حقیقت وحی از نظر قرآن

آنچه از قرآن مجید به دست می آید این است که این کتاب آسمانی از راه وحیی که به پیغمبر اکرم (ص) شده به دست آمده است و وحی یک نوع تکلیم آسمانی (غیر مادی) است که از راه حس و تفکر عقلی درک نمی شود بلکه با درک و شعور دیگری است که گاهی در برخی از افراد (به حسب خواست خدائی) پیدا می شود و دستورات غیبی یعنی نهان از حس و عقل را از وحی و تعلیم خدائی دریافت می کند، عهده داری این امر نیز نبوت نامیده می شود.

راه وحی از خطا مصون است
راه وحی و تعلیم برنامه زندگی اجتماعی انسان ازین راه جزء برنامه آفرینش می باشد و روشن شد که تکوین و آفرینش هرگز در کار خود خطا نمی کند پس مواد دین آسمانی که از راه وحی به مردم تعلیم می شود در طول این مسافت دچار هیچگونه خطا و اشتباهی نخواهد بود خدای متعال می فرماید: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا* الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا* لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصی کل شیء عددا؛ او تنها داننده غیب است پس هیچ کسی را به غیب خود مسلط نمی کند مگر کسی را که بپسندد از پیغمبر و درین صورت از پس و پیش خود او مراقبت می کند تا محققا پیامهای خدای خودشان را برسانند در حالی که به آنچه پیش ایشان است احاطه نموده و عدد هر چیز را شمرده است.» (جن/ 26- 28)
از اینجاست که پیغمبران و فرستادگان خدا باید معصوم باشند یعنی هم در فراگرفتن تعلیمات وحی از عالم بالا و هم در نگهداری آنچه فرا گرفته اند و هم در تبلیغ آنچه فرا گرفته و نگهداشته اند از خطا و معصیت مصون باشند زیرا اینان برای دستگاه آفرینش در هدایت عمومی که می کند وسیله کارند و اگر در فرا گرفتن و نگهداشتن و رسانیدن وحی خطائی کنند یا به واسطه وساوس شیطانی و نفسانی خیانتی ورزند یا معصیتی کنند که قهرا به خلاف آنچه تبلیغ قولی کرده اند تبلیغ فعلی خواهد بود در همه این صور دستگاه آفرینش در اجراء برنامه هدایت خود خطا نموده و محالی به وقوع پیوسته است.
خدای متعال می فرماید: «و علی الله قصد السبیل و منها جائر؛ به عهده خدا است که راه میانه و معتدلی در دسترس مردم بگذارد و راهی نیز هست که از حق میل و تعدی نموده است.» (نحل/ 9)

حقیقت وحی برای ما مجهول می باشد
برنامه زندگی انسان که مقدمه وصول به سعادت نوعیش می باشد و تعلیم آن به عهده آفرینش است ممکن نیست از راه عقل به وی برسد بلکه راه درک دیگری غیر از راه تفکر باید وجود داشته باشد که انسان به وسیله آن وظائف زندگی نوعی خود را تلقی نماید و این راه را راه وحی می نامیم.
البته مقتضای دلیل همین مقدار است که در نوع انسان چنین درکی باید وجود داشته باشد نه اینکه همگانی باشد بلکه از این روی که تلقی وحی در پاکی می خواهد که از هرگونه پلیدی و آلودگی مصون باشد و افراد انسان در استقامت حال و اعتدال ادراک و صفای روح و خلاف این صفات به غایت مختلفند باید گفت این موهبت تنها در برخی از افراد به ندرت تحقق می پذیرد چنانکه قرآن جمعی را به نام پیغمبران و فرستادگان خدا یاد می کند ولی از ذکر شماره آنان و نام همه شان خودداری می نماید و از گروهشان فقط بیست و چند نفر را اسم می برد.
آدم- نوح- ادریس- هود- صالح- ابراهیم- لوط- اسماعیل- الیسع- ذوالکفل- الیاس- یونس- اسحاق- یعقوب- یوسف- شعیب- موسی- هارون- داود- سلیمان- ایوب- زکریا- یحیی- اسماعیل صادق الوعد- عیسی- محمد (ص). اینان پیغمبرانی هستند که به اسم ذکر شده اند و کسانی نیز با اشاره یاد شده اند مانند اسباط در سوره نساء آیه 163 و مانند پیغمبری که طالوت به اشاره او پادشاه بنی اسرائیل شد سوره بقره آیه 246. و پیغمبری که در سوره بقره آیه 258 به وی اشاره شده و پیغمبرانی که در سوره یس آیه 14 به آنان اشاره شده است.
ما که ازین موهبت بی بهره هستیم و به عبارت دیگر آن را نچشیده ایم حقیقت آن برای ما مجهول است تنها برخی از آثار آن را که از آن جمله قرآن مجید می باشد و پاره از اوصاف آن را که از راه نبوت به ما رسیده دیده و شنیده ایم با این همه نمی توان گفت که اوصاف آن همان است که به ما رسیده و بس و ممکن است اوصاف و خواص و شعب دیگری داشته باشد که برای ما شرح داده نشده.


منابع :

  1. سید محمد حسین طباطبایی- قرآن در اسلام- صفحه 76 و 88-90

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27045