عدد ماموران دوزخ
فارسی 3918 نمایش |سقر یکی از اسماء جهنم یا یکی از درکات آن است و برای اهمیت و سختی عذاب آن در قرآن آمده است که تو چه می دانی که سقر چیست!؟ هر کسی که داخل آن شود، چیزی از پوست و گوشت و استخوان برایش باقی نمی ماند. و بعد از سوزاندن و دو مرتبه خلق شدن دست از او برنمی دارد. این عذاب و آتش، پوست روی گنه کار را بسیار سیاه می کند.
از امام صادق (ع) نقل شده که سقر نام وادی خاصی است در جهنم برای اهل تکبر که از شدت حرارت خود، به خدا شکایت نمود و اجازه خواست که نفس بکشد و نفس کشید. پس جهنم را سوزاند. ملائکه ای که متصدی امور سقرند نوزده فرشته می باشند که یکی از آنها نامش مالک و سمت ریاست بر سایرین دارد. و قمی نقل فرموده که هر مردی نوزده ملک موکل عذاب دارد که از جهت قوت و صلابت و شدت و خشونت در اوج خود می باشند. اینها معروف به زبانیه می باشند و البته جعل این عدد بر حسب حکمتی است که فقط خداوند آن را می داند. و ما نمی دانیم.
آیاتی که به این موضع اشاره می کنند در مدثر آمده اند: «علیها تسعة عشر* و ما جعلنا أصحب النار إلا ملئکة و ما جعلنا عدتهم إلا فتنة للذین کفروا لیستیقن الذین أوتوا الکتاب و یزداد الذین ءامنوا إیمانا و لا یرتاب الذین أوتوا الکتاب و المؤمنون و لیقول الذین فی قلوبهم مرض و الکافرون ما ذا أراد الله بهاذا مثلا کذالک یضل الله من یشاء و یهدی من یشاء و ما یعلم جنود ربک إلا هو و ما هی إلا ذکری للبشر؛ بر آن نوزده نفر [موکل] گمارده اند. و ما موکلان آتش را جز فرشتگان قرار نداده ایم، و شماره آنان را جز آزمایشی برای کافران مقرر نکرده ایم تا اهل کتاب [به خاطر هماهنگی قرآن با کتابشان] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان [در حقانیت قرآن] تردید نکنند، و تا بیماردلان و کافران بگویند: خدا از توصیف گماشتگان آتش به نوزده نفر چه هدفی دارد؟ این گونه خدا هر که را بخواهد [پس از بیان حقیقت] گمراه می کند و هر که را بخواهد هدایت می نماید، و سپاهیان پروردگارت را جز خود او کسی نمی داند، و این قرآن فقط مایه تذکر و پند برای بشر است.» (مدثر/ 30- 31)
بر آن سقر نوزده نفر موکلند، که عهده دار عذاب دادن به مجرمینند. و هر چند مطلب را مبهم گذاشته و نفرموده که از فرشتگانند و یا غیر فرشته اند، لیکن از آیات قیامت و مخصوصا تصریح آیات بعدی استفاده می شود که از ملائکه اند. بعضی از مفسرین گفته اند: ظاهر این عبارت آن است که ممیز (در اصطلاح نحو معدود هر عددی را ممیز می نامند) عدد "تسعة عشر" کلمه ی "ملکا" باشد، آن گاه گفته: دلیل این معنا همین است که عرب های فصیح از این عبارت چنین فهمیده اند، چون از ابن عباس روایت شده که گفت: وقتی جمله ی "علیها تسعة عشر" نازل شد ابوجهل به قریش گفت مادرانتان به عزایتان بنشینند، می شنوم پسر ابی کبشه (رسول الله) به شما خبر داده که خازنان آتش نوزده نفرند و شما که جمعیت انبوهی هستید آیا عاجزید از اینکه هر ده نفرتان بر سر یکی از آن مردان موکل بر آتش بتازید، در آن جمع، ابواسد بن اسید بن کلده جمحی که مردی سخت دلاور بود گفت: من یک تنه حریف هفده نفر آنان هستم، شما همگی کار دو نفر دیگر را بسازید.
قابل توجه است که مفسر نامبرده هیچ دلیلی بر مدعای خود نیاورده، علاوه بر اینکه حدیث، خازنان دوزخ را رجل (مرد) خوانده و کلمه رجل به هیچ وجه بر فرشته اطلاق نمی شود، مخصوصا در عرف مشرکین که به نقل قرآن کریم در آیه «و جعلوا الملائکة الذین هم عباد الرحمن إناثا؛ آنها فرشتگان را که بندگان خدایند مؤنث پنداشتند.» (زخرف/ 19) ملائکه را به طور کلی از جنس زن می دانستند. سیاق آیه ی دوم شهادت می دهد بر اینکه مردم بعد از شنیدن آیه قبلی که در باره عدد خازنان دوزخ بود در باره خازنان بگو مگو کرده اند، در نتیجه این آیه نازل شد. با این استظهار روایات وارده در شان نزول آیه تایید می شود.
مراد از "اصحاب النار" همان خازنان موکل بر دوزخند که عهده دار شکنجه دادن به مجرمینند، و این معنا هم از جمله "علیها تسعة عشر" استفاده می شود و هم جمله "و ما جعلنا عدتهم إلا فتنة... " به آن شهادت می دهد. و حاصل معنای آیه این است که ما اصحاب آتش و موکلین بر آن را از جنس ملائکه قرار دادیم که قادر بر انجام ماموریت خود هستند. هم چنان که در جای دیگر فرمود: «علیها ملائکة غلاظ شداد لا یعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یؤمرون؛ ملائکه ای غلاظ و شداد موکل بر آتشند که هیچگاه خدا را در آنچه فرمان می دهد نافرمانی ننموده، هر ماموریتی را انجام می دهند.» (تحریم/ 6) پس موکلین بر آتش از جنس بشر نیستند تا مجرمین امید آن داشته باشند در برابرشان مقاومت کنند، و از بینشان ببرند.
سپس می افزاید: «و ما جعلنا عدتهم إلا فتنة للذین کفروا؛ ما تعداد آنها را جز برای آزمایش کافران قرار ندادیم.» این آزمایش از دو جهت بود: نخست اینکه آنها استهزا می کردند که چرا از میان تمام اعداد عدد 19 انتخاب شده، در حالی که هر عدد دیگری انتخاب شده بود جای همین سؤال وجود داشت. از سوی دیگر این تعداد را کم می شمردند، و از روی سخریه می گفتند ما در مقابل هر یک از آنها ده نفر قرار می دهیم، تا آنها را در هم بشکنیم! در حالی که فرشتگان خدا چنان هستند که به گفته قرآن چند نفر از آنها مامور هلاکت قوم لوط می شوند و شهرهای آباد آنها را از زمین برداشته زیر و رو می کنند.
یقینا خداوند قدرت داشت که یک ملک مثل مالک دوزخ را موکل کند بر عذاب تمام اهل جهنم اینکه عده آنها را زیاد قرار داد برای زیادتی وحشت کفار که هر یک از کفار ببینند که چه اندازه ملائکه عذاب با سلاسل و اغلال و تازیانه ها و عمودها خوف و وحشت و دهشت او زیاد می شود.
پس این، از یک سو، سبب گمراهی و بیزاری ایشان از دین می شود، و از سوی دیگر حقیقت شخصیت آنان را آشکار می سازد، به همان گونه که آتش طبیعت ماده کانی را از حیث طلا یا جز آن بودن آشکار می کند، در صورتی که همین آیه و آنچه از حقیقت مؤمنان که آشکار می سازد، درجه بالایی از ایمان است از لحاظ یقین و تسلیم به آیات و وعده های خدا که به آن دسترس پیدا می کنند.
آن کس که از روی حقیقت تصدیق قرآن نموده از قرآن هر چه بشنود به سمع قلب قبول می کند ولو آنکه سرش را نداند و آنان راسخون در علم می باشند که آنچه به عقل خود سرش را ندانند سکوت نموده و علمش را محول به خدا می کنند و اینکه فرموده موکلین جهنم ملائکه اند شاید چنانچه مفسرین گفته اند سرش این باشد وقتی ابوجهل این آیه را شنید روی به تابعین خود از قریش نمود و از روی استهزاء گفت شما شجاعان عربید آیا هر ده نفر از شما قدرت و توانایی بر اعدام یک نفر از آنان ندارید یکی از آنان گفت من به تنهایی رفع شانزده عدد از آن نوزده عدد آنها را می کنم شما دفع دو نفر دیگر آنها را بکنید این بود که در این آیه فرمود موکلین آتش ملائکه می باشند نه انسان که شما بتوانید با آنها طرف شوید.
و باز می افزاید «لیستیقن الذین أوتوا الکتاب؛ هدف این بود که اهل کتاب (یهود و نصاری) یقین پیدا کنند.» گفته شده که مقصود از آن کسان جهودان و ترسایانند، و سبب یقین پیدا کردن ایشان این است که در کتاب تورات و انجیل ایشان شماره فرشتگان سقر ذکر شده است، و از این راه قرآن ایشان را می خواند که به یقینی بودن نزول قرآن از جانب خدا گردن نهند، و نزدیکتر حمل کردن معنی بر آن علمایی است که رسالت خدا را حمل می کنند، یا کسانی که به ایشان کتاب عطا شده است، و کتاب در این جا به معنی علمی است که در آن ثبت شده است. و از آن روی باید یقین کنند که آنچه آیه برای ایشان مطرح می سازد، برای ایشان حقیقتی تازه از غیب را آشکار می سازد که می بایستی بر ایمان ایشان بیفزاید، از آن جهت که با هر حقیقت از غیب که به آن ایمان دارند، سبب بالا رفتن درجه ای برای ایشان در نردبان یقین است.
در روایتی آمده است که گروهی از یهود از بعضی از یاران پیامبر (ص) از عدد خازنان جهنم سؤال کردند، او گفت خدا و رسولش آگاهترند، جبرئیل در همان ساعت نازل شد و به پیامبر (ص) خبر داد: «علیها تسعة عشر؛ نوزده نفر (یا نوزده گروه) بر آن گمارده شده اند.» و از آنجا که آنها ایرادی به این موضوع نکردند معلوم می شود آن را هماهنگ با کتب خود یافتند، و بر یقین آنها به نبوت پیامبر اسلام (ص) افزوده شد، و همین امر سبب گردید که مؤمنان نیز در عقیده و ایمان خود را سخت تر شوند لذا در جمله ی بعد می افزاید: «و یزداد الذین آمنوا إیمانا؛ و هدف این بود که ایمان مؤمنان افزوده شود.» و بلافاصله بعد از ذکر این جمله روی همان اهداف سه گانه به عنوان تاکید باز می گردد، و مجددا روی ایمان اهل کتاب.
سپس مؤمنان و بعد به آزمون کفار و مشرکان تکیه کرده، می گوید: «و لا یرتاب الذین أوتوا الکتاب و المؤمنون و لیقول الذین فی قلوبهم مرض و الکافرون ما ذا أراد الله بهذا مثلا؛ و هدف این بود که اهل کتاب، و مؤمنان، در حقانیت قرآن تردید به خود راه ندهند، و آنها که در قلوبشان بیماری است و کافران بگویند: خدا از این توصیف چه اراده کرده است و چه منظوری دارد؟»
در یک سخن حکمت نهفته در یادکرد از شماره نوزده، آزمودن مردمان است تا آن کس که به غیب ایمان آورده است این را بداند و درجه ای بر درجات ایمان او افزوده شود و به ترازی از یقین برسد که هیچ شکی با آن همراه نیست، و منافق و کافر به غیب نیز بداند و بر شک و گمراهی او افزوده شود. و همین حکمت در دیگر شرایع و مقررات دین نیز مشاهده می شود.
اشاره قرآن به پرسش کافران و بیماردلان: ما ذا أراد الله بهذا مثلا نادانی و دامنه گمراهی و روش استهزایی ایشان را به آیات الهی آشکار می سازد، چه هدف ایشان جستجوی حق نیست، بلکه تنها پرسیدن است همچون راهی برای فرار کردن از مسئولیت ایمان، و به شک انداختن خودشان و مؤمنان به حق، چه ایشان در آن هنگام که در درستی قول خدا درباره شمار اصحاب دوزخ تردید دارند، از غیب بی خبرند، و نمی توانند آن را انکار کنند، بدان سبب که دلیلی برای نادرست بودن آن ندارند. و به همین سبب است که از چیزهایی در پشت این حقیقت پرسش می کردند، و اگر قرآن راز این عدد را برای ایشان آشکار می کرد، به ساختن پرسشی دیگر می پرداختند و...
سپس به دنبال این گفتگوها که درباره ی چگونگی بهره گیری مؤمنان و کافران بیمار دل از سخنان الهی بود می افزاید: «کذلک یضل الله من یشاء و یهدی من یشاء؛ اینگونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه می سازد، و هر کس را بخواهد هدایت می کند.»
جمله های گذشته به خوبی نشان می دهد که این مشیت و اراده الهی درباره هدایت بعضی، و گمراهی بعضی دیگر، بی حساب نیست، آنها که معاند و لجوج و بیمار دلند استحقاقی جز این ندارند، و آنها که در برابر فرمان خدا تسلیم و مؤمنند مستحق چنین هدایت هستند.
منـابـع
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 25 صفحه 233
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 20 صفحه 138
ابوعلی فضل بن حسن طبرسی- ترجمه مجمع البیان- جلد 26 صفحه 70
سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 13 صفحه 278
سيدمحمد حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 17 صفحه 185
نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 14 صفحه 188
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 17 صفحه 99
محمد ثقفی تهرانی- روان جاوید- جلد 5 صفحه 303
حاج ملاسلطان محمد گنابادی- بیان السعادة- جلد 14 صفحه 359
ملا فتح الله كاشاني- منهج الصادقین- جلد 10 صفحه 69
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها