خداشناسی یهود از دیدگاه قرآن مجید (باورها)
فارسی 3405 نمایش |یهودیان و مسیحیان فرزندان خدایند
«یهود و نصارى گفتند که ما پسران و دوستان خدا هستیم.» (مائده/ 18) با توجه به اینکه «پسران و دوستان» بر هم عطف شده اند، معلوم می شود که پسر بودن تشریفى است و نه واقعى. بنابراین سخن یهودیان به این معناست که ما موقعیت ویژه اى نزد خدا داریم. صاحب تفسیر مجمع البیان از ابن عباس نقل مى کند که جماعتى از اهل کتاب نزد پیامبر آمده و او آنان را از غضب خدا ترسانید. آنان گفتند «ما فرزندان و دوستان خدا هستیم ما را از غضب خدا مترسان؛ چون غضب پدر نسبت به فرزند زود فرو مى نشیند.» هرچند مقصود یهودیان پسر بودن تشریفى است و نه واقعى، اما آیه همین ادعا را نیز رد می کند و چند نکته را بیان مى کند:
اولا شما رابطه اى خاص و جایگاهى خاص نزد خدا ندارید. نشانه این امر آن است که شما بارها گناه کرده اید و خدا شما را مجازات کرده است.
ثانیا شما نیز در زمره انسان هایى هستید که خدا خلق کرده است، پس رابطه خدا با شما رابطه خالق و مخلوق است نه پدر و فرزند و حتى به صورت تشریفى هم نباید خود را پسر خدا بخوانید.
ثالثا خدا مالک همه چیز است پس رابطه خدا با شما رابطه مالک و مملوک است نه پدر و فرزندى.
رابعا شما و همه انسان ها برابر هستید و رابطه شما با رابطه دیگران فرقى ندارد و خدا هر کس را بخواهد مى بخشد و هر کس را بخواهد عذاب مى کند.
آیا واقعا یهودیان و مسیحیان خود را به این معنا پسر خدا مى دانسته اند که جایگاه ویژه اى براى خود نزد خداوند قائل باشند؟ پاسخ مثبت است. فقرات متعددى از عهد قدیم مدعی است که قوم اسرائیل فرزندان خدا هستند و موقعیت ویژه اى نزد خدا دارند: «شما فرزندان خداوند خداى خود هستید.» (سفر تثنیه، 14: 1) «من پدر اسرائیل هستم.» (ارمیا، 31: 9) «به فرعون بگو خداوند چنین مى گوید: اسرائیل پسر من و نخست زاده من است و به تو مى گویم پسر مرا رها کن تا مرا عبادت نماید.» (سفر خروج، 4: 1ـ2) «شما پسران یهوه خداى خود هستید... زیرا تو براى یهوه خدایت قوم مقدس هستى و خداوند تو را براى خود برگزیده است تا از جمیع امت هایى که بر روى زمین اند به جهت او قوم خاص باشى.» (سفر تثنیه، 4: 1ـ2) نویسنده اى غربى مى گوید با اینکه در عهد قدیم خدا ده ها بار پدر خوانده شده است، اما در عمده این موارد این قوم اسرائیل است که فرزند خاص خداست و تنها تعداد اندکى از موارد ابهام دارند.
خدا پدر اسرائیل
نویسنده اى یهودى تلاش مى کند که نشان دهد بر اساس تلمود خدا تنها پدر قوم اسرائیل نیست و ابوت او عمومیت دارد؛ اما همین نویسنده معترف است که کاربرد ابوت و بنوت در تلمود عمدتا نسبت به قوم اسرائیل است و همچنین فرزند بودن قوم اسرائیل یک فرزند بودن ویژه است. به هر حال همان طور که از فقرات نقل شده آشکار است، یهودیان مدعیند که قوم اسرائیل فرزند خاص خداست و رابطه اى خاص و ویژه با خدا دارد. پسر بودن این قوم به این معناست که این قوم از میان اقوام دیگر برگزیده شده است و... پس اینکه قرآن مجید به یهودیان نسبت مى دهد که آنان خود را فرزند خدا مى دانند به این معنا که رابطه اى خاص و ویژه بین آنان و خدا برقرار است، رابطه اى که باعث مى شود خدا در مجازات گناهان نیز بین آنان و دیگران فرق بگذارد، در متون مقدس یهودى نیز یافت مى شود.
در تلمود آمده است که بنى اسرائیل حتى اگر گنهکار هم باشند باز هم فرزند خدا هستند. در آیه نام مسیحیان هم به عنوان کسانى که خود را فرزندان خدا به حساب مى آوردند و براى خود موقعیت ویژه اى قائل بودند آمده است. از بخشى از عهد جدید (که مسیحیان اعتقاداتشان را از آن گرفته اند) برمى آید انسانى که به مسیح ایمان مى آورد به مقام فرزندى خدا، که با گناه آدم آن را از دست داده بود، نایل مى آید. انسان با ایمان به مسیح عضو خانواده خدا مى شود و دیگر نباید از روى ترس مانند غلامان فرمانبردارى کند، بلکه او فرزند خدا و وارث اوست. البته مسیح خود پسر واقعى و یگانه خداست و ایمان به او به این معناست که انسان بپذیرد مسیح فرزند یگانه خداست. پس کسانى که ایمان مى آورند که مسیح پسر یگانه خداست، به مقام فرزندى خدا نایل مى آیند.
خداى فقیر دست بسته
همان طور که گذشت در آیه اى از قرآن مجید آمده است که خداوند سخن کسانى را که گفتند خداوند فقیر است و ما غنى، شنید. (آل عمران/ 181) در آیه سخن صریحى درباره گوینده این سخن نیست، اما از آنجا که در ادامه آیه قتل انبیا را نیز به آنان نسبت مى دهد معلوم مى شود که گوینده یهودیان بوده اند. بحث درباره این آیه از دو جهت آسان تر است. یکى اینکه ابتداى آیه مى گوید «خدا شنید» و این نشان مى دهد که این سخن در زمان خود پیامبر گفته شده است. دوم اینکه گوینده این سخن «کسانى» هستند و نه کل یهود؛ پس همین که کسانى این قول را گفته باشند کافى است. مفسران مى گویند زمانی که آیه «من ذا الذى یقرض الله قرضا حسنا؛ كيست آن كس كه به [بندگان] خدا وام نيكويى دهد تا [خدا] آن را براى او چند برابر بيفزايد.» (بقره/ 245؛ الحدید/ 11) نازل شد برخى از یهودیان به استهزا گفتند معلوم مى شود که خدا فقیر است که قرض مى خواهد!!!
نیز در قولى دیگر آمده است که ابوبکر از طرف پیامبر نزد یهودیان رفته، آنان را تشویق به دادن زکات و مال در راه خدا کرد و گفت به خدا قرض بدهید. سران یهود گفتند معلوم مى شود که خدا فقیر است و ما غنى هستیم که از ما قرض مى خواهد و به این وسیله عوام را نیز فریب دادند. از آیه برمى آید که یهودیان زمان پیامبر، یا برخى از آنان، چنین سخنى را گفته اند. مسلما قرآن این گفته را به یهودیت نسبت نداده است. در آیه اى دیگر آمده است که یهودیان گفتند دست خدا بسته است (مائده/ 64) همان طور که مفسران گفته اند و از دنباله آیه هم روشن است، بسته بودن دست کنایه از بخل است و باز بودن آن کنایه از جود و سخاوت؛ چرا که در دنباله آیه آمده است «هرگونه بخواهد مى بخشد.»
مفسران مى گویند که یهودیان زمان پیامبر این سخن را گفتند. پس منظور از «الیهود» همان یهودیان مدینه است. یک قول این است که چون مؤمنان به پیامبر بسیار فقیر بودند یهودیان به کنایه مى گفتند که خدا بخیل است یعنى به مؤمنان نمى بخشد. قول دیگر این است که یهودیان که ابتدا وضع اقتصادى خوبى داشتند پس از اینکه ایمان نیاوردند به فقر مبتلا شده، این سخن را گفتند. به هر حال بنابر هر دو قول یهودیان مدینه گوینده این سخن هستند. اینکه سخنى این گونه را مثلا یکى گفته باشد و بعد بین یهودیان مدینه شیوع پیدا کرده باشد امرى است که وقوع آن بسیار محتمل است. به هر حال این انتساب به یهودیان و آن هم یهودیان یک منطقه خاص است و نه یهودیت؛ زیرا مقصود قرآن از «الیهود» همان یهودیان مدینه است نه عموم یهودیان.
انحرافات یهودیان از خداشناسى در عهد قدیم
تمام مواردى که قرآن مجید به خداشناسى یهود و مسائل مربوط به آن اشکال مى کند، در واقع اشکال به یهودیان است و نه یهودیت. عبارت قرآن این است که «یهودیان گفتند...» و عبارت هایى شبیه این. اما سخن این بود که آیا عجیب نیست که یهودیان یا اکثریت آنان زمانى سخنى درباره خدا گفته باشند که با خداشناسى یهودیت ناسازگار باشد؟ پاسخ این است که چنین چیزى هرگز عجیب نیست و عهد قدیم نشان مى دهد که این قضیه بارها رخ داده است. در اینجا مواردى را تنها از دو کتاب اشعیای نبی و ارمیای نبی، که با مرورى گذرا بر بخش هایى از آنها به چشم آمد، نقل مى شود: اى آسمان و زمین، به آنچه خداوند مى فرماید گوش کنید: «فرزندانى که بزرگ کرده ام بر ضد من برخاسته اند. گاو مالک خود را و الاغ صاحب خویش را مى شناسد، اما قوم اسرائیل شعور ندارد و خداى خود را نمى شناسد... واى بر شما مردم شرور و فاسد که از خداوند مقدس بنى اسرائیل رو گردانده و او را ترک گفته اید... آیا به اندازه کافى مجازات نشده اید.» (اشعیا، 1: 2ـ5)
«اسرائیل از... بت هایى که به دست انسان ساخته شده، پر گشته است. مردم اسرائیل بت ها را پرستش مى کنند و کوچک و بزرگ جلوی آنها زانو مى زنند.» (اشعیا، 2: 7ـ8) «چرا هنگامى که به نجاتتان آمدم مرا نپذیرفتید؟ چرا هنگامى که صدایتان کردم پاسخ ندادید؟ آیا فکر مى کنید من قدرت ندارم شما را آزاد کنم؟ با یک اشاره دریا را خشک مى سازم و...» (اشعیا، 50: 2) «اى مردم فکر نکنید که خداوند ضعیف شده و دیگر نمى تواند شما را نجات دهد. گوش او سنگین نیست؛ او دعاهاى شما را مى شنود. اما گناهان شما باعث شده او با شما قطع رابطه کند و دعاهاى شما را جواب ندهد.» (اشعیا، 59: 1ـ2) «قوم خاص خودم که تمام مدت آغوشم براى پذیرفتن آنان باز بوده است، نسبت به من یاغى شده اند و به راه هاى کج خود مى روند... در قربانگاه هاى باغ هایشان به بت هاى خویش قربانى تقدیم مى کنند و براى آنها بخور مى سوزانند. شب ها به قبرستان هاى داخل غارها مى روند تا ارواح مردگان را پرستش کنند.» (اشعیا، 65: 2ـ4)
«اى قوم اسرائیل، چرا پدران شما از من دل کندند؟ چه کوتاهى در حق ایشان کردم که از من رو برگرداندند و دچار حماقت شده، به بت پرستى رو آوردند؟ گویا فراموش کردند این من بودم که ایشان را از مصر نجات داد...» (ارمیا، 2: 4ـ6) «مى بینى اسرائیل خیانتکار چه مى کند؟ مثل یک زن هرزه که در هر فرصتى خود را در اختیار مردان دیگر قرار مى دهد، اسرائیل هم روى هر تپه و زیر هر درخت سبز بت مى پرستد... یهودا... نیز مرا ترک کرده تن به روسپى گرى داده و به سوى بت هاى سنگى و چوبى رفته است...» (ارمیا، 3: 6ـ8)
خداوند مى فرماید: «مردم اسرائیل و مردم یهودا به من خیانت بزرگى کرده اند؛ ایشان مرا انکار کرده و گفته اند: خدا با ما کارى ندارد! هیچ بلایى بر سر ما نخواهد آمد... انبیا همه طبل هاى تو خالى هستند و کلام خدا در دهان هیچ یک از ایشان نیست؛ بلایى که ما را از آن مى ترسانند، بر سر خودشان خواهد آمد!» (ارمیا، 5: 11ـ13) «آیا قوم من از بت پرستى شرمنده اند؟ نه، ایشان هرگز احساس شرم و حیا نمى کنند! از این رو من ایشان را مجازات مى کنم و...» (ارمیا، 6: 15) «پس تو اى ارمیا، دیگر براى این قوم دعاى خیر نکن... مگر نمى بینى در تمام شهرهاى یهودا و در کوچه های اورشلیم چه مى کنند؟ ببین چطور بچه ها هیزم جمع مى کنند، پدرها آتش مى افروزند، زن ها خمیر درست مى کنند تا براى بت "ملکه آسمان" گرده هاى نان بپزند و براى سایر خدایانشان هدایاى نوشیدنى تقدیم کنند...» (ارمیا، 7: 16ـ18)
اینها صرفا نمونه هایى بود که مشابه آنها در عهد قدیم بسیار زیاد است. با مطالعه آنها فهم نسبت هایى که قرآن به یهودیان می دهد آسان تر مى شود. مفسران تلاش مى کنند که بگویند چگونه قرآن مجید عمل یا سخنى را به کل یهودیان نسبت مى دهد؟ اما خود عهد قدیم امورى مشابه یا بدتر را به راحتى به کل قوم اسرائیل نسبت داده است.
منـابـع
عبدالرحیم سلیمانی- مقاله نگاهى به خداشناسى یهود در قرآن مجید- فصلنامه هفت آسمان- شماره چهل بازگشت
باروخ اسپینوزا- «مصنف واقعى اسفار پنجگانه»- ترجمه علیرضا آلبویه- فصلنامه هفت آسمان- شماره 1- زمستان 1378
جان الدر- باستانشناسى کتاب مقدس- ترجمه سهیل آذرى- انتشارات نورجهان- 1335
رابرت اُ. هیوم- ادیان زنده جهان- ترجمه عبدالرحیم گواهى- دفتر نشر فرهنگ اسلامى- 1369
پیترز اف. ئى- یهودیت، مسیحیت و اسلام- ترجمه حسین توفیقى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384
ا. کُهن راب- گنجینهاى از تلمود- ترجمه امیر فریدون گرگانى- تهران 1350
آدین اشتاین سالتز- سیرى در تلمود- ترجمه باقر طالبى دارابى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383
سید محمدحسین طباطبایی- تفسیر المیزان- قم- جامعه مدرسین- بیتا
لین تونى- تاریخ تفکر مسیحى- ترجمه روبرت آسریان- نشر و پژوهش فرزانروز- 1380
و. م میلر- تاریخ کلیساى قدیم در امپراطورى روم و ایران- ترجمه على نخستین- انتشارات حیات ابدى- چاپ دوم- 1981
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها