ذوب در توحید ناب
فارسی 3040 نمایش |خدای سبحان فرمود: «از خدا و پیامبر و اولوالامر اطاعت کنید.» اطاعت کردن همان عبادت است کسی که به سخن دیگری گوش می دهد و او را اطاعت می کند و برنامه اش را به فرمان او منطبق و تنظیم می کند، او را عبادت کرده مطیع و بنده اوست، زیرا عبادت اختصاصی به نماز و روزه ندارد. خدای سبحان هرگونه اطاعتی را که به عبادت برگردد از آن خود می داند. «وقضی ربک ألا تعبدوا إلا إیاه؛ پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد.» (اسراء/ 23) یعنی حکم قطعی خدای سبحان آن است که معبودی جز او نیست و عبادت جز برای رضای حق نخواهد بود. یا «إیای فاعبدون؛ تنها او را بپرستید.» (عنکبوت/ 56) یا «إیای فارهبون؛ تنها از من بترسيد.» (بقره/ 40) یا «إیای فاتقون؛ تنها از من پروا كنيد.» (بقره/ 41) و یا «إیاک نعبد؛ تنها تو را می پرستیم.» (حمد/ 5) که همه این تعبیرها مفید حصرند.
از آیات فوق و نیز از امثال «إن الحکم إلا لله؛ حکم تنها از آن خداست.» (انعام/ 57) استفاده می شود که فرمان نافذ جز فرمان خدا نخواهد بود و اگر خداوند فرمود: «أطیعواالله و أطیعواالرسول و أولی الأمر منکم؛ خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.» (نساء/ 59) بعد فرمود: پیغمبر باید اولی الامر را معین کند آنگاه بر اساس «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا؛ آنچه را فرستاده [ى او] به شما داد بگیرید و از آنچه شما را بازداشت باز ایستید.» (حشر/ 7) وقتی پیامبر اولوالامر تعیین شده را به مردم ابلاغ می نماید، جامعه انسانی باید از او اطاعت کنند چون «ما أرسلنا من رسول إلا لیطاع بإذن الله؛ ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند.» (نساء/ 64) پس اگر از اولوالامر، مثلا، اگر از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) اطاعت می کنیم، برای آن است که ولایت آنها را پیامبر (ص) به دستور خدا به ما ابلاغ کرده است. پس، از اولوالامر باید اطاعت کرد چون پیامبر اطاعت آنان را لازم فرموده و از پیامبر باید اطاعت کرد چون خدا به اطاعت از آن حضرت دستور داده است. البته اطاعت اولوالامر هم از طرف خدای سبحان توسط رسول گرامی لازم شد.
در حقیقت همه اطاعتها به خدای سبحان بر می گردد، چون مطاع بودن پیغمبر (ص) و عترت طاهرین (ع) و مطیع بودن ما، همه، به امر خداست، همین معنا را که در آیات یاد شده با صراحت بیان کرد، به این صورت هم بیان می کند که: «أطیعوا الله و أطیعواالرسول و أولی الأمر منکم» بعد از اتمام صدر آیه می فرماید: «فإن تنازعتم فی شیء فردوه إلی الله و الرسول؛ پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد.» (نساء/ 59) یعنی اگر در مسئله ای حتی در تعیین اولی الامر و امامت امامان، اختلاف دارید، به خدا و پیامبر مراجعه کنید، یعنی مرجع حل اختلاف فقط خدا و پیامبر است، در این قسمت وسط آیه، دیگر سخن از اولوالامر نیست، اما در قسمت سوم که پایان بخش آیه است، فرمود: «إن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر؛ اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد.» (نساء/ 59) اگر به خدا و قیامت ایمان دارید.
در ذیل آیه سخن از پیغمبر هم نیست، یعنی، اول آیه سه ضلعی، وسط آیه دو ضلعی، و پایان آیه یک ضلعی است، شروع به تثلیث در اطاعت، و تبدیل آن به تثنیه، و ختم آن به توحید، نشانه آن است که اطاعت اصیل فقط از خداست،و اطاعت از پیامبر و ائمه معصومین (ع) به دستور مطاع اصیل. یعنی اگر در صدر آیه فرمود: از خدا و پیغمبر و اولوالامر اطاعت کنید، و در وسط آیه فرمود: حل اختلافها را به خدا و پیغمبر ارجاع بدهید، در ذیل آیه فرمود: این حکم را کسی می پذیرد که فقط به خدا و قیامت معتقد باشد.
آیه مزبور نشان می دهد که کمال وجودی ذاتا متعلق به خدا و عرضا برای غیر خدا ثابت است، و سر آنکه برای معصومین، مخصوصا رسول اکرم (ص) مطاع بودن ثابت است، آن است که این ذوات مقدس در متن توحید ناب ذوب شده اند، و علم و اراده آنان فانی در علم و اراده خدای سبحان شده است. «و ما أرسلنا من رسول إلا لیطاع بإذن الله؛ و ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به توفيق الهى از او اطاعت كنند.» (نساء/ 64) یعنی خدای سبحان مطاع بودن پیغمبر و مطیع بودن شما را اذن داد، تا دیگران نپندارند که پیغمبر از خود چیزی می گوید.
آنها که گفتند: اگر از طرف خدا حکم می کنی ما قبول داریم اما اگر از طرف خود می گویی نه، پیغمبر را درست نشناختند و او را فردی عادی پنداشتند، دیگر نمی دانستند آن حضرت در مسیر توحید ناب است و جز به دستور خدا حکمی ندارد یا خدا صریحا او را مأمور ابلاغ حکم معین کرده یا او را از آسیب خطا منزه نموده و از علوم غیبی با خبر و آگاه کرد که در این حال آن حضرت جز حق و خیر نمی گفت و جز حق و خیر نمی اندیشید، همان طور که در مسائل قضا و زمامداری الهی مطرح است. پس این سؤال که آیا فلان حکم از خودت هست یا از خدا، صحیح نیست زیرا او در اثر قرب نوافل و فرایض به جایی رسیده که خدای سبحان سمع و بصر اوست: «کنت سمعه الذی یسمع به و بصره التی یبصر بها» یعنی تمام مجاری ادارکی و تحریکی انسان کامل با ظهور خدای سبحان در مقام فعل تنظیم می شود، چنانکه خداوند به آن حضرت فرمود: «إنک علی صراط مستقیم؛ تو بر راهى راست قرار دارى.» (زخرف/ 43)
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 8 صفحه 164
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها