مقایسه دیدگاه دین هندو و اسلام در مورد جهان و آفرینش (2)
فارسی 3964 نمایش |منشا پیدایش جهان هستی در اسلام
گرچه قرآن کریم به صراحت بحث خلقت و جهان هستی و کیفیت و جزئیات آن را مطرح نکرده؛ ولی خداوند متعال درباره منشأ آفرینش و مخلوقات عالم هستی می فرماید: «و هو الذى خلق السماوات و الأرض فى ستة أیام و کان عرشه على الماء لیبلوکم أیکم أحسن عملا و لئن قلت إنکم مبعوثون من بعد الموت لیقولن الذین کفروا إن هاذا إلا سحر مبین »؛ «او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز (شش دوران) آفرید و عرش (قدرت) او بر آب قرار داشت (به خاطر این آفرید) تا شما را آزمایش کند تا کدام یک عملتان بهتر است و اگر بگویی شما بعد از مرگ برانگیخته می شوید، مسلما کافران می گویند این سحر آشکاری است»، (هود/ 7).
هدف آفرینش از نظر اسلام
از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی، جهان به باطل و بازی و عبث آفریده نشده است، هدفهای حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است، هیچ چیزی نابجا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است. نظام موجود، نظام احسن و اکمل است. جهان به عدل و به حق برپاست. نظام عالم براساس اسباب و مسببات برقرار شده است و هر نتیجه ای را از مقدمه و سبب مخصوص خودش باید جستجو کرد. از هر نتیجه و سبب، تنها نتیجه و مسبب مخصوص خود آن را باید انتظار داشت. قضا و قدر الهی، وجود هر موجودی را تنها از مجرای علت خاص خودش به وجود می آورد.
رابطه خدا و جهان در جهان شناسی اسلامی
با همه اینها جهان واقعیت دارد وهم و رویا نیست. جهان متناهی و زمانمند است، با خدا در ازلیت شریک نیست و مخلوق در زمان است؛ اما با این حال زمان از قبل وجود نداشته است. زمان و مکان هر دو مخلوق خود خداوندند. عالم به سبب اراده تخلف ناپذیر خدا موجود است و هر زمان که اراده کند آن را نابود خواهد کرد. عالم کاملا به خدا وابسته است و هیچ چیز در درون آن بدون علم و اراده او واقع نخواهد شد. عالم بدون حمایت خداوند حتی برای یک لحظه وجود نخواهد داشت و حضور او را در هر جای دنیا می توان احساس کرد. ویژگی های جهان شناسی اسلامی به مثابه یک جهان شناسی دینی آن است که هیچ گاه پدیده های عالم، منعزل و جدا از آفریدگار خود دیده نمی شود، بلکه همواره به ارتباط جهان با مبدأ فاعلی آن نظر دارد و موجودات را در سایه ارتباطشان با خدا می شناسد. هر یک از مکاتبی که به خدا، به عنوان مبدأ نخستین باور دارند. ارتباط خدا و جهان را به گونه ای تصویر می کنند. گاه از خدا به عنوان محرک نخستین که درازل کاروان هستی را به حرکت درآورده است یاد می شود و گاه نیز رابطه جهان با خدا به رابطه ساعت با سعت ساز تنزل می یابد. اما از دید اسلام، رابطه خدا و جهان، بسی عمیق تر از این ها است. خداوند نه تنها آفریننده و ایجاد کننده موجودات است بلکه برپا دارند و تعبیر کننده آن ها نیز هست. به زبان فلسفی، جهان نه تنها در حدوث خود نیازمند خدا است، بلکه در بقای خویش نیز وابسته و نیازمند او است. دیدگاه اسلام، چنین نیست که خدا در پی فراغت از آفرینش جهان، در کنار نشسته و تنها نظاره گر وقایع و حوادث عالم باشد. بلکه ذات اقدس الهی، در عین تعالی و بلندی منزلت، با خردترین اجزای هستی همراه است. «و هو معکم أین ما کنتم» و خداوند با شماست هر کجا که باشید. بدین ترتیب، خداوند از یک سو نزدیک ترین موجود به هر یک از مخلوقات خویش است در حالی که این نزدیکی سبب تقید یا حلول او در اشیا نمی گردد. از سوی دیگر، در اوج تعالی و ستیغ بلند مرتبگی است. ~امام علی (ع) در سخنان عمیق این رابطه را در قالب تعابیر گوناگونی بازگشوده است. مع کل شی لا بمقارنة و غیر کل شی لا بمزایلة. خداوند همراه هر چیزی است، بدون آن که قرین آن باشد و غیر از هر چیزی است بدون آنکه از آن کناره بگیر.
یکی اصول معارف اسلامی، که فهم بهتر رابطه خدا و جهان را آسان می کند، اصل توحید افعالی است. توحید افعالی، یعنی: تنها فاعل مستقل که فاعلیتش وابسته به موجودی دیگر نیست. خداوند است و فاعلیت سایر موجودات جلوه ای از فاعلیت او است که بدون اذن و اراده او محقق نمی گردد. کسی که توحید افعالی را باور داشته باشد، اراده و معیشت خداوند را در همه جا حاضر می بیند و در ورای هر پدیده و حادثه ای، اثری از فاعلیت او را می بیند. جهان، با همه گستردگی و عظمتش و با همه رنگارنگی و تنوعش تبلور حاکمیت یک اراده واحد است و همه تحولات و دگرگونی ها از مبدأ ثابت و یکتایی سرچشمه می گیرد.
مقایسه دیدگاه دین هندو و اسلام در مورد جهان و آفرینش
ادیان عالم، به استثنای دین بودایی و جین، معتقدند که جهان مخلوق خدا و وابسته به اوست. همچنین عموما معتقدند که خداوند به اراده خویش به هستی عالم پایان می دهد. اما آنها درباره جزئیات و جریان واقعی خلقت و ماهیت و ساختار دقیق عالم با یکدیگر فرق دارند. اگرچه هندوئیسم معتقد به آفرینش عالم است (دست کم بخش غالب آن چنین باوری دارند)، به نظر نمی رسد معتقد باشد که عالم در لحظه خاصی از زمان خلق شده است. در این موضوع هندوئیسم با ادیان سامی اختلاف دارد و به یک معنا با دین بودایی و جین موافق است که معتقدند خلق عالم از ازل جریان داشته است. البته، هندوئیسم (و نیز دین سیک) به فرآیند ادواری خلقت و نابودی عالم معتقد است و این دور متناوبا از ازل ادامه دارد. همچنین، به طور کلی چون هندوئیسم معتقد است که عالم از موادی که هستی خداوند را تشکیل می دهند خلق شده است و نه از عدم، بنابراین بر طبق عقاید این دین خلقت به معنای آشکار شدن بخشی از هستی خدا و انحلال و نابودی به معنای بازگشت یا دوباره داخل شدن ماده انکشاف یافته به شکل منقبض به درون خداست. به هر حال، هم خلقت و هم نابودی به اراده خیرخواهانه خداوند رخ می دهد. بر طبق ادیان سامی، آفرینش به معنای خلق از عدم است و آن را خداوند در زمانی معنی به انجام رسانده است. بعلاوه، خلقت و نابودی بر طبق ادیان سامی به صورت اداوری نیست، بلکه عالم یکبار توسط خداوند خلق شده و او در آینده، در هر زمان که بخواهد، آن را نابود خواهد کرد. به نظر اسلام، عالم قطعا آفریده خداست و برای حفظ و بقای خود کاملا وابسته به اوست. به طور کلی درباره ماهیت و ساختار عالم می توان گفت که تقریبا تمام ادیان آن را واقعی می دانند. البته، بعضی ادیان نسبت به ادیان دیگر تأکید بیشتری بر واقعیت داشتن عالم می کنند، اما احتمالا هیچ دینی عالم را غیرواقعی نمی داند. از نگرش و لحن کلی دین هندوئی و بودایی چنین به نظر می رسد که این دو نمی خواهند بر واقعیت و اهمیت عالم بیش از اندازه تأکید کنند، اما بی شک آنها عالم را غیرواقعی نمی دانند. اغلب انتقاداتی علیه دین هندوئی وجود دارد مبنی بر اینکه نگرش هندوئیسم آن جهانی است و این عالم را غیرواقعی می داند. دکتر راداکریشنا در کتاب خود به نام ادیان شرقی و فکر غربی به تفصیل به این مسأله پرداخته و با مهارت بسیار به این نتیجه رسیده است که این انتقادات کاملا اشتباه بوده، به غلط طرح شده است. این انتقادات اولا تنها علیه ادویته ودانته مطرح می شود که نماینده یک جنبه از دین هندوئی است و نه تمام آن، از این رو چنین انتقاداتی ممکن است هیچ ربطی به کل هندوئیسم نداشته باشد. البته، این نظام فکری هندوئی، عالم را مایا می انگارد که ظاهرا به این مفهوم است که عالم غیر واقعی است، اما نظامهایی به موازات آن وجود دارد که کم نفوذتر از آن هم نیستند، مانند نظامهای رامانوجا و دیگران که صریحا عقیده دارند که اگرچه عالم وابسته به خداست اما کاملا واقعی است. منتقدان اندیشه و دین هندوئی این گونه جریانهای موجود در آن را به کلی نادیده می گیرند. ثانیا، حتی ادویته ودانته، اگر درست تفسیر شود، این عالم را تماما غیر واقعی نمی داند و از جنبه عملی جهان را کاملا واقعی می داند. نظریه مایا فقط اشاره می کند که عالم بر خلاف آنچه ظاهرا به نظر می رسد معنای عمیقتری دارد. جهان وجودی کاملا روحانی و در ماهیت درونی خود واحد و یگانه است. بنابراین در این دین عالم نفی نمی شود، بلکه بعد عمیقتر و واقعی تر آن دیده می شود. هیچ دینی دنیا را به این معنا که نیستی و توهم است و یا اینکه اعمال اخلاقی و فعالیتهای دیگری که در اینجا انجام می شود ارزش واقعی ندارد، غیرواقعی نمی داند. با وجود این هر دینی به طرق مختلف دلبستگی بیش از حد به دنیا را نامطلوب می داند و از این رو این دنیا را به عنوان چیزی که نهایتا واقعی باشد لحاظ نمی کند، البته ادیانی که منشأ هندی دارند هندوئیسم، دین بودایی و جین تأکید بیشتری بر این جنبه از موضوع دارند و به همین دلیل به نظر می رسد نگرشی منفی نسبت به عالم دارند.
منـابـع
مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 25-8 صفحه 131
سایت صدا و سیما- معارف اسلامی- جلد 1
مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 6- صفحه 203-200- جلد 9- ص 28-25
جعفر سبحانی- منشور عقاید امامیه
کدارنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه مرضیه (لوئیز) شنکایی- انتشارات سمت- صفحه 22-26 و صفحه 185
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها