عمومیت و شمول رسالت پیغمبر اکرم
فارسی 4309 نمایش |در حدیثی از امام مجتبی (ع) چنین می خوانیم: عده ای از یهود نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند: «ای محمد تویی که گمان می بری فرستاده خدایی و همانند موسی (ع) بر تو وحی فرستاده می شود؟!» پیامبر (ص) کمی سکوت کرد، سپس فرمود: «آری منم سید فرزندان آدم و به این افتخار نمی کنم، من خاتم پیامبران و پیشوای پرهیزکاران و فرستاده پروردگار جهانیانم.» آنها سؤال کردند به سوی چه کسی؟ به سوی عرب یا عجم یا ما؟ خداوند آیه 158 از سوره ی اعراف را نازل کرد، و رسالت پیامبر (ص) را به تمام جهانیان با صراحت در ضمن آن شرح داد. ولی با این حال پیوند و ارتباط آیه با آیه قبل در زمینه صفات پیامبر (ص) و دعوت به پیروی از آئین او جای انکار نیست.
نخست به پیامبر (ص) دستور می دهد: «قل یا أیها الناس إنی رسول الله إلیکم جمیعا؛ بگو ای مردم من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.» این آیه همانند آیات بسیاری دیگر از قرآن مجید، دلیل روشنی بر جهانی بودن دعوت پیامبر اسلام (ص) است. در آیه 28 سوره سبا نیز می خوانیم «و ما أرسلناک إلا کافة للناس؛ تو را جز به سوی همه مردم نفرستادیم.» و در آیه 19 سوره انعام می خوانیم: «و أوحی إلی هذا القرآن لأنذرکم به و من بلغ؛ این قرآن به من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که قرآن به آنها می رسد انذار کنم.»
در آغاز سوره فرقان می خوانیم: «تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا؛ پاینده و برقرار است خداوندی که قرآن را بر بنده اش فرستاد که جهانیان را از مسئولیتهایشان بیم دهد.» (فرقان/ 1) اینها نمونه آیاتی است که گواه جهانی بودن دعوت پیامبر اسلام (ص) است و در این باره باز هم به خواست پروردگار ذیل آیه 7 سوره شوری بحث خواهیم کرد، و در ذیل آیه 92 سوره انعام نیز خدایی را که پیامبر (ص) به سوی او دعوت می کند با سه صفت معرفی می کند:
خداوندی که حکومت آسمانها و زمینها از آن او است «الذی له ملک السماوات و الأرض».
خداوندی که معبودی شایسته پرستش جز او وجود ندارد «لا إله إلا هو».
خداوندی که زنده می کند و می میراند و نظام حیات و مرگ به فرمان او است «یحیی و یمیت».
به این ترتیب، الوهیت غیر خالق آسمان و زمین، و هرگونه بت، و همچنین تثلیث مسیحیت را نفی می کند، و نیز قدرت پروردگار را بر رسالت جهانی پیامبر (ص) و توانایی او را بر امر معاد تاکید می کند. و در پایان از همه مردم جهان دعوت می کند که به خدا و فرستاده او پیامبر درس نخوانده و قیام کننده از میان توده های جمعیت، ایمان بیاورند «فآمنوا بالله و رسوله النبی الأمی». پیامبری که تنها دیگران را دعوت به این حقایق نمی کند، بلکه در درجه اول خودش به آنچه می گوید، یعنی به خدا و سخنان او ایمان دارد «الذی یؤمن بالله و کلماته». نه تنها آیاتی را که بر خودش نازل شده می پذیرد، بلکه تمام کتب راستین انبیاء پیشین را نیز می پذیرد.
ایمان او به آئینش که از خلال اعمال و رفتارش آشکار است، خود دلیل روشنی بر حقانیت او است، زیرا عمل یک گوینده، نشان می دهد که تا چه اندازه به گفته خود مؤمن است، و ایمان او به گفتارش یکی از نشانه های صدق و راستگویی او است، تمام تاریخ پیامبر (ص) به این حقیقت گواهی می دهد، که او بیش از همه به تعلیمات خویش و آیات قرآن پایبند بود و ایمان داشت. آری، از چنین پیامبری باید پیروی کنید، تا نور هدایت در قلب شما بتابد و در مسیر سعادت قرار گیرید «و اتبعوه لعلکم تهتدون». اشاره به اینکه ایمان به تنهایی کافی نیست، بلکه در صورتی مفید خواهد بود که با پیروی عملی تکمیل گردد. جالب توجه اینکه آیه فوق در مکه نازل شده است که در آن روز پیروان اسلام، در اقلیت شدیدی قرار داشتند، آن چنان که شاید کمتر کسی احتمال می داد پیامبر (ص) حتی بر مکه مسلط شود، تا چه رسد به جزیره عرب و یا قسمت مهم دنیا.
بنابراین کسانی که فکر می کنند پیامبر اسلام (ص) نخست مدعی رسالت بر مکه بود و هنگامی که آئینش بالا گرفت به فکر تسلط بر حجاز افتاد و سپس در فکر کشورهای دیگر فرو رفت و نامه به سلاطین دنیا نوشت و اعلام جهانی بودن آئینش را کرد پاسخ همه آنها را آیه فوق که در مکه نازل شده است می دهد، و می گوید: «او از آغاز کار دعوت جهانی خود را آشکار ساخت.»
از ظاهر سیاق جمله ی «لتخرج الناس من الظلمات إلی النور؛ تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکی ها به سوی روشنایی در آوری.» (ابراهیم/ 1) نیز استفاده می شود که منظور از "ناس" عموم مردم می باشد نه فقط قوم رسول خدا و مؤمنین از ایشان، چون در ظاهر لفظ آیه هیچ دلیلی بر این تقیید نیست، و کلام خدای تعالی در آیاتی دیگر صراحت دارد بر اینکه رسالتش عمومی است، و نیز آیات صریحی که مربوط به دعوت یهود و سایر اهل کتاب می باشد، و همچنین عمل خود آن حضرت که همه اقوام و ملتها را دعوت می کرد. و هر که از هر قوم و ملتی ایمان می آورد ایمانش را می پذیرفت و نمی فرمود: من تنها برای قوم خود مبعوث شده ام به شهادت اینکه اسلام عبدالله بن سلام یهودی و سلمان فارسی و بلال حبشی و صهیب رومی و امثال ایشان را پذیرفت علاوه بر این، آخرین آیه این سوره یعنی آیه «هذا بلاغ للناس و لینذروا به؛ اين [قرآن] ابلاغى براى مردم است [تا به وسيله آن هدايت شوند] و بدان بيم يابند.» (ابراهیم/ 52) در مقابل اولین آیه آن یعنی آیه "کتاب أنزلناه" است که مؤید این گفتار ما است که گفتیم مقصود از "ناس" تنها همان افرادی نیست که در زمان رسول خدا ایمان آوردند و از تاریکی ها به سوی نور بیرون آمدند، بلکه منظور عموم افراد بشر است.
در این آیه بیرون کردن از ظلمت به سوی نور را به رسول خدا (ص) نسبت داده و فرموده است: تا تو مردم را بیرون آوری. این بدان جهت است که رسول خدا (ص) یکی از اسباب ظاهری این اخراج است، و ایمان هر مؤمنی هر چند در هزاران سال بعد و با واسطه های بسیار باشد بالاخره مستند به آن جناب می شود.
استدلال برای رفع استیحاش یهود و مردم غیر عرب از بعثت پیامبر (ص)
«الذی له ملک السماوات و الأرض لا إله إلا هو یحیی و یمیت؛ همان [خدايى] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست هيچ معبودى جز او نيست كه زنده مى كند و مى ميراند.» (اعراف/ 158) صفاتی است که خداوند خود را به آن توصیف نموده، و مجموع آنها به منزله تعلیلی است که امکان رسالت از ناحیه خدا را فی نفسه بیان نموده، و در ثانی امکان عمومیت این رسالت را اثبات می کند، و بدین وسیله استیحاش و تعجب بنی اسرائیل را که چگونه ممکن است مردی غیر از یهود آن هم از طبقه درس نخوانده به چنین نبوتی جهانی برسد از بین می برد، چون یهودیها پیش خود چنین خیال می کردند که در میان همه اقوام بشری فقط آنها از حزب خدایند بلکه آنها خود را از نزدیکان درگاه خدا و حتی فرزندان و دوستان خدا می پنداشتند، و همچنین استیحاش ناشی از عصبیت غیر عرب را از اینکه مردی عرب بر آنان مبعوث شود زائل می کند.
وجه دلالت جمله مورد بحث بر این معانی این است که در جمله قبل می فرمود: "من فرستاده خدا به سوی همگی شمایم" و در این جمله خدا را توصیف نموده و می فرماید: "آن خدایی که..." پس برگشت معنای این دو جمله به این است که: "آن خدایی مرا به رسالت خود برگزیده که ملک آسمانها و زمین و سلطنت عالی بر آسمان و زمین از آن او است، همان خدایی که معبودی جز او نیست که مالک گوشه ای از آسمانها و زمین باشد، پس تنها اوست که می تواند به هر چه بخواهد حکم کند و هیچ مانعی مزاحم نفوذ حکمش نیست و هیچ اراده ای جلوگیر نفوذ اراده اش نمی باشد، اوست که می تواند به اراده خود رسولی به سوی طایفه ای از بندگانش و یا به سوی همه آنان گسیل بدارد، او همان خدایی است که زنده کردن و میراندن به دست او است، پس همو می تواند مردمی را و یا همه بشر را به حیاتی سعید و طیب زنده کند، چون سعادت و هدایت از زندگی است همانطور که شقاوت و ضلالت از مرگ است" هم چنان که فرموده: «یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول إذا دعاکم لما یحییکم؛ شما که ایمان دارید خدا را اجابت کنید و پیغمبر را نیز، چون شما را به چیزی که زندگیتان می دهد دعوت کنند.» (انفال/ 24) و نیز فرموده: «أ و من کان میتا فأحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس؛ آن کس که مرده بود و زنده اش کردیم و برای او نوری قرار دادیم که به کمک آن میان مردم راه می رود.» (انعام/ 122) و نیز فرموده: «إنما یستجیب الذین یسمعون و الموتی یبعثهم الله؛ فقط کسانی که گوش شنوا دارند دعوت تو را اجابت می کنند، و مردگان را خدا زنده می کند.» (انعام/ 36)
«فآمنوا بالله و رسوله النبی الأمی» این آیه شریفه تفریع بر آیه قبل است، و معنایش این است که: وقتی مطلب از این قرار باشد، پس به من ایمان بیاورید، زیرا من همان پیغمبر امی هستم که تورات و انجیل شما به آمدنم بشارت داده، و من به خدا ایمان داشته و به وی کفر نمی ورزم، و همچنین به کلمات او ایمان آورده ام، و کلمات او همان شرایع و احکامی است که بر من و بر انبیای سابق بر من نازل کرده است، مرا پیروی کنید باشد که رستگار شوید.
این آن معنایی است که سیاق آیه اقتضای آن را دارد، و از این معنا وجه التفات از تکلم "إنی رسول الله" به غیبت "رسوله..."، معلوم می شود، البته باید دانست که از ظاهر سیاق استفاده می شود که این آیه دنباله آیه سابق و هر دو کلام رسول خدا (ص) است. و وجه التفات همانطور که قبلا هم خاطر نشان شد این است که به جای اینکه بفرماید: "پس ایمان آورید به خدا و به من" فرمود: "پس ایمان بیاورید به خدا و به رسول او"، آن گاه رسول را به اوصافی وصف کرد تا بدین وسیله امر در "فامنوا" و در "و اتبعوه لعلکم تهتدون" را تعلیل کرده باشد.
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 12 صفحه 6؛ جلد 8 صفحه 368
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 6 صفحه 406
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها