دلایل حرمت غذاها در آیین یهود با توجه به تلمود
فارسی 6055 نمایش |دلایل حرمت غذاها
احکام خوردنى ها که تعیین مى کند کدام یک از غذاها ممنوع، و کدام یک مجاز هستند، با چندین حوزه کاملا متفاوت سر و کار دارد. حرمت یک نوع غذا ممکن است به چند دلیل باشد: عدم پرداخت عشریه، قابلیت مصرف مستقیم یا غیر مستقیم آن در پرستش بت، به دست آوردن آن از راه دزدى یا راهزنى. و نیز ممکن است به خاطر حامص بودن غذا باشد که در طول روز عید پسح حرام است، یا جزئى از یک شى ء ناپاک باشد، یا این که تهیه آن مطابق رهنمودهاى هلاخایى نباشد و یا به دلایل زیاد دیگر.
تمامى ممنوعیت هاى غذایى در چندین خصوصیت هلاخایى مشترکند و تدوین احکام خوردنى ها (کشروت) ترکیب موضوع هاى بسیار در یک مجموعه مهم را به همراه داشت.
انواع ممنوعیت هاى گوناگون
به بیان خیلى کلى، این ممنوعیت هاى گوناگون را مى توان به دو نوع، که معمولا (البته نه همیشه) تا حدودى با حرمت اصلى در ارتباطند، تقسیم کرد. در مورد مصرف برخى چیزها، ممنوعیت هاى فراگیرى وجود دارد که بر اساس آن، برخوردارى از بعضى غذاها یا مصرف آنها، هرگونه بهره بردارى از آنها و یا حتى فروش آنها به غیر یهودى منع شده است. این قبیل غذاها غیر قابل تطهیرند و باید از بین بروند. یک نمونه از این نوع نهى شرعى، منع از تمام چیزهایى است که تنها در عبادت به کار مى آیند و نیز ممنوعیت حامص در طول عید پسح؛ این موارد هرگز و تحت هیچ شرایطى حلال نمى شوند. در مورد مواد دیگر، هیچ منعى براى برخوردار شدن از آنها وجود ندارد؛ یعنى معامله و مبادله آنها، مشروط بر آن که براى خوردن نباشد، مجاز است؛ مانند خون، چربى شکم (پیه)، و خوراکى هاى تهیه شده از ماکیان که در شیر پخته شده باشند. این مواد را مى توان در اختیار داشت و حتى فروخت.
ماهیت و کارکردهاى این ممنوعیت ها
ماهیت و کارکردهاى این ممنوعیت ها را مى توان به سه دسته تقسیم کرد: بعضى مانند خوک، و میوه درخت در سه ساله اول پس از کاشت، به خاطر این که تورات مصرف یا بهره بردن از آنها را منع کرده است، حرام مى باشند. موارد دیگر، موادى هستند که حرمتشان به خاطر آن است که طرز تهیه آنها درست نبوده است؛ مانند میوه اى که عشریه آن جدا نشده باشد، یا چهارپایى که مطابق هلاخا ذبح نشود. دسته سوم شامل موادى است که مصرف آنها مستلزم ارتکاب گناه یا عمل مکروه است و بر اساس این آیه که «هیچ مکروه مخور...» (تثنیه 14:3) حرام شده اند.
عدم تبیین عقلى برای ممنوعیت های غذایی
بیشتر ممنوعیت هایى که در مورد مصرف خوراکى ها وارد شده است، به استثناى آن ممنوعیت هایى که ریشه در سرشت آنها دارد، هیچ تبیین عقلى اى نداشته و حکماى تلمودى نیز براى تدارک چنین تبیینى تلاش نکرده اند. شرح هاى نامعقول زیادى طى قرن ها بیان شده است که اساسا بر دلایل پزشکى ساختگى بنا شده اند و هیچ کدام در میشنا و یا تلمود وجود ندارند. این نهى ها در مورد بعضى از اجزاء حیوانات و سبزیجات اعمال مى شود و نسبت به مواد معدنى، به استثناى حرمت بهره گیرى از بت ها، جارى نیست. اکثر احکامى که در منع سبزیجات وارد شده، با آن دسته از احکام تورات که درباره فلسطین است، ارتباط دارد و بحث از آنها در بخش زراعیم، که اصولا به کشاورزى مى پردازد، متمرکز شده است. کاربرد این احکام در خارج از سرزمین فلسطین بسیار نادر بود. در مورد مصرف میوه درختانى که هنوز سال چهارم کاشت (یا عورلاى) آنها فرا نرسیده است و برخى از انواع کیلئییم (بذرهاى متفاوتى که با هم مخلوط شده باشند)، نهى هاى سخت و محکمى وجود داشت.
احکام شمیطا و عشریه ها
برخى از ممنوعیت هاى دیگر، مربوط به احکام شمیطا (رها شده) یعنى زمانى که باید زمین را بایر و بدون استفاده رها کرد و میوه هاى آن بر انسان و چهارپایان آن مزرعه حرام است، و یا مربوط به احکام عشریه ها هستند. در بیشتر موارد، لاویان یا فقیران از مصرف محصول تهیه شده از چیزى که عشریه آن به کاهن تحویل داده نشده بود، به شدت منع شده بودند.
احکام غذاهاى حیوانى
شبکه گسترده اى از نواهى به غذاهاى حیوانى مربوط مى شود. بى مهرگان معمولا حرام هستند. تنها استثنایى که در این مورد وجود دارد، انواع مختلف ملخ هایى هستند که در تورات از آنها نام برده شده است. تنها یک گروه از یهودیان هنوز بر این سنت باقى اند و هر از گاهى ملخ مصرف مى کنند. مطابق احکام خوراکى ها، تمامى خزندگان مطلقا حرام هستند.
احکام مصرف ماهى
تورات راههاى گوناگونى براى تمییز میان ماهى حلال و حرام برشمرده است؛ تنها ماهى هایى که باله و فلس، هر دو، را داشته باشند حلال هستند و تمامى انواع دیگر حرامند. این تقسیم بندى تا حد زیادى، مطابق با دسته بندى زیست شناختى است که ماهیان را به استخوانى و غضروفى تقسیم مى کند؛ دسته اخیر (ماهیان غضروفى) حرام هستند. از نظر زیست شناسى، ماهى هاى زیادى را مى توان برشمرد که در دسته اى دیگر، که حد وسط میان دو طبقه مذکور است، جاى مى گیرند که این دسته مشکلات زیادى را به وجود آورد. تلمود تلاش کرده است تا به تعریف هاى دقیق ترى دست یابد و توضیح دهد که فلس هایى که براى طبقه بندى مهم هستند، در کجا واقع شده اند و مباحثى دیگر از این دست. با وجود این، برخى از انواع ماهى ها تا چندین نسل، موضوع مناقشات علمى مکاتب مختلف فکرى بودند و تا زمانى که جامعه یهودیان ترکیه، مسئله را به طور مفصل تحقیق نکرد، نزاع به حوزه هاى دیگر و شخصى تر نیز کشیده شده بود. در حالى که تورات، درباره ماهى تعاریف روشنى بیان کرده است.
احکام مصرف پرندگان
وضعیت در مورد پرندگان، پیچیده تر بود. فهرستى با بیش از بیست نوع پرنده حرام گوشت [در تورات] ارائه شده بود که در دوره تلمود، شناسایى آنها نیز با اشکال مواجه گشت. معلوم مى شود که در آن زمان، سنت هاى مربوط به بسیارى از این گونه ها، دیگر منسوخ شده بود. حکیمان [تلمودى] تلاش کردند تا به کشف ویژگى هاى زیست شناختى اى نایل آیند که مى توانست آنها را در این مسئله یارى دهد و در این راه، در پى کشف وجوه مشترک و افتراق پرندگان حلال و حرام گوشت برآمدند. آنها ویژگى هاى ظاهرى گوناگون، تفاوت هاى کالبد شناختى و تفاوت هاى رفتارى اى را کشف کردند که به آنها کمک کرد تا طبقات زیست شناختى و طبیعى معینى را ایجاد کنند. اما موارد حاشیه اى بسیار بود و حکیمان، نیک واقف بودند که راهى براى رسیدن به یک راه حل دقیق وجود ندارد. بر این اساس، آنان مصرف پرندگان را، به استثناى آنهایى که به طور سنتى حلال شمرده مى شدند، حرام اعلام کردند. بدین سان، شمار پرندگان حلال به ماکیان و انواع هم خانواده آنها محدود شد.
احکام مصرف پستانداران
طبقه پستانداران، روشن و خالى از ابهام است. بنا به گفته تورات، فقط مصرف حیوانات نشخوار کننده و سم شکافته مجاز است. از نظر جانور شناسى، این دسته گروهى کاملا مشخص را تشکیل مى دهند که شامل تمامى انواع گاو و گوسفند، آهو و قوچ و زرافه و اوکاپى است. در منابع تلمودى، درباره خوردن گوشت خوک از یک موضع به ویژه عاطفى سخن گفته شده است. این ممنوعیت شدیدتر از ممنوع بودن مصرف گوشت اسب و شتر نیست؛ با این حال، تلمود مى گوید: «ملعون است آن که خوک پرورش مى دهد.» چنین به نظر مى رسد که براى این نهى خاص، منبعى تاریخى وجود داشته است که براى ما روشن نیست. ممکن است این نهى شدید و خاص، واکنشى به تلاش سلوکیان براى وادار ساختن یهودیان به خوردن و قربانى کردن خوک بوده و یا ناشى از این واقعیت باشد که یکى از نمادهاى مقبول و محبوب سپاهیان روم (به ویژه آنهایى که در فلسطین مى جنگیدند) خوک بوده است.
احکام اجزاء حیوانات حرام گوشت
علاوه بر پرندگان و حیوانات حرام گوشت، احکام خاصى نیز درباره اجزائى از حیوانات که مصرف آنها حرام است، وجود دارد: از ممنوعیت هاى مهم، مصرف خون است. تورات تأکید مى کند که «خون جان است و جان را با گوشت مخور.» (تثنیه 12:22) در حیوانات خونگرم، خون پیش از مصرف جدا مى شود و گوشت با ملیحا (نمک مالیدن) آماده طبخ مى گردد («کاشر»، واژه اى که از قرار معلوم در منابع نیست). در این جا نمک نقش یک عامل رطوبت گیر را بازى مى کند. براى انجام گرفتن این فرایند راه دیگرى نیز به نام بریان کردن وجود دارد. دیگر عضو حرام، حلو (پیه گوسفند و گاو) است. بسیارى از حکیمان تلمودى از این مسئله بحث و وجه تمایز درست میان چربى حلال و حرام را، که بر تفاوت هاى کالبدشناختى و فیزیولوژیک استوار باشد، جستجو کرده اند. این دو ممنوعیت به طور غیر مستقیم، با احکام قربانى ارتباط دارند. هم خون و هم حلو، در تمام قربانى ها، به قربانگاه تقدیم و کنار گذاشته مى شدند و مصرف آنها ممنوع بود. بعضى از حکیمان برداشت دیگرى از این منع ها دارند که ربطى به قربانى ندارد.
احکام مصرف حیوان دریده شده توسط حیوانات وحشى
نوع دیگرى از منع که باز به حیوانات خونگرم مربوط مى شود، ممنوعیت مصرف گوشت حیوانى است که توسط حیوانات وحشى دریده شده است (طرفاها). این ممنوعیت در تورات به اختصار بیان شده است، اما نیازهاى عملى، حکیمان را به بسط جوانب گوناگون آن واداشت. ممنوعیت خوردن لاشه ها شامل حیوانات یا پرندگانى مى شود که ذبح آنها مطابق آداب شرعى، که موجب جواز مصرف گوشت مى شود، انجام نگرفته باشد. احکام شحیطا (ذبح شرعى) در تورات ذکر نشده است، اما در آیه «از رمه و گله خود که خداوند به تو داده، ذبح کن؛ چنان که به تو امر فرموده ام.» (تثنیه 12:22) به طور تلویحى به وجود چنین احکامى اشاره شده است. ظاهر این احکام آن قدر قدیمى است که حکیمان تلمودى نتوانستند روى معانى تعدادى از مفاهیم بنیادین آنها به توافق برسند.
اصلى ترین و رایج ترین معناى طرفا حیوانى است که توسط حیوانات وحشى دریده مى شد و نیمه جان رها مى گردید. حکیمان این واژه را به گسترده ترین مفهوم ممکن آن حمل کرده اند تا شامل همه حیواناتى شود که بیمارى یا مجروح شدن آنها توسط حیوانات دیگر یا انسان به حدى است که امیدى به بهبودى آنها نیست. میشنا و شرح هاى تلمود در این باب، از موارد خاصى به تفصیل بحث، و براى تعیین مقوله هاى طرفا تعدادى قواعد مهم وضع کرده اند. قاعده اصلى کل شان کاموها حایا طرفا (هر حیوانى که مشابه آن امکان بقا نداشته باشد طرفا است)، دانشمندان را واداشت که به شناخت جنبه هاى فراوانى از کالبدشناسى و فیزیولوژى حیوانات و پرندگان اقدام کنند تا تعیین نمایند که چه عیب هایى حیوان را به طرفا مبدل مى سازد. شمارى از حکیمان را مى بینیم که براى آموزش شاگردانشان در این باره، به آزمایش هاى علمى گوناگونى در مورد حیوانات مشکوک دست زده اند و حتى بعضى از آنها شخصا، مجموعه هایى از طرفاها تهیه کرده اند.
پیدایش منصب شوحط
در واقع، زیاد شدن مشکلات مربوط به طرفاها بود که باعث شد در قرون وسطى منصب شوحط (ذبح کننده رسمى) به وجود آید. شوحط براى اجراى حرفه خویش، آموزش دقیقى را پشت سر مى گذاشت: از تهیه ابزار مطالعه درباره انواع گوناگون طرفا گرفته، تا شناخت راه هاى تشخیص تغییر حالت هایى که براى حیوان عادى است و آن را از حوزه غذاهاى مجاز خارج نمى کند، از تغییراتى که حیوان را غیرقابل خوردن مى سازد. بنابراین، با آن که در عصر تلمودى هر کسى مى توانست حیوانات را ذبح کند، در دوره هاى بعد، این وظیفه به دوش افراد ماهرى افتاد که آموزش هاى ویژه دیده بودند. در بسیارى از جوامع، منزلت شوحط در رتبه اى پس از حاخام قرار داشت. بر این اساس، سنت اعطاى مجوزهاى ویژه (قبالا) به ذبح کنندگان، تأییدى بر تخصص و دانش آنها نیز بود. در بعضى از جوامع، زنان نیز این وظیفه را انجام مى دادند.
منـابـع
آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383
جان بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370
باقر طالبى دارابى- مقاله معرفى کتاب جوهره تلمود
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها