رابطه امید با صبر و استقامت
فارسی 3617 نمایش |یاس و امید دو صفتى هستند که با یک دیگر ضدیت دارند، جایى که امید باشد، یاس و نومیدى را راه نیست و جایى که یاس پیدا شود، امید در آن جا یافت نمى شود و هم چنان که این دو صفت با یک دیگر جمع نمى شوند و پیوسته در جنگند، آثارى که از امید و نومیدى برمى خیزند نیز باهم ضدیت و دشمنى دارند، مانند دو پدرى که با یکدیگر دشمنى داشته باشند و دشمنى آن ها به فرزندانشان به ارث برسد. کسى که روح یاس و نومیدى بر او چیره شود، پیوسته محزون و اندوهناک خواهد بود و به هیچ یک از مقاصد خود نخواهد رسید؛ زیرا هنگامى که به سوى مقصد خود روان است، اگر به کوچک ترین مانع برخورد کند، یاس، او را از استمرار در حرکت به سوى مقصود، باز خواهد داشت، در نتیجه از پایدارى در برابر موانع منصرف گشته، به هیچ هدف و مقصودى نخواهد رسید، بلکه هر روز دنبال مقصدى خواهد رفت و صفت تلون در او رشد خواهد نمود و در اثر تلون و هر روز راهى را اختیار کردن و به رنگى در آمدن، هیچ وقت کوشش هاى او بارور و مثمر نخواهد شد، تنها ثمرى که از کوشش خویش مى برد همانا رنج بیهوده کشیدن و به هیچ آرزویى نرسیدن است. ولی هرگاه روح امید بر کسى مستولى شود، همیشه خشنود و کامران خواهد بود و به سوى مقصدى که قدم برمى دارد بى گمان موفق شده و به آن مقصد خواهد رسید؛ زیرا به هر مانعى که برخورد کند نومید نمى شود و با امیدوارى کاملى، آن مانع را برداشته و به سوى مقصد رهسپار خواهد شد. رسیدن به مقصد، او را تقویت کرده و نیروى تازه اى به او مى دمد بار دیگر، هدف و مقصد بزرگ ترى را تعقیب خواهد کرد و همچنین بار سوم و چهارم؛ پس وصول به هر هدف کوچک ترى، مقدمه براى قدم برداشتن به سوى هدف بزرگ تر خواهد شد. و در اثر روح امیدى که بر او حکومت مى کند هیچ وقت از طول مدت یا از بزرگى و سختى مانع، نومید نخواهد شد و تا مقصود خویش را در آغوش نگیرد، منصرف نمى شود و روح صبر و پایدارى را که طلیعه سعادت هر کس است، دارا خواهد شد و بر حل هر مشکلى، هر چند بسیار دشوار باشد، توانا خواهد بود، بلکه هر دورى، نزد او نزدیک و هر دشوارى، پیش او آسان مى شود؛ پس نتیجه نومیدى، تلون و مرگ است و نتیجه امید، استقامت است و حیات.
کوچکى موانع
در نظر مردمان با صبر و استقامت، همیشه موانع، کوچک و خرد مى آید؛ زیرا که روح آنان به مراتب از موانع، قوى تر و بزرگ تر خواهد بود، ولى کسى که متلون است، خود را در برابر موانع، حقیر و ناتوان مى بیند و مانع را سخت و صعب العبور مى شمارد؛ زیرا در برابر هر مانعى، عقب نشینى اختیار کرده و ناتوانى خود را به چشم مى بیند، از این جهت، کسانى که در زندگانى هاى سخت و پرحادثه تربیت مى شوند، پایدارى آن ها در برابر فشارها و حوادث بیش تر است و چون آزموده مبارزه با مشکلات هستند بر آن ها غالب شده و بیش تر به نتیجه و مقصود مى رسند، چنانچه مردان بزرگ تاریخ از میان این دسته برخاسته اند، ولى کسانى که در یک زندگى راحت و آسوده پرورش یافته اند، در برابر فشارها و موانع، فوق العاده ضعیف و ناتوان خواهند بود. امیرمؤمنان على (ع) مى فرماید: «الا و ان الشجرة البریة اصلب عودا و الرواتع الخضرة ارق جلودا والنباتات العذیة اقوى وقودا و ابطا خمودا»؛ درختى که در بیابان خشک و سوزان پرورش یافته باشد، چوبش محکم تر است ولى در برابر گل هایى که زیر دست باغبان در گلزارها و بوستان ها پرورش یافته وبراى آن ها همه گونه وسایل حیات آماده بوده است، بسیار رقیق و ناتوان خواهندبود». هر کس که اتکا به نیروى خود نداشته و خواسته باشد با کمک دیگرى ادامه حیات بدهد، در نبرد زندگى پیروز نخواهد شد و بر فرض به مقامى بزرگ نایل شود، توانایى حفظ آن را نخواهد داشت و به زودى از دستش خواهد رفت.
ناز پروردگان
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست *** عاشقى شیوه رندان بلاکش باشد
ناز پروردگانى که در بستر نرم و راحت آرمیده اند، سرد و گرم جهان را نچشیده و گرفتارى هاى آن را ندیده اند و آزموده مقاومت و پایدارى در برابر موانع و مشکلات نشده اند و آن چه را که خواسته اند، بدون سختى و ناراحتى برای ایشان آماده بوده است، هنگامى که دست تنها شدند و اوضاع و احوالى که مساعد آن ها بود از میان رفت، توانایى آن را نخواهند داشت که پر کاهى را بردارند و اگر جویاى مقصودى باشند، بدان برسند؛ زیرا عرضه ندارند و در بى عرضگى پرورش یافته اند. بچه اى که بسیار بسیار محبوب پدر و مادرى بى نیاز و توانا باشد، به طورى که هر چه بخواهد براى او فراهم کنند، مبادا کودک عزیز، دل آزرده شود یا بگرید، اگر پدر و مادر از دستش رفتند، در ناتوانى و بى چارگى خواهد مرد؛ چون نه توانایى بر جذب دارد و نه قدرت بر دفع. از آن سو، اگر فردى یار و یاورى نداشته باشد و جویاى چیزى بشود که براى او حاصل نشود، مگر پس از کوشش وجد و جهد بسیار و زحمت طاقت فرسا و تلاش هاى بى شمار، و پس از آن که مقصود را به دست آورد، مورد هجوم و حملات فوق العاده از هر طرف باشد، رقبا و دزدان نیرومند هم منتظر فرصت باشند که گوهر گران بهایش را از کفش بربایند و او با تمام نیروى فکرى و جسمى خود همیشه در دفاع باشد و نقشه هاى مخالفان را خنثى کند، چنین کسى بسیار توانا و نیرومند خواهد شد، به طورى که هیچ کس را با او توانایى برابرى و یاراى مقاومت نیست. کشاورز یزدى که هیچ ندارد و همه چیز را باید با کوشش ایجاد کند، بسیار نیرومندتر و در کشاورزى، داناتر از کشاورز مازندرانى است که همه چیز را طبیعت بهر او آماده کرده است.
زندگانی علی (ع)
على (ع) با آن دو جمله فوق، زندگانى خود را تشریح مى کند که همه آن، نبرد و کوشش و مبارزه بود، از کودکى سر و کارش با رنج و فشار و سختى و کار و کوشش و پرورش یافته سختى هاى حوادث و فشارهاى مشکلات بوده است؛ اوضاع طبیعى حجاز به طورى نامساعد بود که هیچ چیز در مکه یافت نمى شد، اهل مکه همیشه در خطر گرسنگى بودند، قوت خود را بایستى از تجارت هاى شام و ایران و یمن تهیه کنند، آب را مى باید از اعماق چاه ها -که بدون وسایل صنعتى حفر شده بود- بیرون آورند، غارتگرى و تاراج که در اثر فقر در شبه جزیره عربستان رواج داشت، کسى را نمى گذاشت که بر مال یا جانش ایمن باشد، گرماى طاقت فرسا و شدت حرارت، بر سختى زندگى مى افزود، سرماى خشک و سوزنده زمستان، بدن هاى لخت و عریان آنان را که در اثر حرارت آفتاب سوزان تابستان حجاز برشته شده و چندین بار پوست انداخته بود، آزار مى داد، حسادت و غرور که معلول این گونه محیطهاست، میان آن ها دشمنى و زد و خورد به وجود آورده و جنگ هاى خانوادگى را فراهم آورده بود. فقر ابوطالب -پدر على (ع)- زندگى را بیش تر دشوار و مشکل تر ساخته بود، از طرف دیگر، اسلام که دنیاى عرب بر کوبیدن آن همت گماشته بود، نبرد و مبارزه را شدیدتر و آتشین تر مى کرد. على (ع) در چنین زندگانى و محیطى پرورش یافت و بزرگ شد؛ لذا پس از رسول خدا که مربى او بود، بااستقامت ترین فرد بشر گردید و از همه یاران آن حضرت، در همه فضایل، برترى یافت و از ملک پران شد و آن چه اندر وهم نمى گنجد آن شد.
میوه امید و نومیدى
نتیجه امید، حیات است و یاس جز مرگ میوه اى ندارد. امید، هر دشوارى را آسان مى کند و نومیدى، هر آسانى را دشوار مى نمایاند. امید، نیروى استقامت و پایدارى را تقویت مى کند و دودلى را از میان برمى دارد، ولى نومیدى، ضعف و دودلى را بر انسان چیره مى کند و رهسپار دیار نابودى و نیستى مى گرداند. به وسیله استقامت، مى توان امیدوار بود و به وسیله امید، مى توان پایدارى کرد و استقامت نمود. کسى که از رسیدن به مقصود نومید شود و داراى استقامت نباشد، همه مشکلات در نظرش غیر قابل حل مى آید و موانع را غیر قابل تسخیر و شکست ناپذیر مى شمارد، ولى کسى که داراى استقامت باشد، عدد مشکلات در نظرش بسیار کم و هریک را به آسانى قابل حل مى داند و موانع را بسیار کوچک و نابود شدنى مى انگارد، چنین کسى مرد کار است و بیش تر کار مى کند و کم تر مى گوید، بر خلاف آن دیگرى که مرد خیال و پندار است که بیش تر خیال مى کند و کم تر عمل دارد یا بیش تر مى گوید و کم تر کار مى کند.
بزرگ پنداشتن موانع
موانع و مشکلاتى که در راه رسیدن به هر هدفى پیش مى آید، آن قدر که توهم بزرگ بودن براى آن ها مى شود، در واقع عظیم و صعب العبور نیستند، همان که اندک کوششى براى از میان برداشتن آن ها به کار رود، ارزش واقعى آن ها آشکار مى شود که بسیار کوچک تر و حقیرتر از آن چه پنداشته شده بود، بوده اند و اغلب، عظمت آن ها؛ مانند: توپ هاى توخالى و شیرهاى برفى، واقعیت نداشته و خیالى محض بوده اند. مردمان معتاد از این قبیلند که سوراخى را چاهى و جویى را دریایى مى پندارند. بسیارى از مردم هستند که خود را خردمند مى دانند، ولى به ارزش واقعى اشیا نمى توانند پى برند؛ چون پندارشان مانع از تشخیص حقیقى آن هاست؛ مانند تاریکى شب که چیزها را دگرگونه و یا چندین برابر آن چه که هست، به نظر مى آورد؛ استقامت، نابود کننده این گونه توهمات و پندارهایى است که مانع از ادراک حقیقت اشیا مى شوند و هر چیزى را دگرگونه و یا عظیم تر از آن چه که هست، جلوه مى دهند.
ابن ابى عمیر
محمدبن ابى عمیر یکى از برجستگان عصر خویش و از فقهاى نامى و ثروتمندان شیعه به شمار مى رفت؛ هارون الرشید خلیفه مقتدر عباسى، او را احضار کرد و نام هاى شیعیان را از او خواست، ولى محمد، در برابر قدرت فوق العاده هارون، ایستادگى کرد و نام هاى برادران خود را بروز نداد؛ هارون ثروتش را ضبط کرد، محمد استقامت نمود و راز را فاش نکرد، هارون به زندانش افکند، نتیجه نداد، آن قدر در زندان بماند که آثار قلمى و تالیفات گران بهایش که به نود اثر مى رسید در خانه پوسید و باز رازش را فاش نکرد، این پیرمرد را طبق فرمان هارون، از زندان بیرون آوردند و عریان کردند و هر چه توانستند تازیانه اش زدند و چون کوه استقامت کرد، ثروتش را داد، پانزده سال زندان کشید، هزاران تازیانه بر تن عریان و رنجورش فرود آمد، ولى استقامت کرد و جان برادران خود را از خطر نگاه داشت.
منـابـع
سید رضا صدر- استقامت
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها