فلاسفه یهود و اندیشه قوم برگزیده
فارسی 5287 نمایش |مردخای کاپلان
مردخای کاپلان همواره بر آن بود تا پاسخی درخور برای پرسش هایی فراهم آورد که قوم یهود در عصر جدید با آن مواجه است. در عصر جدید به لحاظ اجتماعی دموکراسی و به لحاظ عقلی تفکر اصالت طبیعت بقای قوم یهود را تهدید می کرد. یهودیان در سایه دموکراسی آمریکایی به عنوان یک انسان و شهروند، نه یک یهودی، از حقوقی نظیر حق حیات، آزادی و سعادت برخوردار شدند. طبیعی است که از آنان انتظار می رفت در ازای دریافت این حقوق در حیات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ملت آمریکا کاملا سهیم باشند. اما چرا و چگونه این برخورداری برای یهودیان یک چالش و تهدید بود نه یک فرصت؟ منشأ این چالش این واقعیت بود که یهودیان آمریکایی با برخورداری از این حقوق جدید که پیشینیان آنان خاصه در قرون میانه از آنها بی بهره بودند، با نوع متفاوتی از رابطه مواجه شدند که پدران ایشان قبلا تجربه نکرده بودند.
در سایه دموکراسی آمریکایی هویت یهودی، آن گونه که پیشتر مطمح نظر بود، تضعیف شد، زیرا یهودیان مقیم آمریکا تنها به دلیل شهروند بودن از این حقوق برخوردار شدند نه یهودی بودن. لذا وابستگی یهودیان به گروه قومی و دینی خود رو به تحلیل می رفت و آنان به تدریج جذب فرهنگ غالب آمریکایی می شدند. عامل دیگری که باعث تضعیف هویت یهودی شد، دیدگاهی بود که به طبیعت اصالت می داد. اصالت طبیعت نقطه مقابل دیدگاه فراطبیعی سنت یهودی بود که بر مبنای آن تمام موجودات تحت اراده و کنترل الهی قرار دارند. مردخای کاپلان دریافت که ترکیب دموکراسی و طبیعت گرایی به اضمحلال و فروپاشی کامل قوم یهود به عنوان یک هویت جاودانه خواهد انجامید. به نظر او، تنها عاملی که می تواند به طرز متناقض نمایی سبب بقای قوم یهود گردد، یهودی ستیزی است.
یهودیان در مواجهه با یهودی ستیزی است که از وجود خود به عنوان عضوی از یک قوم متمایز آگاه می گردند. البته این سبب می شود یهودیان از مزایای دموکراسی به طور تام و تمام برخوردار نگردند. با این وصف، کاپلان دریافت که یهودی ستیزی به عنوان یک عامل خارجی نمی تواند برای مدت مدیدی عامل بقای قوم یهود باشد. عوامل طبیعی جذب (به عنوان مثال، ازدواج های فامیلی در زمان ما) زود یا دیر از راه می رسند. پاسخ کاپلان این بود که یهودیت را می بایست به مثابه تمدن دینی قوم یهود دوباره تفسیر کرد. انقلاب کوپرنیکی ای که در تفکر کاپلان اتفاق افتاده، این نظریه اوست که یهودیت تنها یک دین نیست، بلکه عبارت است از کل تمدن قوم یهود اعم از زبان عبری، سرزمین اسرائیل، فرهنگ یهودی، هنرها، آداب و رسوم و خلقیات یهودی. در یک کلام، یهودیت یک روند رو به رشد و در حال شدن است؛ لذا می توان آن را از نو ساخت و دوباره بنا کرد.
این نظریه در شاهکار او ذیل یهودیت به مثابه یک تمدن بسط یافته است. این اثر در سال 1934 برای اولین بار انتشار یافت. نتیجه غیر مستقیم این اثر انتشار مجله نوساختار گراها در سال 1935 از سوی حلقه کوچکی از حاخام ها و غیر روحانیان بود. نهضت نوساختارگرایی بر آن شد تا اسرائیل را بسازد و به آزادی و صلح و عدالت جهانی کمک کند. مردخای کاپلان در تحقیقات خود روش پدیدارشناسی را دنبال می کرد. پدیدارشناس در صدد شناخت وجدان دینی و داده های انسان باستان آن گونه که تجربه کرده است می باشد. بر این اساس، پاسخگویی به سؤالات متافیزیکی کار دین نیست، بلکه آن نحوه اهتمام تمدن برای نیل به نجات و کمال ذات را بیان می کند. دین را نمی توان از چارچوب فرهنگی جدا ساخت. دین عنصر اصیل تمدن است. دین پدیده ای محوری، عامل مهارکننده و نیروی نظام بخش است. نجات در عصر جدید به معنای شناخت خویشتن است.
کاپلان به جای برگزیدگی واژه vocation را قرار داد. تبعات منفی برگزیدگی نظیر تمایز و تفوق بنی اسرائیل بر سایر اقوام بر این مفهوم باز نمی شود و دیگر مقایسه اسرائیل و سایر اقوام با نور و ظلمت بی معناست. شاید گفته شود یهودیان چون مطرود مسیحیان واقع شدند، برای جبران این احساس حقارت به ایده برگزیدگی روی آوردند، چه آن که بر پایه باور مسیحی، مسیحیان اسرائیل حقیقیند و یهودیان باید طرد شوند. پاسخ کاپلان به این پرسش مهم است. آن جا که می گوید: «یهودیان با جایگزین کردن باور به برگزیدگی با باور به طرد قوم یهود در واقع یک خطا را به جای خطای دیگر و یک توهم را به جای توهم دیگر نشاندند. دوری از درد یأس و سرخوردگی با توسل به یک توهم خطرناک است. ما می توانیم نجات حقیقی را تنها با قبول واقعیت بیابیم.»
به عبارت دیگر، از جمع دو خطا حقیقت پدید نمی آید. تنها با قبول واقعیت است که یک شخص یا قوم به کمال ذاتی اصیل خود دست می یابد. به اعتقاد کاپلان نفی برگزیدگی به معنای نفی ایمان یهودی نیست، چه آن که ایمان استعدادهای ما را شکوفا می کند و سبب می شود که بیشترین استفاده را از آنها ببریم. واژه vocation یعنی آن دسته از ارزش های جهانی را که در کوران تجربه بر آنان نمایان شده است در اختیار تمام جهانیان قرار دهند. بنابراین مقدس بودن قوم یهود به معنای انکار قداست سایر اقوام نیست. آنان نیز اگر تجارب خود را منتقل کنند مقدس خواهند بود. مفهوم vocation با مفهوم mission که اصلاحگران به کار می برند، تفاوت دارد.
اصلاحگران معتقد بودند خداوند یهودیان را در میان سایر اقوام پراکنده کرد تا مقام پدری خدا و برادری خود را به عنوان رسالت الهی ای که در تعلیم نوع بشر دارند، به گوش تمام اقوام برسانند. یهودیان اصلاحگر این رسالت را تنها دلیل وجود قوم یهود عنوان کرده اند؛ به عبارت دیگر، کمک به بشر تنها دلیل وجودی آنان است. البته کاپلان در پاره ای از سخنانش عنوان کرده است که وجود یهودیت نیازمند دلیل نیست و در فقرات دیگر استدلال کرده است که وجود یهودیت نیازمند یک معنا یا ماهیت است. کاپلان در مخالفت با اصلاحگرایان می گوید که رسالت یهودیان صرف خدمت به نوع بشر نیست، بلکه باید با استفاده بهینه از استعدادهای خود زمینه یک زندگی خوب را برای خود فراهم سازند. کاپلان می گوید آگاهی از پاره ای از اهدافی که زندگی یک یهودی را ارزشمند می سازد، تمنای زندگی را در ما به عنوان یک یهودی تقویت می کند. بر اساس این گفته، مفاهیم وجود و ماهیت هم زمان در تفکر کاپلان حضور دارد. وجود یهودیت با احساس معنا، هدف یا ماهیت پر و بال می گیرد.
لذا کاپلان نوشت بنا به فلسفه معاصر، یهودیت به مثابه تمدن دینی از نظر وجودی قوم یهودی و از نظر ماهوی دین یهودی و از نظر کارکردی طرز زندگی یهودی است. این بدان معناست که یک یهودی متفکر باید اطمینان خاطر داشته باشد که اولا قوم یهود به شیوه خاص خودش تشکیل شده است (وجود). ثانیا اندیشه یهودی خدا با پیشرفت نوع انسان تکامل می یابد (ماهیت) و در پایان طرز زندگی یهودی می تواند به آن دسته از ارزش هایی که برای پیشرفت و بقای انسانیت اساسی اند تفوق و برتری ببخشند. این معنای کامل رسالت (vocation) یهودیت است یعنی یهودیان باید به بهترین شیوه ممکن حد اکثر استفاده را از وجود خود ببرند، بدون آنکه خود را برتر و ممتاز از دیگران بدانند و سایر اقوام را تحقیر کنند؛ به دیگر سخن، قوم یهود قومی است که برمی گزیند و نه قوم برگزیده. مردخای کاپلان مفهوم برگزیدگی را با تعابیر کارکردگرایانه تفسیر کرد، زیرا در فلسفه طبیعت باور او خدا یک شخص نیست که بتواند برگزیدگی را اعمال کند. از نظر او اندیشه برگزیدگی به منظور بقای قوم یهود بوده است که اکنون نه ضروری است و نه مطلوب. بنابراین برگزیدگی بنی اسرائیل دیگر جایگاه و اهمیتی ندارد.
آرتور هرتزبرگ به اختصار دیدگاه مردخای را این چنین بیان کرده است: «مدافعان نظریه برگزیدگی قوم بنی اسرائیل، چنانچه در باب پیآمد نقش دین در تمدن بشری درست فکر کنند، دچار زحمت نخواهند شد. در گذشته، پیروان همه ادیان سنتی جهان غرب معتقد بودند که دین حقیقتی است که به طور فراطبیعی وحی شده است. این که چنین حقیقتی تنها توسط قوم خاصی منتقل شده، دلیل خوبی است بر این که تنها آنان برگزیده شده اند؛ زیرا به زعم ایشان نجات تنها از طریق حقیقت وحیانی به دست می آید و کسی که واجد آن است به اجبار آن را به بقیه ابلاغ و تحمیل می کند و از طریق فعالیت تبلیغی، دیگران را به تغییر آیین و انجمن برگزیده خاص فرا می خواند. اما اگر کسی به ایده وحی فراطبیعی قائل نباشد، از نظر او دین به چه معنایی خواهد بود؟ اگر حقیقت دینی مستقل از هرگونه تجلی خدا بر یک قوم خاص است، از آن رو که آن دین در دسترس تمام انسان هاست هیچ تفاوتی با حقیقت علمی ندارد. در واقع یکی از معیارهای مهم حقیقت، قابلیت کاربرد جهانی و مطابقت آن با عقل است. دین عبارت است از تلاش سازمان یافته یک قوم برای نجات، زیرا تمدن یک قوم به آنان مدد می رساند تا به عنوان انسان به سرنوشت خود دست یازند.
در جریان آن تلاش و جستجو، مردم حقیقت دینی و ارزش های جاودانه را کشف می کنند. این حقایق و ارزش ها نظیر بقیه حقایق و ارزش ها جهانیند و حق انحصاری گروه خاصی نیست که کشف کرده باشند. ادیان تا آن حد که در آرمان متمایزند، به لحاظ وجودی چنین نیستند. هر دینی قلمرو خاصی از حیات جمعی را که قدیسان آن گروه مشخص کرده اند، ارائه می کنند. این ها دستاوردهای مشخص وجود تاریخی یک گروه است. مقدسات عبارتند از سنت ها و رهبران مهم، کتاب های مقدس، مکان های مقدس، نمادهای مشترک، عادات و شیوه های مردمی و تمام اشیایی که مقدسند؛ زیرا آنها با تلاش قوم برای دست یازی به نجات در ارتباطند؛ لذا هیچ دلیلی وجود ندارد بر این که همه مردم جهان مقدسات یک قوم یا کلیسا را بپذیرند، هم چنان که تمام مردم ملزم به پوشیدن یک نوع لباس نیستند. مهم آن است که مقدسات هر قوم یا کلیسایی به تلطیف کردن و جنبه انسانی بخشیدن به همه کسانی که به آن تعلق دارند کمک کند و ارزش های جهانی و کلیتی را که تمام اقوام و کلیساها در آن سهیمند تحقق بخشد.
یک دین در صورتی جهانی است که برداشت و تصورش از خدا تصوری باشد که دلبستگی و التزام به قوانین اخلاقی ای را که اعتبار جهانی دارند، به طرفدارانش بقبولاند. تنها به این معنا یهودیت دین جهانی می تواند باشد. کتاب مقدس عبری مشحون از عباراتی است که نشان می دهد که قوم بنی اسرائیل، که بعدها یهودی نامیده شدند، نقش ویژه ای در طرح الهی ایفا کرده اند. این باور بر تمام تفکر یهودی سایه افکنده است. برخی تأکید می کنند که برگزیدگی امتیاز نیست، بلکه خدمت است. کاپلان که طبیعت باور است و به دین منهای وحی قائل است، در پاسخ می گوید که بزرگ ترین امتیاز قوم این است که برای خدمت برگزیده شده است. همچنان که در عاموس آمده، در خوش بینانه ترین حالت، برگزیدگی اسرائیل توسط خدا و برای خدا جهت تکمیل طرح خدا برای تمام نوع بشر است.»
مارتین بوبر
مارتین بوبر، الهیدان یهودی، به واقعیت مواجهه خدا با قوم یهود سخت باور دارد. به نظر او، این حادثه در تجربه شخصی تمام یهودیان تکرار می شود، البته تا زمانی که بخواهند یهودی باقی بمانند و صدای خدا که آنان را مخاطب قرار داده بشنوند. مارتین بوبر مفاهیم سنتی خدا و اسرائیل را تصدیق می کند، اما چندان که باید و شاید به شریعت وقعی نمی نهد، چه آن که به باور ایشان انسان در مواجهه با خدا به عنوان یک فرد با او سخن می گوید، سخنانش را می شنود و آنچه را شخصا شنیده اطاعت می کند. بوبر این سؤال را پیش می کشد که «قوم خدا» بودن به چه معناست؟ اعتقاد و باور عمومی به خدا و پرستش او یک قوم را قوم خدا نمی سازد، بلکه قوم خدابودن بیشتر به این معناست که صفات خدا از قبیل عدالت و محبت در آن قوم تجلی کرده و در زندگی ایشان و نیز زندگی اعضا با یکدیگر تأثیر گذاشته است.
عدالت در روابط متقابل غیر مستقیم این افراد و محبت در روابط متقابل مستقیم آنان تحقق و عینیت یافته و البته در این میان، محبت اصلی والا و متعالی تر است، برای این که انسان نسبت به خدا نمی تواند عادل باشد، ولی می تواند او را دوست داشته باشد. محبت خدا به انسان منتقل می گردد و از آنجا که خدا بیگانه ها را دوست دارد، کسانی که دوستدار خدایند، باید آنها را دوست بدارند. از نظر هنری اتلن در سنت یهودی دو جریان فکری را می توان یافت که بر جنبه های متفاوت و ظاهرا متناقض برگزیدگی تأکید می کنند. یکی از این دو جریان بر جهانی بودن و فراگیربودن پیام کتاب مقدس تأکید می کنند. از نظر وی، برگزیدگی دلیل بر تفوق و تقدس ذاتی نیست، زیرا مطالعه دقیق کتاب مقدس بر برگزیدگی مشروط دلالت می کند. برگزیدگی یک تکلیف و وظیفه است نه یک حق و ویژگی.
بنابراین تفوق و تقدس به اسرائیل تاریخی یعنی اشخاص حقیقی تعلق ندارد، بلکه به اسرائیل اسطوره ای که به عنوان آرمان و الگو معرفی شده و با وفای به عهد و گردن نهادن به فرمان های الهی از بقیه متمایز است، تعلق دارد. به دیگر سخن، تفوق و تقدس بخشش صرف نیست، بلکه به عنوان نتیجه وفای به عهد و رعایت شریعت به آن وعده داده شده است، در حالی که لازمه گناه و پیمان شکنی به طور خودکار حقارت و تنزل مقام است. پیروان ابن میمون حامی بزرگ این نظریه اند. نکته شایان توجه در این جا این است که توجیه برگزیدگی از رهگذر تکلیف و عهد و از طریق اطاعت از شریعت تنها این مسئله را به سطح دیگری تنزل می دهد، زیرا ویژگی ارتباط مخصوص خدا یا بنی اسرائیل همچنان باقی است. اما جریان فکری دیگر که ماهارال پراگی، یهودا هلوی، برخی از جریان های فکری حسیدیم و ابراهام ایزاک کوک نمایندگان این جریان فکری اند، بر پایه این برداشت، برگزیدگی به اشخاص حقیقی تعلق دارد نه به اسرائیل اسطوره ای. حسیدیم و یهودیان اسپانیایی نژاد سنت مهم قبالایی را راجع به خصوصیات ویژه «نفوس یهودی» پذیرفتند. این نفوس ممکن است در میان غیر یهودیان نیز باشند. به اعتقاد آنان حفظ و مراقبت از دستورات، شیوه تربیتی ای است برای ساختن آن نفوس در تمام نسل ها و نیز روح یک فرد یهودی زمینه حفظ فرامین (ده فرمان) را در اسرائیل فراهم می سازد.
منـابـع
عبدالرحیم سلیمانى- مقاله قوم یهود از برگزیدگى تا نژادپرستى- فصلنامه موعود شماره 22
اسرائیل شاهاک- تاریخ یهود، مذهب یهود- ترجمه مجید شریف- صفحه 30-32، 189-190، 190-224
سید محمدحسین طباطبایى- ترجمه تفسیر المیزان- جلد 18 ص165 و جلد 8 ص 154
جلال الدین آشتیانى- تحقیقى در دین یهود- تهران- نشر نگارش
آبراهام ا. کهن- گنجینهاى از تلمود- ترجمه امیرفریدون گرگانى
حامد حسن نواب- رساله اى در رد یهودیت- تهران مؤسسه فرهنگى ـ انتشاراتى حضور
جولیوس کرینستون- انتظار مسیحا در آیین یهود- ترجمه حسین توفیقى- قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
رضا گندمى- مقاله اندیشه قوم برگزیده در یهودیت- فصلنامه هفت آسمان- شماره 26
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها