محیط صلح و صفا و محبت در بهشت

فارسی 3947 نمایش |

محیط صلح و صفا
آنچه روح انسان را در زندگی بیش از همه چیز دستخوش اضطراب و آشفتگی می کند، مساله احساس ناامنی در جنبه های مختلف است. گوارا نبودن زندگی دنیا غالبا به خاطر آن است که انسان نه نسبت به آنچه دارد اطمینان ندارد، نه از آینده مطمئن است، و نه از همنوعان خود، مخصوصا اگر دارای نعمت بیشتری باشد کینه ها، حسادتها، و تنگ چشمی ها، چنان طوفانی در اطراف او ایجاد می کند که فضای زندگی را در برابر چشمان انسان تیره و تار می سازد. یکی از نعمتهای روحانی بهشت این است که آنجا از هر نظر امن و امان است، نه بیمی از جنگ می رود، نه احتمالی از نزاع، نه کینه ای وجود دارد، و نه حسادیت، همه جا عشق و وفا است، همه جا محبت و برادری است.
در دو آیه از قرآن مجید تعبیر بسیار زیبا و پرمعنایی درباره بهشت به عنوان دارالسلام (خانه امن و امان) دیده می شود، در آیه 137 سوره انعام می خوانیم: «لهم دار السلام عند ربهم و هو ولیهم بما کانوا یعملون؛ براى آنان نزد پروردگارشان خانه سلامت و امن است و به پاداش کارهاى پسندیده اى که همواره انجام مى دادند یار و سرپرست آنان است.» و در آیه 25 سوره یونس می خوانیم: «والله یدعوا الی دارالسلام؛ خداوند دعوت به سرای صلح و سلامت می کند.» مفسران در تفسیر دارالسلام عمدتا دو بیان دارند: نخست اینکه «سلام» که به معنی سلامت از هر گونه آفت و ناراحتی و بلا است از اوصاف دار (بهشت) می باشد، در آنجا نه از کشمکشهای غارتگران دنیای مادی خبری است و نه از مزاحمتهای احمقانه ثروت اندوزان از خدا بی خبر اثری، نه جنگ و خونریزی در آنجا راه دارد و نه استعمار و استثمار، آری آنجا خانه صلح و صفا و امن و امان است.
دیگر اینکه «سلام» نامی از نامهای خدا است، و بنابراین دارالسلام از قبیل مضاف و مضاف الیه است، اشاره به اینکه بهشت سرای الهی است هر دو معنی خوب است و هر چند معنی اول مناسبتر به نظر می رسد، چرا که ریشه اصلی این واژه به گفته راغب در مفردات به معنی خالی بودن از هر گونه آفت ظاهری و باطنی است حتی اطلاق این واژه بر ذات پاک خداوند به عنوان یکی از صفات ذات خداوند به خاطر آن است که ذات پاکش از تمام عیوب و آفات برکنار است. جمله "لهم دارالسلام عند ربهم" نیز نشان می دهد که دارالسلام به معنی اول است (دقت کنید). در حدیثی از ابن عباس آمده است که: «داراسلام» همان بهشت است که اهل ان از جمیع آفات و عیوب و بیماریها در سلامتند، همچنین از پیری و مرگ و دگرگونی احوال در امن و امانند، همیشه مورد احترام و عزتند، همواره غنی و بی نیاز، پیوسته سعادتمندند و همیشه خوشحال و مسرور، نه غم و اندوهی دارند و نه مرگ و میری.
بالاخره آیه 47 سوره حجر این مطلب را تکمیل کرده، و می فرماید: «و نزعنا ما فی صدورهم من غل إخوانا على سرر متقابلین لا یمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین؛ هرگونه حسد و کینه و عداوت و خیانت را از سینه بهشتیان بر می کنیم، این در حالی است که همه برادرند و بر تختها روبروی یکدیگر قرار گرفته اند. نه خستگی و تعب به آنها می رسد و نه هرگز از بهشت اخراج می شوند.» با توجه به اینکه «غل» معنی وسیع و گسترده ای دارد که بسیاری از صفات زشت درونی را که بر هم زننده آرامش روح و جسم، و خانواده و جامعه است را در بر می گیرد از این آیه به خوبی استفاده می شود که بهشتیان، سینه هایی بی کنیه دارند، و دلهایی خالی از هرگونه عداوت و دشمنی و کبر و حسد خدا همه این صفات زشت را از دل آنها ریشه کن ساخته، و به همین دلیل روح اخوت و برادری بر تمام آنها سایه افکنده است، و چه دلپذیر و روح افزا است محیطی که این صفات در آن وجود نداشته، و همه جا مهر و محبت و صلح و صفا باشد. حتی در زندگی این دنیا هر قدر این امور از جامعه برچیده شود صلح و آرامش و امنیت بیشتر خواهد شد، و به عکس وجود این صفات در هر خانه و هر جامعه ای باشد سرچشمه نزاعهای خونین و اسفبار و تزلزل امنیت و آرامش است. جالب اینکه قرآن این آرامش درون را، با آرامش برون، نیز تکمیل می کند، و می گوید: در بهشت خستگی و تعب نیست، و بیم زوال نعمتها که همیشه اندیشه آن فکر آدمی را هنگامی که غرق نعمت است آشفته می کند در آنجا وجود ندارد، و مجموعه این جهات، نعمتهای بهشتی را گواراتر از گوارا می سازد.

برخوردهای مملو از محبت
آنچه فضای زندگی را روشن و پر از نشاط می کند سخنان محبت آمیزی است که میان انسانها رد و بدل می شود، اگر همه راست بگویند، درست بیندیشند، انصاف بدهند و دلسوزی کنند، و با یکدیگر صمیمی و مودب باشند، همه در آرامش و نشاطند، ولی هنگامی که پای حرفهای زشت و ناموزون، دروغ و تهمت، بدگویی و سرزنش، حرفهای خشن و خارج از حدود ادب، به میان می آید تنفس در چنان فضایی برای افراد با شخصیت بسیار مشکل و رنج آور و طاقت فرسا است. یکی از ویژگیهای بهشت همین است که بهشتیان در طول هزاران سال نه یک دروغ می شنوند، نه یک حرف رکیک، و نه یک سخن نامزون و دور از صمیمیت، و این از مهمترین مواهب معنوی آنها است. قرآن می گوید: «لا یسمعون فیها لغوا و لا تأثیما* إلا قیلا سلاما سلاما؛ آنها در بهشت نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند، نه گفتار گناه آلود تنها چیزی که می شنوند سلام است سلام.» (واقعه/ 25- 26) سلام و درود آنها به یکدیگر، سلام و درود فرشتگان بر آنها، و از همه بالاتر سلام خداوند بر آنان، و آنچه محتوای این سلامها است صلح و صفا و دوستی و محتب است. آری در مجلس بهشتیان، محبت و صلح و صفا موج می زند، و هرجا چنین است نمونه ای از بهشت است! در جایی دیگر می فرماید: «لا یسمعون فیها لغوا و لا کذابا؛ در آنجا نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند و نه دروغی.» (نبأ/ 25) «لغو» در لغت به معنی سخن بی ارزش است، یا به تعبیر دیگر سخنی است که از اندیشه و فکر سرچشمه نمی گیرد، و گویی در اصل از «لغا» که سر و صدای گنجشکان است گرفته شده.
بسیاری از مفسران درباره مرجع ضمیر «فیها» در این آیه دو احتمال داده اند: یکی اینکه به بهشت بازگردد، و دیگر اینکه به کاس (جام) که در آیه قبل از آن آمده، در صورت اول مفهومش روشن است و در صورت دوم مفهومش این است که شرابهای بهشتی مستی نمی آورد و سخنان لغو و بیهوده در آن نیست. ولی تفسیر اول با معنی «فی» و آیات مشابه آن سازگارتر است، همین معنی در عبارت کوتاه و روشن دیگری نیز آمده، آنجا که می فرماید: «فی جنة عالیة* لا تسمع فیها لاغیة؛ چهره های شاداب (مومنان) در بهشتی است عالمی که در آن هیچ سخن بیهوده ای نمی شنوی.» (غاشیه/ 10- 11) علاوه بر اینها بهشتیان سرگرمیهای شادی آفرین و جلسات انس و سرور و سخنان شیرین و مزاحهای جالب دارند، چنانکه قرآن می گوید: «إن أصحاب الجنة الیوم فی شغل فاکهون؛ بهشتیان در آن روز سرگرمیهای مشغول کننده دارند، و خوشحال و خندان و مسرورند.» (یس/ 55)
«شغل» (بر وزن شتر) به معنی هر گونه حادثه و حالتی است که انسان را به خود مشغول می دارد، ولی در اینجا به معنی حالات سرگرم کننده مسرت بخش است، قرینه «فاکهون» که جمع «فاکه» به معنی انسان مسرور و خوشحال است، از ماده «فکاهه» به معنی مزاح است و «فاکه» به گفته لسان العرب به انسان مزاح و خوش مشرب و شیرین سخن گفته می شود. بدیهی است ما نمی دانیم در آنجا چه سرگرمیهایی برای بهشتیان وجود دارد، زیرا ما همه چیز را در این جهان با معیارهای محدد و کوچک و کمرنگ خودمان می نگریم، مسلما نعمتهایی آنها را در آنجا به خود مشغول می دارد که حتی تصورش برای ما در این جهان غیر ممکن است. به هر حال این مشغولیتها سبب می شود که ناراحتیهای این جهان، و هول آغاز محشر، یا از دست دادن بعضی از عزیزان را به فراموشی بسپارند، و اینکه بعضی از مفسران اشتغلات بهشتیان را به هفت بخش یا ده بخش تقسیم کرده اند مسلما به معیار تصورات آنها از سرگرمیهای این جهان است، وگرنه اوضاع در آن عالم طور دیگری است.

منـابـع

ناصر مكارم شيرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 281 - 288

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد