عدم وجود مسائل عرفانی در آیین بودا
فارسی 4964 نمایش |واژه بودا به معنای عام کلمه عنوانی است که در آیین بودا بر هر شخصی که مظهر پارسایی و خردمندی است اطلاق می شود و به معنی خاص لقب "سیدارتا گوئوتاما" حکیم و پارسای هندی است. او حدود سال 563 پیش از میلاد مسیح به دنیا آمد و حدود سال 483 پیش از میلاد در هشتاد سالگی در گذشت. او شاهزاده ای بود که پدرش "سودودانا" و مادرش ملکه "ماهامایا" نام داشت. تعدادی از پیشگویان و برهمنان وقتی آن کودک یعنی سیدارتا (بودا) را دیدند درباره آینده او گفتند: دو راه در برابر او است. اگر تصمیم بگیرد دنیا را برای خود نگه دارد یک امپراطور بزرگ خواهد شد و اگر تصمیم بگیرد دنیا را رها کند و در جستجوی نور معرفت باشد یک بودا می شود. پس از چند سال سیدارتا به دبستان فرستاده شد او به سرعت از نظر علم رشد نمود و چند زبان و نیز ریاضیات را آموخت و کم کم سرآمد همسالان و همشاگردی هایش شد. اما پدرش همچنان در اندیشه پیشگویی ای بود که درباره فرزندش کرده بودند. به خصوص پیشگویی شخصی به نام کندانا که گفته بود سیدارتا (بودا) پس از مشاهده چهار علامت، دنیا را ترک می کند و بودا می شود آن چهار علامت عبارت بودند از دیدن پیرمردی رنجور، مشاهده یک بیمار، دیدن مرده و ملاقات با یک مرتاض. با آن که پدر سیدراتا (بودا) بسیار می کوشید تا فرزندش در شادی و لذت های دنیوی غرق شود و هیچ یک از این چهار علامت را نبیند ولی سیدارتا (بودا) به تدریج آن ها را دید. آری!
دوره ریاضت بودا
او با دیدن چهارمین علامت یعنی شخص مرتاض، تصمیم گرفت مثل یک مرتاض زندگی کند از این رو به شیوه معمول آنان به گدایی پرداخت و در هر جا که می شد سرپناه می گرفت. بنابراین ریاضت های او از این دوره آغاز شد تا با پشت پا زدن بر جاذبه های دنیوی به حقیقت برسد. او با چند نفر دیگر برای رسیدن به این هدف تحت نظر معلمان متعددی از آن جمله شخصی به نام "آلارا کالاما" آموزش دید. اما احساس کردند که اشباع نشده اند، آن گروه کوچک سرانجام به مکانی به نام "اوروولا" رسیدند، مدتی آنجا ماندند، آن جا مکانی، پر درخت و آرام بود. آنان در این مرحله ریاضت های نفسانی را از کم خوری آغاز کردند، ابتدا یک وعده غذا می خوردند، سپس هر دو شبانه روز یک وعده و بعد از آن هر سه شبانه روز یک وعده غذا می خوردند، آنان در این برنامه جدید دیگر گدایی نمی کردند بلکه برنامه غذایی سختی داشتند یعنی از میوه، ریشه و برگ بعضی گیاهان بهره می بردند. سیدارتا (بودا) بر اثر این ریاضت ها لاغر و نحیف شد، اما خود آزاری او به این جا خاتمه نیافت، گاهی نفس خود را مدت ها در سینه حبس می کرد به گونه ای که سردرد شدیدی می گرفت. برای نشان دادن تحقیر کامل جسم خود به پوشیدن کثیف ترین جامه های کهنه ای رو می آورد که از میان انبوه زباله یا حتی از محل سوزاندن اجساد بیرون آورده بود. همچنین قدرت تحمل روحی خود را می آزمود، شب های اول یا چهاردهم ماه، که به باور او زمان هولناکی است و ارواح و موجودات فراطبیعی از نهانگاه های خود بیرون می آمدند، می رفت و میان محل های سوزاندن جنازه ها و گورستان ها تنها می نشست. تا شش سال این گونه ریاضت کشید اما پس از این مدت نتیجه گرفت که این ریاضت ها او را به جایی نمی رساند، روزی بیهوش شد، چوپانی او را یافت به او شیر خورانید و به مراقبت کردن از او پرداخت تا آن که به تدریج بخشی از تندرستی خود را به دست آورد.
دوره تمرکز فکر
بخش دیگری از ریاضت های بودا دورة تمرکز فکر است که به باور بودا و بودائیان، او پس از این دوره به نوریافتگی رسید و به رسالت خود پرداخت و اصول حکمتش را برای کسانی که شایسته می دانست بیان کرد. سخنان او، موعظه و درباره تزکیه نفس و خودسازی است و این که انسان چگونه با ترک دنیا و دل بریدن از جاذبه های آن به معرفت و حقیقت برسد.
عدم عارف بودن بودا
پس بودا کسی بوده است که برای معرفت یابی و رسیدن به حقیقت و رها شدن از رنج های زندگی دنیا راه ریاضت کشی را برگزید اما آیا او را می توان یک عارف نامید و اندیشه ها و اعمالش را عرفانی دانست یا خیر؟ ممکن است برخی بپندارند هرکس سخنی در مذمت دنیا و دل بریدن از آن گفت، و به هرگونه ریاضت های جسمانی و روحانی رو آورد و کارهای شگفت انگیزی انجام داد، عارف است اما این پندار نادرست است زیرا عرفان حقیقی خود را یافتن و به خدا رسیدن است و آن هم جز با استفاده از تعالیم انبیا و رهبران الهی حاصل نمی شود زیرا آنان سرآمد عارفان و به خدا پیوستگانند، آنان به لطف پرودگار تمام حقایق هستی را می دانند و می توانند انسان را زا راه های درست و خدا پسندانه به لقاء الله برسانند.
ریشه عرفان حقیقی
عرفان حقیقی یعنی عرفانی که در تعالیم آسمانی ریشه دارد، آغاز حرکتش بیداری بشر از خواب و رؤیاهای حیات طبیعی محض است و آگاهی از این که وجود او در حال تکاپو، در مسیر خیر و کمال در متن هدف خلقت عالم هستی قرار می گیرد. این عرفان (که مسیرش در حیات معقول، و مقصدش، "قرار گرفتن در جاذبه کمال مطلق" به لقاء الله است) به قرار گرفتن در شعاع جاذبیت او منتهی می شود. این عرفان که آن را عرفان اسلامی، می نامیم، هیچ حقیقتی را از عالم هستی اعم از آن که مربوط به انسان یا غیر او باشد حذف نمی کند بلکه همه عالم را با یک عامل ربانی درونی صیقل می دهد و شفاف می سازد و انعکاس نور الهی را در تمام ذرات و روابط اجزای این عالم نشان می دهد. این گونه عرفان است که خط نورانی آن به وسیله انبیای بزرگ الهی در جادة تکامل کشیده شده است، نه آن تخیلات رؤیایی در مهتاب فضای درونی که سایه هایی از مفاهیم بسیار وسیع مانند وجود، واقعیت، کمال، حقیقت و... را به جای اصل آن گرفته و با مقداری بارقه های زودگذر مغزی آن ها روشن ساخته و از آن ها حالی و مقامی برای خود تلقین نموده و دل به آن ها خوش می کنند در صورتی که ممکن است، مدعی چنین عرفانی حتی برای چند لحظه از روزنه های قفس مادی نظاره ای به بیرون از خود مجازی خویشتن نکرده باشد. این همان عرفان منفی است که انبوهی از کاروان جویندگان معرفت را از لب دریای درون خود به سراب های آب نما رهنمون می کند.
تأثیر پندار و گفتار و رفتار مرتاضان در شخصیت بودا
با توجه به این مطلب می توان گفت: بودا کسی است که پندار و گفتار و رفتار مرتاضان، سخت در تکون شخصیت او مؤثر بوده است. "مردم او را به عنوان قدیس یا مرتاض یا به نام خانوادگیش یعنی گائوتاما می شناختند." او پیامبر نبود و ریاضت های نفسانی اش نیز در تعالیم آسمانی ریشه نداشت بلکه تحت تأثیر جاذبه مرتاضان در طریق آنان قرار گرفت از این رو، او را نمی توان عارف نامید و اعمالش را نمی توان عرفانی دانست و پندها و حکمت هایش را نیز باید با آموزه های وحیانی و سخنان پیامبران خداوند به خصوص پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد (ص) سنجید و هر آنچه با آن ها سازگار است پذیرفت و آن چه بر خلاف آن ها است، رد کرد.
منـابـع
پاشایی- بودا- انتشارات مروارید
سادهاتیا- بودا و اندیشه او- ترجمه محمد تقی حران- صفحه 40-7
محمد تقی جعفری- عرفان اسلامی- صفحه 23-21
سایت اندیشه قم- قسمت پرسش و پاسخ- بودیسم
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها