انفاق و استغفار از عوامل ورود به بهشت

فارسی 2644 نمایش |

استغفار از گناهان، و توبه به درگاه پروردگار، و انفاق در وسعت و پریشانی، و فرو بردن خشم و عفو و گذشت، و عدم اصرار بر گناه، مجموعه ای است که در آیات سوره ی آل عمران 133 تا 136 نوید بهشت درباره ی آن داده شده است، می فرماید: «و سارعوا إلى مغفرة من ربکم و جنة عرضها السماوات و الأرض أعدت للمتقین* الذین ینفقون فى السراء و الضراء و الکظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین* و الذین إذا فعلوا فاحشة أو ظلموا أنفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب إلا الله و لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون* أولئک جزاؤهم مغفرة من ربهم و جنات تجرى من تحتها الأنهار خلدین فیها و نعم أجر العملین؛ و بشتابید به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنه آن آسمان ها و زمین است که براى پرهیزکاران آماده شده است. همان ها که در راحت و رنج انفاق مى کنند و خشم خود را فرو مى خورند و از مردم در مى گذرند، و خدا نیکوکاران را دوست دارد. و کسانى که چون کار زشتى کردند یا بر خود ستم نمودند خدا را یاد کنند و براى گناهان خویش آمرزش طلبند، و جز خدا چه کسى است که گناهان را بیامرزد؟ و دانسته بر خلاف هایى که کرده اند پافشارى نکنند. پاداش آنان آمرزش پروردگارشان و بوستان هایى است که از پاى درختانش نهرها جارى است و جاودانه در آنند، و پاداش اهل عمل چه نیکوست.»

مسابقه در مسیر سعادت
"سارعوا" از "مسارعت" به معنى کوشش و تلاش دو یا چند نفر براى پیشى گرفتن از یکدیگر در رسیدن به یک هدف است، و در کارهاى نیک، قابل ستایش، و در کارهاى بد، نکوهیده است. به دنبال آیات ماقبل این آیات که بدکاران را تهدید به مجازات آتش و نیکوکاران را تشویق به رحمت الهى مى کرد، در این آیه کوشش و تلاش نیکوکاران را تشبیه به یک مسابقه معنوى کرده که هدف نهایى آن آمرزش الهى و نعمت هاى جاویدان بهشت است و مى فرماید: براى رسیدن به این هدف بر یکدیگر سبقت بگیرید. در حقیقت قرآن در اینجا از یک نکته روانى استفاده کرده که انسان براى انجام دادن یک کار اگر تنها باشد معمولا کار را بدون سرعت و به طور عادى انجام مى دهد، ولى اگر جنبه مسابقه به خود بگیرد، آن هم مسابقه اى که جائزه با ارزشى براى آن تعیین شده، تمام نیرو و انرژى خود را به کار مى گیرد و با سرعت هر چه بیشتر به سوى هدف پیش مى تازد. و اگر مى بینیم هدف این مسابقه در درجه اول مغفرت قرار داده شده براى این است که رسیدن به هر مقام معنوى بدون آمرزش و شستشوى از گناه ممکن نیست، نخست باید خود را از گناه شست و سپس به مقام قرب پروردگار گام نهاد.
«و جنة عرضها السماوات و الأرض» دومین هدف این مسابقه معنوى بهشت قرار داده شده، بهشتى که وسعت آن، پهنه آسمانها و زمین است (باید توجه داشت که مراد از "عرض" در این آیه اصطلاح هندسى آن که در مقابل "طول" است، نیست، بلکه به معنى لغوى که وسعت است مى باشد) و به این ترتیب قرآن با صراحت مى گوید وسعت بهشت همان وسعت آسمانها و زمین مى باشد.
در آیه 21 سوره حدید همین تعبیر با تفاوت مختصرى دیده مى شود «سابقوا إلى مغفرة من ربکم و جنة عرضها کعرض السماء و الأرض؛ [براى رسيدن‌] به آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش چون پهناى آسمان و زمين است.» در این آیه به جاى "مسارعت" صریحا کلمه "مسابقه" ذکر شده و "سماء" به صورت مفرد با الف و لام جنس آمده که در اینجا معنى عموم مى دهد، و از "کاف تشبیه" استفاده شده است، به این معنى که در آیه مورد بحث صریحا مى گوید "وسعت بهشت همان وسعت آسمانها و زمین است" ولى در آیه سوره حدید مى گوید: وسعت آن مانند وسعت آسمان و زمین مى باشد، و هر دو تعبیر یک معنى را مى رساند.
در پایان آیه تصریح مى کند که این بهشت، با آن عظمت، براى پرهیزگاران آماده شده است (أعدت للمتقین) اکنون این سؤال پیش مى آید که اولا: آیا بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده و وجود خارجى دارند یا بعدا در پرتو اعمال مردم ایجاد مى شوند؟ ثانیا اگر آنها آفریده شده اند جاى آنها کجا است، (با توجه به اینکه قرآن مى گوید وسعت بهشت به اندازه آسمانها و زمین است).

آیا بهشت و دوزخ الان موجودند؟
اکثر دانشمندان اسلامى معتقدند که این دو هم اکنون وجود خارجى دارند و ظواهر آیات قرآن نیز این نظر را تایید مى کند، به عنوان نمونه:
1- در آیه مورد بحث و در آیات فراوان دیگرى تعبیر به "اعدت" (مهیا شده) یا تعبیرات دیگرى از همین ماده، گاهى در مورد بهشت و گاهى درباره دوزخ، آمده است (به آیات توبه/ 89، توبه/ 100، فتح/ 6، بقره/ 24، آل عمران/ 131، آل عمران/ 133، حدید/ 21 مراجعه شود.). از این آیات استفاده مى شود که بهشت و دوزخ هم اکنون آماده شده اند اگر چه بر اثر اعمال نیک و بد انسانها توسعه مى یابند.
2- در آیات مربوط به معراج در سوره "و النجم" مى خوانیم: «و لقد رآه نزلة أخرى* عند سدرة المنتهى* عندها جنة المأوى؛ بار دیگر پیامبر جبرئیل را نزد "سدرة المنتهى" در آنجا که بهشت جاویدان قرار داشت مشاهده کرد.» (نجم/ 13- 15) این تعبیر گواه دیگرى بر وجود فعلى بهشت است.
3- در سوره تکاثر آیه 5 تا 7 مى فرماید «کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم* ثم لترونها عین الیقین؛ اگر علم الیقین داشتید دوزخ را مشاهده مى کردید سپس به عین الیقین آن را مى دیدید.»
در روایات مربوط به معراج و روایات دیگر نیز نشانه هاى روشنى بر این مسئله دیده مى شود. (باید توجه داشت که بهشت جهان دیگر که اکنون مورد بحث است غیر از بهشتى است که آدم در آن بود و قبل از آفرینش آدم وجود داشت.)

بهشت و دوزخ در کجا هستند؟
به دنبال بحث فوق این بحث پیش مى آید که اگر این دو هم اکنون موجودند در کجا هستند؟ پاسخ این سؤال را از دو راه مى توان داد:
نخست اینکه: بهشت و دوزخ در باطن و درون این جهانند. ما این آسمان و زمین و کرات مختلف را با چشم خود مى بینیم اما عوالمى که در درون این جهان قرار دارند نمى بینیم و اگر دید و درک دیگرى داشتیم هم اکنون مى توانستیم آنها را ببینیم، در این عالم موجودات بسیارى هستند که امواج آنها با چشم ما قابل درک نیستند، آیه "کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم" که در بالا اشاره شد نیز گواه این حقیقت است. از پاره اى از احادیث نیز استفاده مى شود که بعضى از مردان خدا درک و دیدى در این جهان داشتند که، بهشت و دوزخ را نیز با چشم حقیقت بین خود مى دیدند.
براى این موضوع مى توان مثالى ذکر کرد: فرض کنید فرستنده نیرومندى در یک نقطه زمین وجود داشته باشد که به کمک ماهواره هاى فضایى امواج آن به سراسر زمین پخش شود و به وسیله آن نغمه دل انگیز تلاوت قرآن با صدایى فوق العاده دلنشین و روحپرور در همه جا پخش گردد، و در نقطه دیگرى از زمین فرستنده دیگرى با همان قدرت وجود داشته باشد که صدایى فوق العاده گوش خراش و ناراحت کننده روى امواج دیگرى در همه جا پراکنده شود. هنگامى که ما در یک مجلس عادى نشسته ایم صداى گفتگوى اطرافیان خود را مى شنویم اما از آن دو دسته امواج "روحپرور" و "آزار دهنده" که در درون محیط ما است و همه جا را پر کرده است هیچ خبرى نداریم، ولى اگر دستگاه گیرنده اى مى داشتیم که موج آن با یکى از این دو فرستنده تطبیق مى کرد فورا در برابر ما آشکار مى شدند اما دستگاه شنوایى ما در حال عادى از درک آنها عاجز است. این مثال گرچه از جهاتى رسا نیست ولى براى مجسم ساختن چگونگى وجود بهشت و دوزخ در باطن این جهان مؤثر به نظر مى رسد.
دیگر اینکه: عالم آخرت و بهشت و دوزخ، محیط بر این عالم است، و به اصطلاح این جهان در شکم و درون آن جهان قرار گرفته، درست همانند عالم جنین که در درون عالم دنیا است، زیرا مى دانیم عالم جنین براى خود عالم مستقلى است، اما جداى از این عالمى که در آن هستیم نیست، بلکه در درون آن واقع شده است، عالم دنیا نیز نسبت به عالم آخرت، همین حال را دارد، یعنى در درون آن قرار گرفته است. و اگر مى بینیم قرآن مى گوید وسعت بهشت به اندازه وسعت آسمانها و زمین است به خاطر آن است که انسان چیزى وسیعتر از آسمان و زمین نمى شناسد تا مقیاس سنجش قرار داده شود، لذا قرآن براى اینکه وسعت و عظمت بهشت را ترسیم کند آن را به پهنه آسمانها و زمین تشبیه کرده است، و چاره اى غیر از این نبوده، همانطور که اگر کودکى که در شکم مادر قرار دارد عقل مى داشت و مى خواستیم با او سخن بگوئیم باید با منطقى صحبت کنیم که براى او در آن محیط قابل درک باشد.
از آنچه گفتیم پاسخ این سؤال نیز روشن شد که اگر وسعت بهشت به اندازه زمین و آسمانها است پس دوزخ کجا است؟ زیرا طبق پاسخ اول دوزخ نیز در درون همین جهان قرار گرفته و وجود آن در درون این جهان منافاتى با وجود بهشت در درون آن ندارد (همانطور که در مثال امواج فرستنده صوتى ذکر شد) و اما طبق پاسخ دوم که بهشت و دوزخ محیط بر این جهان باشند جواب باز هم روشنتر است زیرا دوزخ مى تواند محیط بر این جهان باشد و بهشت محیط بر آن، و از آن هم وسیعتر.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه 91

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 1 صفحه 612

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد