقتی که می خواهند از کسی غیبت کنند، اول شروع به مدحش می کنند و می گویند: فلانی چه قدر خوب شخصی است، ولی چه حیف که گرفتار شیطان شده و فلان جور است. و گاهی از راه نفاق، اظهار غم و غصه برای طرف می کند و می گوید: آه چه قدر غصه خوردم و برای فلانی دلم سوخت که فلان عمل از او سر زد. اگر به راستی دوست او باشد و غصه اش را دارد، نباید رازش را فاش کند و نام او را به بدی ببرد.
غیبت شخص غیر معین و مردد:
غیبت در صورتی است که از شخص معینی باشد پس اگر از شخص، بدون نام و نشان غیبت کند، مانعی ندارد، مثل اینکه بگوید: یک نفر را دیدم که چنین و چنان بود. و هرگاه از یک نفر مردد بین چند نفر، غیبت کند، مثل اینکه بگوید: پس از پسران فلانی چنین و چنان است، حرام است زیرا همه آنها را ناراحت و اذیت کرده است. و اگر از یک نفر مردد بین افراد زیاد، غیبت کند، مثل اینکه بگوید؛ یک نفر اصفهانی یا شیرازی چنین و چنان بود، جایز است. و نیز جایز است اگربگوید؛ بعض اصفهانی ها یا شیرازی ها فلان عیب را دارند. ولی اگر بگو ید؛ تمام شیرازی ها یا اصفهانی ها فلان عیب را دارند، پس شکی در حرمت آن نیست بلکه ظاهر این است که، در این صورت غیبت تمام اهل آن شهر را کرده است. و اگر بگوید، بیشتر اهالی فلان شهر فلان عیب را دارند، خلاف احتیاط، بلکه حرمتش خالی از قوت نیست.
کفاره غیبت و توبه آن:
چون غیبت کردن از گناهان کبیره است، اگر کسی به آن مبتلا شد، واجب است فورا از آن پشیمان شود از حیث اینکه مخالفت پروردگار خود کرده و پس از پشیمانی قلبی به زبان نیز استغفار نماید، و عازم باشد که دیگر گرد چنین گناهی نرود. و چون ظاهر بعضی روایات آن است که، شخص غیبت کرده شده بر غیبت کننده حقی پیدا می کند، باید در صورتی که ممکن است از او طلب عفو نماید، و او را از خود، خوشنود کند. و چنانچه در مقابل غیبتی که کرده، او را به نیکی یاد کند بهتر است، در صورتی که غیبت شده، مرده یا دسترسی به او نیست، یا طلب عفو از او مستلزم محذوری است. مثل اینکه از موضوع غیبت بی خبر است، و به واسطه شنیدن آن غضبناک و ناراحت می شود و نقض غرض می گردد، در این موارد برایش طلب مغفرت و دعا کند، و از خدا بخواهد که او را خوشنود فرماید چنانچه در دعای 39 صحیفه سجادیه، و دعای روز دوشنبه، این مطلب بیان شده است.
منـابـع
شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 276 تا 280
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها