ضرورت بحث قلمرو دین
فارسی 3871 نمایش |بحث قلمرو دین و گستره پاسخگویی آن به نیازهای انسان امروزه یکی از مسایل مهم دین شناسی یا فلسفه دین به شمار می رود. از دیرباز، متفکران اسلامی در آثار گوناگون کلامی و فقهی خویش از مقوله قلمرو دین سخن گفته اند. اگرچه بحث از این مقوله در گذشته برای اندیشمندان اسلامی یک مسأله جدی و فراگیر نبوده و آنان ضرورتی برای بررسی عمیق آن نمی دیده اند، ولی امروز مباحث مربوط به مبانی و مواضع دین در عرصه حیات اجتماعی از اهمیت خاصی برخوردار است و مسأله شناسایی قلمرو هدایت دین نیز ضروری می نماید؛ دلیل این امر را باید در رشد و پیشرفت علم و تکنولوژی به ویژه علوم تجربی و نگرش کارکردگرایانه به دین به جای نگرش حق جویانه جستجو نمود. هر چند چنین نگرشی به دین ویژه جهان غرب و فرهنگ مسیحیت است، ولی از آنجایی که امروز همان دیدگاه ها در جوامع اسلامی به عنوان یک پرسش و شبهه دینی، بلکه گاه به عنوان یک دیدگاه اسلامی مطرح می گردد، ضرورت دارد که متفکران اسلامی به تحلیل و پاسخگویی عمیق و دقیق آن بپردازد. طرح مسئله ى قلمرو دین از جهات مختلف تئوریکى و کاربردى ضرورى مى نماید؛ از جمله:
1. تعیین قلمرو شریعت نقش مؤثرى در ساختار توزیع قدرت و نظام سیاسى و فرهنگى و اقتصادى جامعه دارد؛ مثلا اگر قلمرو گسترده اى براى دین قایل نباشیم نمى توانیم از ولایت عام و فراگیر سخن بگوییم.
2. با توجه به چندروشى بودن علوم، به ویژه علوم انسانى، و با عنایت به پذیرش مقوله اى به نام علم دینى، ضرورت بحث قلمرو شریعت مضاعف مى نماید؛ زیرا نمى توان از انحصار علوم تجربى در روش حسى و استقرایى و علوم فلسفى در روش عقلى و علوم تاریخى در روش نقلى سخن گفت؛ تمام علوم و معارف بشرى از روش هاى متعدد مدد مى گیرند و روش درون متون دینى نیز، یکى از روش هاى کسب معرفت به شمار مى آید.
3. این بحث در جامعه ى ایران و حکومت اسلامى، که مدعى نظام نوین دینى است، ضرورت دیگرى مى یابد؛ زیرا تعریف دقیق این نظام دینى، تنها با تعیین قلمرو دین میسر مى گردد.
موضوع قلمرو و گستره ی دین از مباحث پر دامنه و پرفراز و نشیبی است که در دهه های اخیر به یکی از مباحث مهم و بحث برانگیز فلسفه دین مبدل شده است. در این باره برخی بر حضور دین در تمام عرصه های زندگی و حیات شخصی و اجتماعی و سیاسی بشر تأکید کرده اند و در نقطه ی مقابل با تقویت اندیشه ی سکولاریسم، عده ای کوشیده اند تا ظهور و حضور دین را در چهارچوب های تنگ زندگی شخصی افراد و حداکثر در نوع تعامل ایشان با یکدیگر و به عبارتی، در حوزه ی اخلاق اجتماعی محدود سازند؛ از دیدگاه ایشان، ادیان به طور عموم، چه آسمانی باشند و چه محصول اندیشه ی بشر، در حوزه ی محدود حیات شخصی انسان، ظهور و بروز دارند و کارکردهای آن ها نیز تنها در همین عرصه برآورد می گردد. برای داوری و نقد و بررسی و نقض و ابرام هر یک از این نظریات باید گامی به عقب برگردیم. نخست باید دید نظریه پردازان این دیدگاه ها، چه روشی را برای تعیین و شناخت قلمرو گستره ی دین پذیرفته اند که از رهگذر آن به منزل کنونی راه یافته اند. اتقان و قوت هر یک از این راهکارها می تواند نتایج علمی و قابل قبول تری را در پی داشته باشد و از طرفی سستی و ضعف این سنگ بناها و نقد و نقض آن ها در این مرحله، ما را از چالش های کش و قوس دار، در مراحل بعدی باز می دارد؛ زیرا بنای کاخی عظیم بر پایه های شکننده ی بلورین، جز در خیال و توهم تحقق نمی یابد. با بررسی روش های قلمروشناسی دین با چهار نظریه در این باب مواجه می شویم:
1- روش درون دینی: برخی کوشیده اند با توضیح خواستن از خود دین و مراجعه به متون دینی، اهداف و قلمرو هدایت آن را مشخص کنند
2- روش برون دینی: در این تئوری، قلمرو دین و حوزه و گستره ی آن بر مبنای انتظارات آدمی تعیین می گردد.
3- روش بررسی معرفت های درجه ی دوم: برخی تنها راه وصول به قلمرو شناسی دین را در گرو مجموعه ای از معرفت های درجه ی دوم قلمداد کرده اند.
4- روش اعتدال و میانه: از منظر گروهی تشخیص کلیات هدف و قلمرو دین به عهده ی عقل بوده و تفصیل و جزئیات به عهده ی دین است. از این دیدگاه می توان به نظریه ی میانه و بینابین نام برد.
برخی نظریه پردازان، چنین اظهار می دارند که برای دانستن این که دین برای چه آمده و قلمرو آن چه افق هایی را در می نوردد نخست باید دین را فهمید و فهم دین مرهون تعیین و تعریف انتظارات ما از دین است نه آن که انتظارات ما تابع فهم دین باشد پس انتظارات ما از دین، هم میزانی است برای فهم دین و هم وسیله ای است برای شناخت هدف و قلمرو دین. یکی از این نظریه پردازان چنین می نویسد: انتظار ما از دین یعنی تبیین این که دین چه می تواند بکند و آمده و آماده است تا چه بکند و پیداست که تبییین توانایی های دین منوط به تبیین گوهر دین است. این از یک سوی، و از سوی دیگر نیازهای آدمی که او را محتاج به دین می کند. دینی که نیازهای آدمی را (که ناکام مانده اند و در جای دیگر برآورده نمی شوند) برنیاورد، پذیرفتنی و خواستنی نیست. لذا در تحدید انتظارات ما از دین، تبیین دو امر ضرورت دارد: یکی گوهر دین و دیگری آن دسته از نیازهای اصیل آدمی که جای دیگر اشباع نمی شوند و تبیین این هر دو امر، خارج از دین صورت می گیرد. در این بیان، روشن شدن قلمرو دین بر تبیین گوهر آن و نیز تبیین نیازهای اصیل آدمی که در جایی غیر از دین اشباع نمی گردد متوقف است که این دو امر در فضایی خارج از دین، محقق می گردند. با توجه به بیان مذکور، این پرسش مطرح می شود که چه عاملی باعث ایجاد انتظار ما از دین شده است آیا بیانات و وعده های دین، ما را متوقع کرده است. و یا عامل دیگری مؤثر افتاده است. هواداران این نظریه در مقام یافتن عامل مؤثر در شکل گیری انتظار بشر از دین به سراغ نیازهای وی که در جای دیگر ارضا نمی شود می روند و همین دردها و نیازهای ناکام از یافتن پاسخ و التیام که به جز با نوازش سرانگشتان دین تسکین نمی یابد را عامل اصلی در ایجاد انتظار بشر از دین دانسته اند. پس نخست باید با انسان شناسی جامع، نیازهای وی را شناخت و در پرتو آن قلمرو دین را مشخص نمود. یکی از مشکلاتی که پیش روی این نظریه عرض اندام می کند دایره ی گسترده نیازهای اشباع نشده ی بشری است. آیا دین پاسخ گویی همه ی این نیازهاست؟ هواداران این نظریه برای رهایی از تالی فاسدهای فراوان گریبانگیر آن، نیازهای بشری را به دو دسته اصیل و غیراصیل تقسیم کرده اند و تنها نیازها و انتظارات اصیل را مشخص کننده ی قلمرو دین می دانند.
تعریف دین
پیش از پرداختن به بررسی مسأله قلمرو دین ارائه تعریفی از خود دین ضروری به نظر می رسد، زیرا بدون داشتن تعریف مشخصی از دین نمی توان در مباحث مانند قلمرو دین موضع گیری کرد. دین واژه عربی است و در لغت عربی به معنای اطاعت و جزا آمده است. برخی از لغویین مانند صاحب معجم مقاییس اللغه دین را به معنای اطاعت گرفته و معتقد است اصل و ریشه این کلمه نوعی انقیاد و ذل است. راغب نیز در مفردات می گوید: دین به معنای اطاعت و جزا است و شریعت را به اعتبار آنکه باید از آن اطاعت شود، دین نامیده اند. در تعریف اصطلاحی دین اختلاف نظرهای بسیاری مشاهده می شود و در این زمینه تعریف واحدی وجود ندارد. از یک سو دین آن چنان گسترده تعریف شده که حتی آیین هایی را که در آنها اعتقاد به خدا مطرح نیست مانند بودیسم، یا آیینهایی را که به جای خداپرستی پرستش انسانیت را توصیه می کنند نظیر اومانیسم اگوست کنت، و آیین هایی را که بر ماده انگاری مبتنی اند مانند مارکسیسم، در بر می گیرد. از سوی دیگر نیز آن چنان محدود تعریف شده که تنها به یک دین خاص یا یکی از مذاهب آن اختصاص یافته است. در این مبحث مقصود ما از دین، آیین وحیانی است، بدین معنا که آن از جانب خداوند بر پیامبران وحی شده است. از آنجایی که به اعتقاد ما دین اسلام تنها آیین وحیانی تحریف ناشده است، مقصود ما از دین همان دین اسلام است.
بر این پایه، دین -حد اقل- از دو بخش تشکیل شده است:
1- اعتقادات، که در حکم پایه و اساس آن است.
2- احکام و دستورات عملی (اعم از قوانین اخلاقی و احکام اجتماعی) که متناسب با آن پایه های عقیدتی و برخاسته از آنها است. یا طبق نظر دیگری که در میان اندیشمندان مسلمان معروف تر است، محتوای دین به سه بخش تقسیم می شود: اعتقادات، اخلاق و احکام.
منـابـع
محمدشريف حيدری- فصلنامه گشايش شماره 6 و 7 و 8- مقاله قلمرو دين
محمدتقى مصباح يزدى- بنام قلمرو دين
عبدالحسين خسروپناه- گستره ى شريعت- صفحه 22
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها