دلایل عدم هدف گذاری انسان

فارسی 1489 نمایش |

راجع به این موضوع فکر کنید. یک کبوتر را در قفسی قرار داده و قفس را با پتو بپوشانید. آن را در جعبه ای گذاشته و در یک کامیون قرار دهید. هزاران مایل به هر سمتی که می خواهید حرکت کنید. سپس جعبه را از کامیون خارج کرده و کبوتر را از قفس بیرون بیاورید. کبوتر به آسمان پرواز کرده سه دور می چرخد و سپس به سمت لانه خود حرکت می کند. هیچ پدیده دیگری در خلقت دارای چنین قدرت جهت یابی به سمت هدفش نیست به جز انسان. شما همانند کبوتر، چنین قدرتی در دستیابی به هدف دارید. به علاوه، انسان دارای یک قدرت فوق العاده دیگر هم هست. انسان وقتی بروشنی می داند چه می خواهد، دیگر حتی لازم نیست بداند که آن هدف در کجا قرار گرفته و چگونه می توان به آن دست یافت. بی تردید، انسان فقط با یک تصمیم گیری آسان و تعیین آنچه که می خواهد، به سمت آن حرکت می کند. دریک وقت درست و دریک جای مناسب انسان می تواند به اهدافش برسد. بخاطر ویژگی خارق العاده ذهن است که انسان همیشه به اهدافش می رسد. اگر هدفتان این باشد که شب به خانه رفته و تلویزیون تماشا کنید شما آن را بدست می آورید. اگر هدفتان ایجاد یک زندگی پر از نشاط و خوشبختی و شادمانی هم باشد به آن خواهید رسید. سیستم دستیابی به اهداف در ذهن شما، همانند کامپیوتر کاملا بیطرف است. بطور اتوماتیک کار می کند و آنچه را که می خواهید بدون توجه به اینکه چه باشد به شما می دهد. طبیعت، کاری به اندازه هدف شما ندارد. اگر شما هدفهای کوچک بگذارید، اتوماتیک به سمت رسیدن به آن حرکت می کند. اگر هم اهداف بزرگ بگذارید توانمندی طبیعت شما را قادر می سازد که به اهدافتان دست یابید. اندازه، کیفیت و جزییات اهدافی که می خواهید و به آنها فکر می کنید به طور کامل به خود شما بستگی دارد.

چرا مردم هدف گذاری نمی کنند؟

اینجا یک سوال مطرح است، اگر دستیابی به اهداف اتوماتیک است چرا تعداد اندکی از مردم اهداف مشخص، نوشته و قابل اندازه گیری دارند که هر روز آنها را پیگیری کنند. این یکی از اسرار زندگی است. علت اینکه مردم هدف گذاری نمی کنند چهار عامل است:

فکر می کنند که هدف خیلی مهم نیست.
اولا، خیلی از مردم از اهمیت هدف گذاری آگاه نیستند. اگر شما در خانواده ای بزرگ شده باشید که کسی هدفی نداشته، یا در جمعی بودید که هدف گذاری ارزشمند نبوده، یا در مورد آن صحبت نمی شده، خیلی راحت، شما به بزرگسالی می رسید بدون اینکه نسبت به قدرت هدف گذاری در زندگی آگاه باشید. به اطراف خود نگاه کنید چند تا از دوستان و افراد فامیل شما در زندگی شان هدف دارند و نسبت به آن متعهد هستند؟

نمی دانند چگونه؟
دلیل دوم که مردم در زندگی هدف ندارند این است که نمی دانند چگونه هدف گذاری کنند. بدتر اینکه، خیلی از مردم فکر می کنند که در زندگی هدف دارند، حال آنکه نمی دانند آنها در واقع فقط یک سری خیالات، آرزوها، و رویاها دارند. مثل خوشبخت بودن، پول درآوردن و داشتن یک زندگی خوب. اینها هدف نیستند. اینها فقط یک سری تصورات است که هر کسی دارد. هدف چیزی کاملا متفاوت از آرزوست. هدف مشخص و نوشته شده است. به راحتی می توان  آن را برای دیگران تشریح کرد. شما می توانید آن را اندازه گیری کرده و بدانید که دقیقا  چه زمانی به اهدافتان می رسید. احتمال گرفتن یک مدرک دانشگاهی، حتی بدون هدف گذاری هم ممکن است. و متأسفانه  کسانی که محتوای آموزشی مدارس و دانشگاهها را تعیین می کنند، کاملا با اهمیت هدف گذاری در کسب موفقیتهای زندگی بیگانه هستند. شما هم اگر در رابطه با هدف گذاری چیزی نشنیده باشید به اهمیت آن واقف نیستید.

ترس از شکست

سومین دلیلی که مردم هدف گذاری نمی کنند، ترس از شکست و آسیبهای آن است. شکست از نظر عاطفی و مادی دردناک است. هر کسی شکست را تجربه کرده است.  هر دفعه ما دقت بیشتری می کنیم که از شکست فاصله بگیریم. خیلی از مردم در این رابطه اشتباه کرده و ناآگاهانه خود را تخریب می کنند. آنها از ترس شکست احتمالی، اصلا هدف گذاری نمی کنند و نهایتا زندگی را در سطح بسیار پایین تری از آنچه توانایی اش را دارند به پایان می رسانند.

ترس از طرد شدن

چهارمین دلیلی که مردم هدف گذاری نمی کنند، ترس از طرد شدن است. آنها اگر در هدف گذاریشان موفق نباشند، آنگاه مردم از آنها انتقاد کرده یا تمسخره شان می کنند. این یکی از دلایلی است که بهتر است شما اهدافتان را برای خودتان نگه دارید و به کسی نگویید دیگران ببینید شما چه بدست آورده اید. ولی پیشاپیش به آنها نگویید. چیزی که آنها نمی دانند، نمی تواند به شما آسیب برساند. بود که هیچ هدفی نداشتند. مسأله تعجب برانگیز اینکه، سه درصدی که اهداف نوشته شده مشخص داشتند به طور متوسط درآمدشان ده برابر 97 درصد بقیه بود. تنها تفاوت بین این گروه با بقیه این بود که آنها اهدافشان را قبل از فارغ التحصیل شدن مشخص کرده بودند.

جاده بدون علامت

اهمیت روشن کردن اهداف این است که براحتی قابل درک باشند. فرض کنید شما به یک شهر بزرگ وارد می شوید و قرار است به یک نقطه خاص بروید. شما نقشه هم ندارید، تنها چیزی که می دانید اینست که به نقطه خاص بروید. شما نقشه هم ندارید، تنها چیزی که می دانید یک تعریف کلی از محل مورد نظر است. سوال این است، چقدر طول خواهد کشید که شما بدون نقشه به آنجا برسید. جواب، احتمالا همه زندگی تان حتی اگر شما آن محل را هم پیدا کنید از روی شانش بوده است. متأسفانه این راهی است که بیشتر مردم در زندگی شان پیش می گیرند. بیشتر مردم سفر زندگی را بدوف هدف و در دنیایی که نقشه و راهنمایی آن را ندارند، شروع می کنند، درست مانند این است که زندگی را بدون طرح و هدف آغاز کنید. بعضی اوقات، بعد از ده بیست سال کار کردن برخی مردم هنوز ورشکسته هستند. احساس خوشبختی نمی کنند. از ازدواجشان ناراضی هستند و فقط کمی پیشرفت کرده اند و هنوز هر شب که به خانه می روند تلویزیون نگاه می کنند و آرزو می کنند که اوضاع  بهتر شود ولی خودشان بندرت کاری انجام می دهند.

خوشبختی نیازمند هدف است

اریل نایتینگل نوشته است: «خوشبختی، پیشرفت در درک ارزش اهداف و ایده آل هاست». شما وقتی پیشرفت دارید، کاملا احساس خوشبختی می کنید. پله پله به سمت آنچه برایتان مهم است حرکت می کنید. ویکتور فرانکل، بنیانگذار لوگوتراپی معتقد است که بزرگترین نیاز انسان حس یک زندگی با معنا و هدفدار است. هدف، به زندگی شما معنا و جهت می دهد. همین طور که شما به سمت اهدافتان حرکت می کنید، احساس قدرت و خوشبختی دارید. احساس انرژی و تأثیرگذاری می کنید. احساس لیاقت و اعتماد بنفس در درونتان ایجاد می شود. هر قدمی که به سمت هدفتان برمی دارید، باور شما برای رسیدن به آن را در درونتان بیشتر می کند. امروزه بیش از هر زمان دیگری مردم دل نگران آینده هستند و از تغییر می ترسند. یکی از خوبیهای هدف گذاری این است که هدف شما را قادر می سازد تا کنترل تغییر در زندگی تان را بدست گیرید. با داشتن هدف شما مطمئن می شوید تغییرات زندگی تان با اراده صورت گرفته است. اهداف به هر کاری که شما انجام می دهید معنا و مقصود می دهد.

منـابـع

برایان تریسی – هدف – از صفحه 23 تا 29

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها