بررسی زمینه‌های فرقه‌گرایی شیعه در مسئله امامت (زیدیه و سایر)

فارسی 4201 نمایش |

فرق حاصل از اختلاف زیدیه در باب امامت

زیدیه در اصل دو فرقه اند: نخست فرقه ای که معتقدند پیامبر (ص) به امامت حضرت علی (ع) و سپس امام حسن (ع) و امام حسین (ع) تصریح فرموده و پس از این سه نفر، دیگر نصی وجود ندارد. دوم فرقه ای که قائلند پیامبر (ص) بر امامت حضرت علی (ع) تصریح نکرده اما بر امت، واجب است که به خاطر پیشگامی و برتری او بر دیگر اصحاب پیامبر (ص) او را برای امامت برگزینند. سپس این دو فرقه با هم اختلاف پیدا کردند. برخی از کسانی که در مورد حضرت علی (ع) قائل به نص از جانب پیامبر (ص) هستند، ابوجارود، فضیل رسان، ابوخالد واسطی و منصور بن ابی أسود هستند که اینان از سران زیدیه به شمار می آیند.

فرقۀ جارودیه: پیروان ابوجارود

فرقه جارودیه (پیروان ابوجارود) معتقدند که پیامبر (ص) به امامت حضرت علی (ع) و سپس امام حسن (ع) و امام حسین (ع) تصریح کرده و پس از آن نص قطع شده است، ولی به هر حال امامت از میان فرزندان حضرت فاطمه (س) بیرون نمی رود. آنان می پندارند که تمامی فرزندان فاطمه (س) در امامت یک روش دارند و هر کدام از آنان که مردم را به سوی خود فراخواند، امام است و پیروی از او و پذیرش دعوتش بر مردم واجب است. آنان از ابوبکر و عمر تبری جسته و آن دو را کافر شمرده می گویند: آنان اولین کسانی هستند که در امر حکومت بر حضرت علی (ع) پیشی گرفته، حقش را غصب نمودند. در حالی که همه می دانیم پیامبر (ص) او را بر آن دو امیر قرار داده و جانشین پس از خودش تعیین کرده است. از این رو این فرقه به همراه زید بن علی بن الحسین (ع) قیام کردند و به همین جهت شیعه آنان را زیدیه نامیده است. آنان معتقدند که هرکس از فرزندان فاطمه (س) مردم را به امامت خویش فراخواند ولی آسوده در پس پرده خانه خود نشسته باشد نه امام است و نه پیروی از او واجب است.
ابوجارود همچنین معتقد بود که هرچیزی که خاندان پیامبر (ص) آن را حلال بشمارند حلال است و هر چیزی که آنان تحریم کنند حرام است و پاسخ تمامی نیازهای امت به خاطر آنچه پیامبر آورده به نحو کامل نزد اهل بیت پیامبر (ص) یافت می شود؛ کوچک و بزرگ با هم فرق ندارند. هر کدام از آنان که به سن رشد برسد و فضائل اخلاقی در وی کامل باشد، بر دیگری ترجیحی ندارد. این سخنان را گروهی از بزرگان و دانشمندان شیعه از ابوجارود نقل کرده اند. همچنین نقل می کنند که او گفته است: «اگر از میان فرزندان فاطمه (س) کسانی غیر از آنان که پیامبر (ص) به برتری آنان تصریح فرموده، یعنی امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، بر یکدیگر ترجیح دهم، مثل آن است که گفته باشم: برخی از آنان ناقصند و شایستگی امامت را ندارند. و اگر چنین باشد مردم نمی توانند کسی را که سزاوار امامت است از میان فرزندان فاطمه (س) بشناسند و در دانش و اموری که امت بدان نیازمند است و امام بایستی بدان عارف باشد، برخی را بر برخی دیگر رجحان دهند. از طرفی شناسایی برترین و دانشمندترین آنان و کسی که شایستگی امامت را دارد، از میان گروهی که در فضل و دانش یکسان اند امکان پذیر نیست چرا که شمار آنان فراوان و آزمودن همه آنان دشوار است. از این رو ابوجارود پنداشته است که آنان در فضل و دانش مساویند و هر کس از آنان قیام کرد، امام است. او علم امام را نیز به واسطه الهام الاهی می داند و معتقد است که هرگاه امام نیاز پیدا کند، نسبت به احکام حوادث مختلف، با الهام الاهی علم پیدا می کند.»

فرقۀ بتریه: پیروان حسن بن حی

از دیگر فرقه های زیدیه فرقه ای است که به آنان «بتریه» گفته می شود. آنان پیروان حسن بن حی، کثیرالنواء و هارون بن سعید عجلی هستند و معتقدند که علی بن ابی طالب (ع) پس از رسول خدا (ص) برترین مردم و شایسته ترین فرد برای امامت است، البته می گویند که بیعت ابوبکر و عمر نیز اشتباه نبوده زیرا حضرت علی (ع) با آن دو بیعت کرده و به امامت آنان راضی شده و حقوق امامت را به آنان واگذار کرده است. قضیه آن حضرت همانند مردی بوده که حقی بر عهده دیگری دارد، ولی ازحق خود دست می کشد. آنان تنها در شش سال نخست خلافت عثمان که هنوز مورد اعتراض مسلمانان قرار نگرفته بود، به ولایت او تن می دهند ولی در بقیه دوران خلافتش از او تبری می جویند و از این رو به نام بتریه (بریدگان) نامیده شدند که پس از شش سال از خلافت عثمان از وی تبری جسته و از ولایتش دست شستند. آنان گمان می کردند که تمام مردم در علم و دانش مشترکند و فرزندان حضرت علی (ع) با دیگران، از عرب و عجم یکسانند و بر خلاف پیروان مکتب امامت، علم را مختص به شخص معینی نمی کردند و همانند جارودیه نبودند که بگویند علم حلال و حرام تنها در نزد فرزندان حضرت فاطمه (س) است.

فرقۀ سلیمانیه: پیروان سلیمان بن جریر

فرقه دیگری از زیدیه که پیروان سلیمان بن جریر رقی هستند معتقدند که پس از پیامبر (ص) حضرت علی (ع) برترین مردم و شایسته ترین آنان برای تصدی امامت است، چه اینکه پیامبر اکرم (ص) فضیلت و برتری وی را برای مردم بیان کرده بود و جانشینی او را، به مصلحت امت می دانست؛ زیرا آن حضرت فرموده بود: «اگر او را به ولایت بر خویش برگزینید (که هرگز چنین نخواهید کرد) او را هدایتگری راه یافته می یابید که شما را به حق وا می دارد.» و در حدیث دیگر فرمود: «علی، راه روشن است.» سلیمان رقی می پنداشت که پیشینیان در ولایت بخشیدن به ابوبکر خطایی مرتکب شدند که نه می توان آنان را کافر شمرد و نه گمراه پنداشت، زیرا آنان با اجتهاد به این نتیجه رسیدند، و به همین خاطر هیچ کفر و ضلالتی را نمی توان به آنان نسبت داد. او می پنداشت که خداوند از مردم خواسته است تا در اموری که در آن نص وجود ندارد، به اجتهاد گردن گذارند. او می گفت: از آنجا که پیامبر (ص) چنان که به نماز و قبله تأکید فرموده به امامت حضرت علی (ع) تصریح نکرده و به گونه ای غیر صریح و با اشاره، مردم را بدان تشویق نموده و به برتری حضرت علی (ع) رهنمون شده است، ازاین رو راه امامتش از طریق اجتهاد است؛ تا اگر مردم در اموری که نص در آن نرسیده اجتهاد کنند و به خطا بروند، معصیت کار نباشند و ملامت نشوند.
سلیمان از عثمان تبری می جست و هر کسی را که با حضرت علی (ع) به جنگ برخاسته بود کافر می دانست و در مورد علم و دانش، به همان عقیده بتریه یعنی پیروان حسن بن حی معتقد بود و امامت را امروزه جز برای فرزندان حضرت فاطمه (س) روا نمی دانست، چه اینکه پیامبر (ص) در حدیث ثقلین فرموده بود: «من چیزی در میان شما می گذارم که اگر بدان تمسک جویید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترت خویش، اهل بیتم را.» او نتیجه می گرفت که عترت پیامبر (ص) خاندان او، یعنی فرزندان حضرت فاطمه (س) هستند و روایاتی هم در ذیل آیه تطهیر: «همانا خداوند اراده کرده است تا پلیدی را از میان شما اهل بیت برداشته و شما را پاکیزه گرداند.» (احزاب/ 33) از پیامبر (ص) نقل شده است مثل این روایت که فرمود: «علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) همان اهل بیت منند که خداوند پلیدی را از آنان دور ساخته و آنان را پاکیزه گردانیده است.» وی می گوید: «همینان بودند که پیامبر (ص) به هنگام مباهله با مسیحیان نجران، آنان را همراه خود آورد و به مسیحیان فرمود: «بگو بیایید تا ما پسران خود را و شما پسرانتان را و ما زنان خود را و شما زنانتان را و ما خودمان را و شما خودتان را فراخوانیم سپس مباهله کنیم.» (آل عمران/ 61) پس از نزول این آیه پیامبر (ص) حضرت علی (ع) و فاطمه و حسن و حسین (ع) را برای مباهله با خود بیرون برد. وی می افزاید از آنجا که می بینیم در هر زمان مردم بیش از دیگران به آنان توجه دارند، پس شایسته تر همان که مردم از میان کسانی که بیش از دیگران به آنان توجه می شود امامی برگزیند.
خلاصه اینکه زیدیه از نظر انتخاب رهبر به سه فرقه تقسیم می شوند: جارودیه؛ پیروان ابوجارود، سلیمانیه؛ پیروان سلیمان بن جریر و بتریه؛ پیروان حسن بن حی.

کمیلیه

فرقه دیگری از شیعه که از دیگر فرقه های شیعه جدا شده اند، پیروان کمیل بن زیادند که به آنان «کمیلیه» می گویند؛ البته این کمیل غیر از کمیل بن زیاد صحابی حضرت علی بن ابی طالب (ع) است. آنان معتقد بودند که پس از پیامبر حضرت علی (ع) وصی و جانشین او در میان امت بوده است. تمامی امت نیز به خاطر اینکه پس از پیامبر امامت را به علی (ع) واگذار نکرده و به وصیت پیامبر (ص) سر نسپردند، کافر شده و مرتد گردیده اند و حضرت علی (ع) هم که با آنان درگیر نشد و از امامت ابوبکر جلوگیری نکرد کافر گشته است.
تا اینجا عقاید فرقه هایی از شیعه را نقل کردیم که قائل به استمرار و توالی امامت نبودند.

فرقه های پیروان توالی امامت

فرقه ای که امامت و پیشوایی را پس از پیامبر (ص) برای علی بن ابی طالب (ع) ثابت دانسته و سپس برای امام حسن و امام حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی (ع) اثبات نموده اند، پس از امام محمدباقر (ع) به دو گروه تقسیم شدند:
1- فرقه «مغیریه»: فرقه اول از محمد بن عبدالله (معروف به نفس زکیه) نواده حسن بن حسن مجتبی (ع) همان کسی که در مدینه کشته شد، پیروی کرده و او را امام و مهدی ای که در آخرالزمان قیام می کند پنداشتند؛ همان که پیامبر (ص) بشارت ظهورش را داده است. در نظر آنان او زنده است و در کوهی به نام «طمیه» واقع در میان راه مکه به طرف حاجر ساکن است. و از آنجا که رئیس این گروه مغیرة بن سعید مولای خالد بن عبدالله قسری بوده به نام «مغیریه» شهرت یافتند.
2- فرقه «رافضه»: فرقه دوم قائل به امامت جعفر بن محمد (ع) شدند و از سوی مغیریه «رافضه» خوانده شدند، زیرا آنان مغیرة بن سعید را رها کرده همراه با او قیام ننمودند. ولی گروهی دیگر معتقدند که اولین بار زید بن علی (ع) پیروان امامت را رافضه نامید؛ زیرا آنان او را رها کرده و در قیام همراهیش نکردند.

فرق حاصل از پیروان جعفر بن محمد (ع)

1- فرق «ناووسیه و فطحیه»: اما پیروان جعفر بن محمد (ع) پس از او به شش دسته تقسیم شدند: گروه اول معتقد شدند که جعفر بن محمد (ع) زنده است و نمی میرد، زیرا او قائم آل محمد (ع) و همان مهدی ای است که پیامبر (ص) ظهورش را بشارت داده است و این گروه نزد شیعه «ناووسیه» نامیده شوند.
گروه دوم معتقد بودند که امام پس از جعفر بن محمد (ع)، عبدالله است که بزرگ ترین فرزند به جای مانده او بود. آنان به نام «فطحیه» شهرت یافتند، زیرا عبدالله بن جعفر به لقب «افطح» شناخته می شد.
2- فرق «خطابیه، واقفه، سمطیه و موسائیه»: گروه سوم معتقد بودند که امام پس از جعفر بن محمد (ع)، اسماعیل است؛ زیرا در زمان پدرش وصیت به نام او انجام گرفته است و این فرقه «خطابیه» هستند، پیروان ابوالخطاب که در کوفه قیام کرد و سرانجام عیسی بن موسی بن علی عباسی او را از پای درآورد.
گروه چهارم امامت را پس از جعفر بن محمد (ع) از آن فرزندش موسی (ع) دانستند که به «واقفه» شهرت یافتند. سپس پیروان محمد بن اسماعیل پس از مرگ او به دو گروه منشعب شدند: گروهی به پیشوایی محمد بن جعفر گردن نهادند که به «سمطیه» شهرت یافتند. گروهی دیگر گفتند امامت از آن بزرگ ترین فرزندان امام جعفر بن محمد (ع) است که پس از او زنده ماند؛ و او عبدالله بن جعفر است. وقتی عبدالله وفات کرد، پیروانش به امامت موسی بن جعفر(ع) بازگشته و او را وصی عبدالله بن جعفر پنداشتند.

فرق قطعیه، واقفیه و شکاکیه

پس از موسی بن جعفر پیروانش به سه گروه تقسیم شدند:
گروه اول؛ بر او توقف کرده و پنداشتند که نمرده و زنده است و نمی میرد تا شرق و غرب عالم را مالک شود و اینان همان «واقفه» هستند.
گروه دوم؛ به وفات امام موسی (ع) قطع یافته و از علی بن موسی الرضا (ع) به عنوان امام بعد از او یاد کردند. این فرقه «قطعیه» نامیده شدند؛ زیرا به وفات امام موسی (ع) قطع پیدا کردند.
گروه سوم؛ در سرنوشت آن حضرت تردید کرده اظهار داشتند که ما نمی دانیم او زنده است یا مرده و مدتی را به تردید سپری کردند. سپس بیشتر آنان به علی بن موسی (ع) روی آورده به امامتش قائل شدند و به وفات پدرش یقین کردند و بقیه آنان بر حضرت موسی (ع) توقف کرده و همچنان او را زنده و مهدی این امت و قائم آل محمد (ع) دانستند که زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد.
 

منـابـع

عبدالله بن محمد ناشی اکبر- فرقه های اسلامی و مسئلۀ امامت- مترجم: علیرضا ایمانی- ناشر: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1386

ویلفرد مادلونگ- مکتب ها و فرقه هاى اسلامى در سده هاى میانه- ترجمه جواد قاسمى- آستان قدس- مشهد- 1375

www. adyan. org

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد