از یاران بزرگ پیامبر اکرم (ص) و از شیعیان مشهور امام علی بن ابیطالب (ع) و شهداء جنگ صفین.
پدرش: ثابت بن فاکة بن... خطمه، که نام اصلی «خطمه»، «عبدالله فرزند جشم بن مالک بن اوس» می باشد.
مادرش: کبیشه، دختر اوس بن عدی... خطمه
فرزندان او: عبدالله، عبدالرحمن و عماره و...
کنیه اش: ابوعماره و لقبش: ذوالشهادتین و از قبیله «بنی خطمه» بود.
خزیمه، از بزرگان انصار و اصحاب مشهور پیغمبر خدا (ص) در صدر اسلام، از کسانی بود که همراه با «عمیر بن عدی بن خرشه» بت های قبیله «بنی خطمه» را می شکست تا آنها به اسلام رو آورند.
در جنگ بدر و سایر غزوات پیغمبر (ص) شرکت کرد و در فتح مکه، پرچم «بنی خطمه» به دست او بود. او بعد از رحلت پیامبر گرامی، در کنار علی بن ابیطالب (ع) و از یاران او و همواره همراهش بود.
از اولین افرادی که زودتر از دیگران به امام علی (ع) پیوست.
نقش پررنگ «خزیمه» در ولایت علی (ع)
1- از انصاری بود که بر «خلافت ابوبکر بعد از پیغمبر» به همراه چند نفر (از جمله آنها سلمان فارسی، سهل و عثمان بن حنیف، ابوایوب انصاری، عمار یاسر، مقداد، بریده اسلمی، ابوذر و...) دیگر پرخاش و اعتراض کردند و گفتند: «با بودن علی بن ابیطالب (ع)، تو را چه می شود که دعوی خلافت می کنی؟»
2- در روز «سقیفه بنی ساعده»، اشعار و سخنانی تند و آتشین، خطاب به مردم کرد و گفت: «شما می دانید که پیامبر گواهی مرا، گواهی دو نفر قبول کرد؟» گفتند: «آری، می دانیم.» گفت: «پس شاهد باشید که از پیامبر شنیدم که فرمود: خاندان من معیار و جدا کننده حق از باطل اند. آنها، رهبرانی هستند که دیگران باید به دنبال ایشان بروند. ای مردم بدانید آنچه دانستم گفتم.»
3- بعد از حیات رسول اکرم (ص) شهادت داد که آن حضرت فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و گواهی بر جانشینی و برادری و ولایت علی بن ابیطالب (ع) را داد.
4- این روایت را «طوسی» نیز نقل می کند که علی (ع) روزی از قصر بیرون آمد، سپاهی نیز با شمشیرهای بر کمر بسته و عمامه بر سر به استقبال، آمده گفتند: «درود بر تو ای امیر مؤمنان و ای سرور ما!»
امام علی (ع) پرسید «چه کسی از یاران پیامبر (ص) در میان شماست؟»
آنها گفتند: «ابوایوب انصاری، خالد بن زید، خزیمه بن ثابت و چند نفر دیگر.»
سپس آن حضرت شهادت و گواهی خواست، خزیمه به اتفاق چند نفر برخاست و گفتند: «ما شاهد بودیم که پیغمبر خدا (ص) در روز غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» همراه علی (ع) به کوفه آمد و در کنار او بود تا بصره و جنگ جمل و صفین.
در شرح جنگ جمل آمده: جماعتی از یاران پیامبر در این روز به لشکر علی (ع) پیوستند که «خزیمه بن ثابت» در میان آنها بود و درباره چگونگی ورود امام علی (ع) به بصره روایتی از «منذر بن جارود» است. به دنبال علی (ع) سواره ای بود با عمامه ای زرد، جامه سپید، شمشیری بر کمر و کمانی بر گردن و سوار بر اسب، که دنبالش هزار سوار بودند، سوال شد این کیست؟ گفتند: «خزیمه بن ثابت، ذوالشهادتین!» او در این جنگ از کسانی بود که به درخواست علی (ع) در پشتیبانی آن حضرت، بدون تأخیر عهده دار یاری امام (ع) شد! در شرح جنگ صفین نیز اینگونه آمده است که زمانی که در این جنگ کار بر معاویه و سپاهش سخت شد، کسانی را نزد علی (ع) فرستاد تا به گمان خود، آنها را از نبرد با برادران مسلمان باز دارد.
یکی از آنها می گوید: «چون به سپاه علی (ع) آمدم، پیرمردی با ریش سپید دیدم که دستمالی، بر سرش بسته بود و با شدت و سختی می جنگید. گفتم ای پیرمرد آیا با برادران مسلمان می جنگی؟ گفت: آری. در این موقع دستار را کناری زد و گفت: من خزیمه بن ثابت انصاریم، از پیغمبر (ص) شنیدم که فرمود: با تمام کسانی که رو در روی علی می ایستند، پیکار کن.»
از همین جهت بعضی از مورخین روایتی آورده اند که او در جنگ صفین که با امام علی (ع) بود، تردیدی برایش حاصل شد که آیا می شود با مسلمانان جنگید یا خیر؟ اما زمانی که در همان جنگ، «عمار یاسر»، به شهادت رسید، سلاح و جامه برکند و غسل کرد و جنگ سختی با دشمن کرد تا به شهادت رسید، زیرا می گفت: «از پیامبر شنیدم که می فرمود: عمار بن یاسر به دست گروه گمراه و متجاوز شهید می شود.» گفته شده که او در موقع جنگ، در حالی که چند تیر همراه داشت، با زبان روزه با دشمنان اسلام جنگید و شهید شد. (سال 37 ه.ق)
چرا «ذوالشهادتین»؟
پیامبر خدا (ص) معامله ای را در مورد خرید اسبی از یک مرد عرب انجام داد، بعدا آن مرد مدعی شد که از پیغمبر طلبکار است، در حالی که پول آن را گرفته بود و معامله تمام شده بود.
پیامبر حرف مرد عرب را رد می کرد و می فرمود: «من آن را از تو خریدم.»
مرد گفت: «گواهی بیاور!»
خزیمه بن ثابت چون به ماجرا وارد شد و گفتگوی آن حضرت با مرد عرب را شنید، گفت: «من گواهی می دهم.»
پیغمبر (ص) به او فرمود: «چگونه؟ تو که با ما نبودی که گواهی دهی.»
خزیمه گفت: «ای رسول خدا (ص)، من تو را در مورد اخبار غیبی و آسمانی که می گویی تصدیق می کنم و می دانم که شما جز حق نمی گویید. چگونه ممکن است در این موضوع گواهی ندهم!؟»
و پیامبر آن گواهی را به جای شهادت دو مرد پذیرفتند و لذا او ملقب به «ذوالشهادتین» شد.
مورخین شیعه و سنی، نقل کرده اند که پیغمبر (ص) گواهی خزیمه را به جای دو مرد قبول کردند. خزیمه، مستقیما از پیامبر نقل حدیث کرده و دیگران چون فرزندش عماره، جابر بن عبدالله انصاری، ابوعبدالله جدلی، عبدالرحمن ابی لیلی، ابراهیم بن سعد بن ابی وقاص و... از او روایت کرده اند.
در اینجا یک بیت از اشعار او را که روز «سقیفه بنی ساعده» در ستایش علی بن ابیطالب (ع) سرود، ذکر می کنیم.
ما کنت احسب هذا الامر منتقلا *** من هاشم ثم منه من ابی حسن